قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به روایت دوربین
۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سهشنبههیچ یک از زندانیان سیاسی زندانهای اوین و گوهر دشت تصور نمیکردند که در زمانی کمتر از شش هفته در تابستان سال ۶۷، بسیاری از همبندیهای خود را برای همیشه از دست بدهند. فیلم مستند "جوانه اندوه"، ساخته پانتهآ بهرامی به این قتلعام مخفیانه "برقآسا" که خانوادههای بیش از ۲۵۰۰ زندانی را به عزا نشاند، میپردازد. در این فیلم که از پنج فصل تشکیل شده، از چگونگی قتل، شخصیت و منش ۵۰ تن از این قربانیان یاد میشود.
پیشینه اجرای عملیات "ضربتی" قتلعام
پس از پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ سازمان ملل از سوی جمهوری اسلامی که اجرای قرارداد آتشبس میان دولتهای ایران و عراق را به همراه داشت، و نیز در پی حمله سازمان مجاهدین خلق به مرزهای ایران، آیتالله خمینی در رابطه با سرنوشت زندانیان سیاسی مجاهد و نیروهای چپ احکامی صادر کرد که به کشتار گروهی شمار زیادی از مخالفان رژیم انجامید. اغلب این قربانیان به سازمان مجاهدین خلق و نیز به گروههای چپ و کمونیست تعلق داشتند. شمار کشتهشدگان از ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ تن تخمین زده میشود. اغلب اعدامشدگان، از ابتدای سالهای دهه ۶۰ در حال گذراندن دوران محکومیت خود در زندانهای اوین و گوهر دشت بهسر میبردند. این اعدامها، بهطور کلی در ماههای مرداد (هواداران سازمان مجاهدین خلق) و شهریور (زندانیان کمونیست و چپ) صورت گرفت. اغلب قربانیان چپگرای زندانهای تهران در گورستان خاوران، بهطور گروهی به خاک سپرده شدهاند.
مستند" جوانه اندوه"، روز ۲۶ ژوئن در SympthonySpace شهر نیویورک به نمایش در میآید.
دویچه وله برای آشنایی بیشتر با مضمون فیلم با کارگردان آن، پانتهآ بهرامی به گفتوگو نشسته است.
دویچه وله: چرا به عنوان یک مستندساز سینمای ایران، در چند سال گذشته بیشتر به مسایل سیاسی، به ویژه تضیقاتی که جمهوری اسلامی در مورد گروههای سیاسی مخالف رژیم اعمال کرده، پرداختهاید؟
من حدود ۲۰ فیلم مستند کوتاه و بلند ساختهام که اکثر آنها به زبان آلمانی است و بیشتر درمورد مسائل زنان و جوانان و بهطورکلی مشکلات اجتماعی است. در سه سال اخیر من دو ویدیو در مورد جنبش زنان و جنبش کارگری ایران هم ساختهام، ولی کمتر کسی در این باره چیزی میداند. خب این هم ازتاثیرات دهکده جهانی ارتباطات است.
در سه گانهای که دریک دهه اخیربه زبان فارسی و با زیرنویس انگلیسی ساختهام، یعنی "از این فریاد تا آن فریاد"،" ومن عاشقانه زیستهام "و "جوانه اندوه"، تمرکز روی دهه سیاه شصت بوده. از آنجا که رسانهها در باره این فیلمها بیشتر نوشتهاند، مرا در پیوند با این سهگانهها میشناسند و تصورشان بر این است که من فقط به این موضوعات می پردازم. ساختن این سهگانه از زاویه انتقال تجربیات به نسل آینده برای من اهمیت داشته. آنچه در مورد نسل قبل کمتر اتفاق افتاد و در نتیجه ما همواره با یک نوع قطع نسل فرهنگی روبروهستیم. یعنی مادران و پدران ما که تجربه ملی شدن صنعت نفت را داشتهاند، نتوانستند این تجربیات را به نسل ما، یعنی نسل انقلاب منتقل کنند و ما هم نتوانستهایم این تجربیات را به نسل ۱۸ تیر و جنبش سبز منتقل کنیم. به این دلیل ما مجبوریم همیشه از صفر شروع کنیم. البته موضوع سرکوب و دیکتاتوری نقش اساسی را در این موارد بازی میکند. من فکر میکنم که انتقال آگاهی از این گوشههای تاریک و ناگفته تاریخ معاصر ایران مهمترین نقشی است که برعهده این گونه مستندهاست. این راهی است که میتواند در طولانی مدت خشونت را کاهش دهد، اعدامها را زیر سوال ببرد و برای انسان ارزش قایل باشد.
