آمنه بهرامی: پدر بزرگم گفت که درس نیکوکاری به مردم بده
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبهآیا حکم قصاص چشم در برابر چشم برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران اجرا خواهد شد؟ طبق حکم دادگاه قرار است شنبه ۲۴ اریبهشت ۱۳۹۰، ساعت ۱۲ ظهر در بیمارستان دادگستری تهران مجید موحدی قصاص شود. مجید موحدی متهم پرونده اسید پاشی هفت سال پیش و در پی شنیدن پاسخ منفی خواستگاری خود از آمنه بهرامی، پارچ محتوای اسید را به صورت او پاشید.
آمنه بهرامی بینایی دو چشم خود را ازدست داده و تا به امروز ۱۷ عمل جراحی روی صورت او صورت گرفته است. خانم بهرامی که در شهر بارسلون اسپانیا تحت درمان است به تازگی به ایران برگشته تا حکم دادگاه مبنی بر ریختن اسید در چشمان متهم را اجرا کند. با انتشار خبر اجرای این حکم که قرار است برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران اجرا شود، موافقان و مخالفان بسیاری در ایران و خارج از تیرتن واکنش نشان دادهاند.
مخالفان به "معیارهای حقوقبشری" و "بازتولید خشونت در پی انتشار خشونت در جامعه" و "غیرانسانی بودن قوانین قصاص اسلامی همچون قطع کردن دست و..." استناد میکنند. آنها بر این نکته تاکید میکنند که مجازاتهای سنگین همچون اعدام و به خصوص انتقامگیری که از زمان اجرای قانون قصاص در جمهوری اسلامی شدت بیشتری پیدا کرده، نتیجه مثبتی به بار نیاورده و نتوانسته از دامنه جرم و جنایات و بزهکاریها بکاهد. اما موافقان از جمله خود آمنه بهرامی دلایل دیگری دارند. آمنه بهرامی در گفتوگو با دویچه وله از دلایل خود برای اجرای این حکم میگوید. از مردم کوچه و بازار میگوید که با شنیدن اجرای این حکم واکنشهای متفاوتی داشتهاند.
معصومه عطایی از دیگر قربانیان اسیدپاشی، ۵ شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ همراه با تنی چند از فعالان حقوق بشر با آمنه بهرامی دیدار کردهاند. معصومه عطایی ۲۸ ساله که سال گذشته قربانی اسید پاشی از طرف پدر شوهر سابق خود شده است از دیدار خود با آمنه بهرامی به دویچه وله میگوید: «من به خاطر خودم پیش او رفتم تا ببینم کسی مثل من در این جامعه چهطور زندگی میکند. به هر حال ۶ سال از ماجرای آمنه گذشته و من تازه اول راه هستم. به قول خودش اولین زنی است که حکمی برابر در این جامعه گرفته است. ما رفتیم با او صحبت کردیم که قانون ما قانون اشتباهی است. قانون اجرای حکم را گردن ما انداخته است تا خودمان این کار را بکنیم. بگذاریم قانون خود این کار را انجام دهد. قربانیان میتوانند تماشاچی اجرای حکم باشند ولی نه این که خودشان این کار را انجام دهند. چون مطمئنن یک عذاب وجدان بهوجود خواهد آمد.»
آمنه بهرامی ۴۸ ساعت مانده تا اجرای حکم قصاص چشم در برابر چشم، میگوید برای ریختن اسید در چشمان مجید موحدی مصمم است اما این روزها ساکت مانده و بیشتر به واکنش مردم توجه میکند. آیا حکم قصاص چشم در برابر چشم برای اولینبار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران اجرا خواهد شد؟ آمنه بهرامی میگوید: «از شنوندگان خواهش میکنم، خودشان را جای من قرار دهند. اگر جای من بودند چه کار میکردند؟»
بشنوید: گفتوگو با آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی که منتظر اجرای قصاص متهم پرونده است
دویچه وله: در حالی که زمان کمی تا اجرای حکم قصاص با اسید باقی مانده، آیا همچنان بر اجرای این حکم مصمم هستید؟
آمنه بهرامی: بله، من بر اجرای حکم مصمم هستم.