از این گذشته، مطمئن هستم که در ایران هم فیلمهایی با این مضامین ساخته شده و در پستوها نگهداری میشود، برای روزی که امکان نمایش بیابند. خب حالا که ما در برون مرز هستیم، قاعدتا میتوانیم این خلاء را پرکنیم و از خط قرمزها بگذریم. سکوت حکومت در مورد فجایع دهه ۶۰ بسیار آگاهانه، برنامه ریزی شده و حساب شده است، یعنی پاک کردن بخشی از تاریخ معاصر.
نکته آخری که در این مورد میخواهم اشاره کنم، تفاوت بین حزبی و گروهی با موضوع سیاسی است. کارهای من حزبی - گروهی نیست. یعنی وابستگی یا طرفداری از جریان فکری خاصی نمیکند. ولی عمیقا سیاسی است. بعضیها میگویند حقوق بشر سیاسی نیست. در حالی که به نظر من حقوق بشر، اساسا موضوعی سیاسی است. چون با نقد قدرت سرو کار دارد. آنجا که شما قدرت را نقد میکنید با آن در چالش قرار میگیرید، این که امروز ما زندانی فکری - عقیدتی داریم که به نظرم اینها زندانیان سیاسی هم هستد، بهخاطر آن است که حکومت وقدرت را مورد نقد قرار دادهاند.
در ضمن میخواهم از این فرصت استفاده کنم و از همه زندانیان سیاسی سابق که دریک دهه گذشته رنجها، غمها و شادیهایشان را در این سه گانه درپیوند با دهه ۶۰ بازگو کردهاند، سپاسگزاری کنم. مطمئنا این گونه مستندها تنها در بستر اعتماد شکل میگیرد وبدون اعتماد وهمکاری آنها چنین مستندهایی نمیتوانست ساخته شود. به هرحال روزی ما میرویم و ارزش این کار برای نسلهای آینده است که با بخشی ازتجربیات تلخ دهه ۶۰ آشنا شوند.
فضای سه گانههایی که درمورد دهه ۶۰ درست کردهاید، با اینکه از نظر محتوا بسیار خشن، دردناک و غمانگیز است، ولی با فرم آن همخوانی ندارد. معمولا فضای اینگونه فیلمها تیره، مه آلود و غم زده است. ولی فرم هیچکدام از این سهگانههای شما این حس را منتقل نمیکند. در واقع شکل با محتوا در تضاد است و بهنوعی آنرا میشکند. آیا در انتخاب این شکل که در فضای آزاد فیلمبرداری شده، با زبان طبیعت با بیننده رابطه برقرار میکند و سرشار از زندگی است، عمد خاصی در کار بوده؟
بله این تضاد عامدانه گذاشته شده، یعنی ما دراین گونه فیلمها با یک محتوای بسیار خشن روبروهستیم. مثلا درمورد فیلم" جوانه اندوه" که مشخصا به اعدامهای جمعی ۶۷ بر میگردد، شما شاهد بزرگترین اعمال خشونت حکومتی در رابطه با مخالفان و دگراندیشان خود درتاریخ معاصر ایران هستید. ولی هدف من زجر دادن تماشاگر نیست و معتقدم که نشان دادن خشونت، تبلیغ خشونت است.
درهمه این سه گانهها من سعی کردهام کلیشههای رایج را بشکنم. بهطور معمول زمانی که مستندسازان میخواهند به موضوع دستگیری، شکنجه واعدام بپردازند، در فرم از فضاهای تاریک، مه آلود و شب استفاده میکنند یا فرد زندانی مصاحبه شونده را جلوی میلههای زندان قرار میدهند. اما در این سهگانهها تضادی بین فرم و محتوا وجود دارد. تماشاگر محتوایی بسیار خشن را در شکلی چشمنواز میبیند. شکستن این فرم، سطح تحمل تماشاگر را قدری بالا میبرد. دیدن صحنههای خشن بعد ازمدتی برای برخی از تماشاگران عادی میشود، برخی هم تحمل دیدن آنرا ندارند و از سالن خارج میشوند. بنابراین تا آنجا که امکانش بوده ما نه در فضای بسته، بلکه در فضای باز و با نور آفتاب فیلمبرداری کردهایم و از عناصر متعدد اسطورههای ایرانی برای زیباییشناسی اثر یاری گرفتهایم؛ مثل آب که نماد آناهیتا الهه آبهای روان در اسطورههای کهن ایرانی است.