حکم قصاص صادر شده و شما قانونا حق دارید آن را اجرا کنید. شما هم همچنان بر اجرای این حکم مصمم هستید. دلایل شخصی شما چیست؟
شش سال پیش این اتفاق افتاد. از همان ابتد تا دیشب، خانوادهی این پسر (مجید موحدی) معذرتخواهی نکردند. تلفن من را داشتند، بارها زنگ زدند و تهدید کردند. بارها زنگ زدند ولی هرگز نگفتند ببخشید، پسر ما اشتباه کرده است. همیشه طوری صحبت کردند که انگار من مقصر بودم. مثلا پدرش وقتی من را دید، گفت مقصر خود تو بودی. چرا به پسر من جواب منفی دادی. چرا دروغ گفتی که شوهرداری تا با تو این رفتار را بکند. من گفتم او آن قدر اعصابم را خرد کرده بود، گفتم شوهر دارم تا برای همیشه برود. آنها کاری نکردند که من بهانهای برای گذشت داشته باشم، بلکه برای انجام این کار مصمم شدم.
در مدت اخیر چه واکنشهایی از اطرافیانتان دیدهاید؟ هم اطرافیان نزدیکتان و هم از طرف مردمی که در کوچه و بازار و خیابان با آنها برخورد کردید چه واکنشی دیدید؟
خیلی برایم جالب بود. به من گفتند تو اگر این حکم را اجرا کنی، شاید خیلیها بخواهند بلایی سرت بیاورند. مثلا شش ماه پیش که به ایران آمدم، حتی سه بار به من زنگ زدند و گفتند نمیترسی تنها به ایران میروی؟ ممکن است کسی که مخالف این حکم است، تو رو بکشد یا بلایی سرت بیاورد و تو رو بترساند. گفتم نمیتوانند. الان که به ایران برگشتم، همه مردم خبر اجرای حکم را شنیدهاند.
در خانواده، پدر و مادرم که مدتی میگفتند بگذریم. گذشتن خیلی قشنگ است ولی بعد پشیمان شدند. الان میگویند حتما این کار را انجام بده. مادرم میگوید هرچه تو بخواهی، برادر کوچکم میگوید، این کار را بکن، اگر نمیتوانی من میکنم. برادر وسطی کمی ساکت است، میگوید نه، بگذر. او که عاشق بوده و شکست عشقی داشته از زمینهی عشقی قضیه را میبیند.
من شهرستان بودم و امروز به تهران برگشتم، رفته بودیم خرید کنیم. خیلی جالب بود. چون وقتی وارد هر مغازهای میشدم، مغازهدارها میگفتند، "حالتان چه طور است؟ حتما این کار را بکنید". مثلا یکی میگفت، "خانم پاشیدن اسید چیه، بده اسید را بخورد". یکی از مشتریهایش گفت، "تو خودت را جای آن آقا بگذار. آیا حاضری خودت اسید را بخوری؟. اول خودت امتحان کن، بخور، بعد بگو اسید را بدهید بخورد". آن آقا چند بار عصبانی به آقایی که گفت اسید را بده بخورد، گفت، "اول خودت یک ذره امتحان کن، بعد بگو". من گفتم دعوا نکنید. ببینیم چه میشود. مطمئنا اسید را که نمیدهند بخورد. اسید را در چشمانش میریزند.
برخی از مخالفان معتقدند اجرای حکم قصاص از طرف شما نوعی انتقام جویی شخصی است. پاسخ شما به چنین افرادی چیست؟
نه، باور کنید که من خودم دارم بیطرفانه به حرفهای مردم گوش میکنم. یعنی سکوت کردهام و فقط حرفها را ضبط میکنم، برای این که بعدها در کتابم بیاورم. من میدانم که میخواهم چه کار کنم. به حرف مردمی که به من زنگ میزنند، گوش میکنم. دقیق هم گوش میکنم. به خاطر این که میخواهم تمام آنها را در کتابم بیاورم. واقعا نمیخواهم انتقام بگیرم.
به من گفتند این حکم در یک چهاردیواری انجام میشود، بدون این که خبرنگاری اطلاع پیدا کند. من به دادگاه گفتم این حکم برای تربیت اجتماع است، نه برای خنک کردن دل من. اگر انتقام بود، قبول میکردم. خیلی از دادگاه خواهش کردم که اگر حکم اجرامیشود مردم اطلاع پیدا کنند. البته آنها قبول نکردند. ولی میبینید که همه اطلاع پیدا کردند.
واقعا نمیخواهم انتقام بگیرم. فقط میخواهم دیگر تکرار نشود. مثلا قاضی میگفت از سال ۲۰۰۴ که این اتفاق برای من افتاد تا سال ۲۰۰۸ که وقتی من حکم قصاص برای مجید موحدی صادر شد، صدور حکم برای کسانی که متهم به اسیدپاشی هستند خیلی کم شده است. یعنی اگر ماهی دو یا سه بار بود، این حکم سالی یکبار شده است.
شما یک کتاب به زبان آلمانی از خاطراتتان منتشر کردهاید. آیا قصد دارید بازهم این خاطراتتان را به صورت یک کتاب منتشر کنید؟
بله کتاب من از ابتدای کودکی تا قصاص است. البته زندگی من پر از نشیب و فراز بوده است. زندگی یک انسان معمولی و پر از آرامش نبوده که یکدفعه دچار مشکل شوم. من با سختی وارد دانشگاه شدم و با سختی زندگی را ادامه دادم. کتابی که منتشر شده مربوط به زمان تولدم است تا پارسال. در انتهای کتاب معلوم نیست چه میشود. کتاب با صحبتهای قبل از مرگ پدربزرگم تمام میشود.
پدربزرگم مریض بود و این اتفاق خیلی او را ناراحت کرده بود میتوان گفت که دق کرد. پدربزرگم قبل از مرگش به من گفت، آمنه من فوت میکنم و وقتی تو برگردی، دخترم دیگر نیستی که تو را ببینم.
پدربزرگ به من گفت بهخاطر اجدادمان که اجداد خوشنامی بودند این کار را نکن اما من به پدربزرگ گفتم این کار را بهخاطر این که دیگران درس بگیرند میکنم. گفت درس خوبی به مردم بده، نه درس بدی. انتهای کتاب با صحبتهای پدربزرگ تمام میشود و معلوم نمیشود حکم اجرا میشود یا نه. کتاب دوم از یکسال گذشته شروع میشود و درباره حکم قصاص است.
قرار است حکم قصاص به چه نحوه اجرا شود؟
حکم من قصاص هر دو چشم است. اول این که زن نصف مرد است. برای همین من فقط حق داشتم یک چشم مجید موحدی را قصاص کنم. برای چشم دیگر باید ۲۰ میلیون تومان پرداخت میکردم. دیه دست و صورت من حدود ۲۰۰ میلیون تومان میشود و مجید موحدی این پول را ندارد که به من بدهد. من برای چشم بعدی او ۲۰ میلیون آن را کم کردم، یعنی شد ۱۸۰ میلیون. قاضی گفت اگر ما در چشم مجید موحدی اسید بپاشیم، احتمال مرگ او بعد از ریختن اسید است. گفتم اگر مرد تمام دیعه ۱۸۰ میلیونی که باید به من بدهد را برای دیه میبخشم، اگر زنده ماند، باید این پول را به من پرداخت کند. میگفتند در بیمارستان دادگستری او را بیهوش میکنند. ۵ الی ۱۰ قطره اسید در چشمهایش میریزند. بعد وقتی بهوش آمد، دیگر نابیناست.
اگر لحظهی آخر اجرای حکم مجید موحدی و خانوادهیشان طلب بخشش کنند، آیا راهی وجود دارد که در تصمیمتان تغییری ایجاد شود؟
من گفتم که تا دیشب آنها معذرت خواهی نکرده بودند. پدرشان عزیز موحدی، دیشب به خانهی ما زنگ زدند با مادرم صحبت کردند. گفتند ببخشید، ما اشتباه کردیم. بعد از شش سال برای بار اول زنگ زدند و گفتند ببخشید ما اشتباه کردیم. البته دیگر دیر است. خیلی دیر است برای بخشش. گرچه اصلا فایده ندارد. معذرتخواهی کردند. حالا ببینیم چه میشود.
حسین کرمانی
تحریریه: فرید وحیدی