"جوانه اندوه"، فیلمی بسیار پیچیده و سرشار از ابهام و سمبل است. (مثل نماد شیر و نیمرخ زن جوان که بصورت انیمیشن درست شده). چه رابطهای میان این شکل کار و مضمون برنامهی جمهوری اسلامی برای اعدامهای جمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ میبینید؟
یکی از مهمترین چالشهای مستندسازان پیدا کردن فرم مناسب برای فیلم است. پروژهی ۶۷، برنامهای مخفی بود که البته هنوزهیچیک از دست اندرکاران حکومت به جز آيتالله منتظری به آن اعتراف نکرده است. درنتیجه این بُنمایه پنهانی و مخفی را گرفتم و تماشاگر را درموقعیتی قرار دادم که بتواند حس بازگشایی این معما را در فیلم دنبال کند؛ همان حسی که زندانیان سیاسی وقت در یک روند پرابهام و با گذاشتن پازلها واطلاعات مختلف کنار هم تجربه کردند و متوجه شدند که" هیات عفو" ادعایی، در واقع "هیات مرگ" است. زندانیانی که به این امر پی بردند، تلاش کردند که با مورس بقیه را از این ماجرا با خبر کنند، یعنی نوعی مقاومت آشکار علیه نظم موجود از خود نشان دادند... . برای همین تماشاگر نیاز دارد با یک تدوین در ذهن خود معما را حل کند.
برخلاف اغلب فیلمهای مستند، شما از آوردن آمار و ارقام و شمار زندانیان سیاسیای که در چارچوب برنامه اعدام جمعی سال ۱۳۶۷ کشته شدند، صرفنظر کردهاید. چرا؟
در فیلم" ومن عاشقانه زیستهام" این گونه آمار، حتی نام همه زندانیان اعدام شده زن بهطور دقیق آورده شده. در جریان تهیهی این فیلم، ما یک گروه تحقیق برای بررسی آمارها درست کردیم که لیستها را با هم مقایسه کند. البته آن فیلم مربوط به زنان زندانی بود و در ۲۰۰۸ تولید شد.
"جوانه اندوه"، محصول سال ۲۰۱۵ است. یعنی این فیلم در دورهای ساخته شده که امکان دسترسی به اینترنت و منابعی که در این رسانهجمع شده، وجود دارد. بنابراین مخاطب کنجکاو میرود و آمار را پیگیری میکند. از آن گذشته، با توجه به بسته بودن فضای سیاسی در ایران وعدم اعتراف حکومت به این اعدامها، ما هنوز آمار دقیقی دربارهی این فاجعه نداریم. رقمی بین ۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ در منابع مختلف حقوق بشری و سازمانی ذکر شده است. از همه مهمتر "جوانه اندوه"، فیلمی است که فراتر از آمار و ارقام میرود. دراین فیلم از بیش از حدود ۵۰ زندانیای که اعدام شدهاند، نام برده شده. همراه با خاطرهای کوچک که همبندیهای آنها تعریف میکنند؛ یعنی به زندانیان اعدام شده بهعنوان فردی که دارای آمال و آرزو بوده و هویتی مستقل داشته نگاه شده، این که مثلا چه رفتاری با دیگران داشته... ما تا آنجا که امکان داشت، با عکس کار کردهایم. البته باید اعتراف کنم که پیدا کردن عکسها یکی از بزرگترین مشکلات فیلم و گروه تحقیق بود. در این رابطه گروه تحقیق با برخی از خانوادهها در ایران و همچنین با بعضی سازمانها وسایتها تماس گرفت... ولی ما از فیسبوک استفاده نکردیم، چون ممکن بود مستقیم به سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی وصل شویم. با این وجود ما نتوانستیم به همه عکسهایی که میخواستیم دسترسی پیدا کنیم. امیدوارم روزی که آن روز دور نخواهد بود ،درموزهای همه این اسناد، اطلاعات و عکسها گردآوری شود.
شما برای القای احساسات و حالات زندانیان در جریان پیاده کردن برنامهی اعدامها از زبان رقص و موسیقی استفاده کردهاید. چرا و همکاری با طراح رقص و گروه او چگونه بود؟
مهاجرت من به آمریکا باعث شد که با ملیتهای گوناگون که هرگز در عمرم با آنها امکان تماس مستقیم نداشتم آشنا شوم. در ارتباط با آنها متوجه شدم که مساله اختناق، اعدام، دستگیری و شکنجه را آنها هم تجربه کردهاند و این تجربیات از جهاتی بسیار مشابه است. رقص و موزیک، نوعی زبان بینالمللی است که هم میتواند ما را به هم پیوند دهد و هم بخشی از مشکل زیباییشناسی فیلم در فرم حل کند. از این زاویه "جوانه اندوه" در این سهگانه تلاش میکند که مخاطب فراملیتی را به خود جلب کند. در نتیجه حتی اگر مخاطب متوجه دیالوگها هم نشود، میتواند بخشی از موضوع را از حرکات، رقصها و موزیک بگیرد.