تحریم خامنهای از سوی آمریکا چه معنا و اهمیتی دارد؟
۱۳۹۸ تیر ۴, سهشنبهحسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران به تندی به تحریم علی خامنهای واکنش نشان داده و گفته است او جز یک خانه و حسینیه چیزی ندارد. اما به نظر میرسد اهمیت سیاسی و نمادین تحریم رهبر جمهوری اسلامی، بهمراتب فراتر از پیامدهای اقتصادی آن است.
فرزانه روستایی، حسن شریعتمداری، احمدی علوی، عمار ملکی، رضا تقیزاده به این پرسش دویچهوله فارسی پاسخ دادهاند که تحریم علی خامنهای چه معنا و اهمیتی دارد.
گام بعدی ترامپ شاید دیدار با رضا پهلوی باشد
فرزانه روستایی، روزنامهنگار
از همان روز اول که تیم ترامپ شکل گرفت بحث تغییر رژیم ایران موضوع مهمی در کاخ سفید بود. وزارت خارجه آمریکا چندین بارموضوع Regim Change را تکذیب کرد، اما هرچه گذشت بهراحتی میشد فهمید که انتهای ماجرای تحریمها وحتی نیمی از شرایط دوازده گانه پومپئو چیزی جز پایان جمهوری اسلامی نیست.
تیم ترامپ حتی در دیدار با نمایندگان دسته چندم اپوزیسیون ایران بسیار با وسواس و احتیاط رفتار می کرد تا کمتر درگیر بحث تغییر رژیم ایران شود.
تحریم شخص و تشکیلات دفتر آیتالله خامنهای یک گام جدی در مسیری است که دیگر نمیتوان زمینهسازی برای تغییر رژیم ایران را انکار کرد. دفتر رهبر جمهوری اسلامی دولت واقعی ایران و بزرگترین دهان باز بلعیدن درآمدهای نفنی ایران است که حسابرسی نمیشود.
با تحریم دفتر آیتالله خامنهای بزرگترین بنیادهای میلیاردی که با پولهای کلان سر و کار داشتند، یکجا تحریم شدند. آستان قدس رضوی، کمیته امداد، بنیاد برکت، سازمان اوقاف، بنیاد علوی، سازمان تبلیفات اسلامی، ستاد اجرایی فرمان امام، سازمان اقتصادی کوثر، مجمع جهانی تقریب مذاهب و ...همگی تحریم شدند.
این تشکیلات چند صد میلیاردی ستون فقرات دولت سایه ایران به ریاست رهبر جمهوری اسلامی است که وزارتخانهها را دور میزد، درگیر پولشوییهای کلان بود، و در مهمترین بخش از روابط خارجی سید حسن نصرالله را تامین و حشد الشعبی را برای سرکوب مردم راهی خوزستان کرد.
با تحریم دفتر رهبر ایران و جواد ظریف، عملا دیپلماسی و مذاکرات بدون پیش شرط هم دیگرمعنایی ندارد. کسی که باید مذاکرات را تایید کند تحریم است، کسی هم که ابزار سیاست خارجی رهبر بود تحریم است. پس از اعلام دور جدید تحریمها، تنها تهدیدی که هنوز عملی نشده درگیری نظامی است و یا انتظار میان مدت. انتظار به این معناست که دولت ترامپ فقط باید منتظر شنیدن صدای آژیر از اقتصاد ایران یا از خیابانهای تهران باشد. با این حال، دولت ترامپ هنوز یک انتخاب دارد که ممکن است اداره کنندگان ایران را بیشتر به وحشت بیندازد.
اگر گام بعدی ترامپ یا وزیر خارجهاش پس از تحریم رهبر جمهوری اسلامی، دیدار با یکی از چهرههای شاخص اپوزیسیون ایران مانند رضا پهلوی باشد که در چهارچوب افزایش فشار بر اعصاب ادارهکنندگان ایران محتمل است، آنگاه میشود نتیجه گرفت که بحث رژیم چنج بدون اینکه رسما اعلام شده باشد شاهد یک پرش جدی بوده است.
هضم اقدام آمریکا برای خامنهای آسان نیست
حسن شریعتمداری، فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی
تحریمهای اخیر اعمال شده از سوی آقای ترامپ – این بار شخص رهبری جمهوری اسلامی و کلیه تاسیسات و موسسات مالی و دولت سایه او را نشانه گرفته است. هنوز دقیقا معلوم نیست که این تحریمها از سوی وزارت خزانهداری آمریکا بهیک باره و یا تدریجا اعمال خواهند شد.
ولی دامنه آن در صورت لزوم میتواند همه حوزههای نظام را شامل شود و حتی به حوزههای مذهبی مانند امامان جمعه و متصدیان مذهبی و حوزههای علمیه و شهریه ماهانهای که رهبری در داخل و خارج از ایران به طلاب میپردازد نیز شامل شده و همه این گسترهها را نشانه گرفته باشد و علاوه بر بدنه سیاسی و نظامی - بده بستان او را با بخش مذهبی نیز دشوار کند.
کمک به آنچه که نهضتهای آزادیبخش خوانده میشوند ودرحقیقت شامل مواجببگیران و عوامل جمهوری اسلامی و سپاه و رهبری در خارج از کشورند، عموما از سوی نهاد رهبری انجام میگیرد. علاوه بر آن، بودجه عظیمی که تحت عنوان تبلیغات مذهبی و فرهنگی بهوسیله نهاد رهبری انجام میشود نیز میتواند شامل این تحریمها شود. دستگاه بزرگ روحانیت شیعه در نجف و نمایندگان مذهبی خامنهای در سراسر جهان هم میتوانند هدف این تحریمها باشند.
همه آنچه که گفته شد، ممکن است بنا بر سیاست تحریم – مذاکره آمریکا دفعتا و یا گام به گام صورت پذیرد. این تحریمها در صورت اعمال، نفوذ خامنهای را در داخل و خارج از ایران و بهخصوص در جهان اسلام و تشیع که بسیار مورد توجه و علاقه اوست با مساله جدی مواجه خواهد کرد و برای او بسیار عذاب دهنده و دردآور است.
احتمالا برای او هضم این اقدام تلافیجویانه آمریکا که نفوذ و رهبری او را نشانه گرفته است اصلا آسان نخواهد بود. واکنش خامنهای در مقابل این اقدام سخت و تلافیجویانه ترامپ تا حدود زیادی نوع برخورد و تعامل دو کشور را رقم خواهد زد.
اقدامی نمادین با تاثیراتی واقعی
احمد علوی، استاد اقتصاد در سوئد
هر چند ممکن است تحریم رهبر جمهوری اسلامی بیاثر تلقی شود، اما خود نشانه بالاگرفتن تنش بین کاخ سفید و جمهوری اسلامی است. این تنش دارای جنبه های گوناگونی از قبیل جنبه نمادین و واقعی است. اما جنبه نمادین و واقعی در عرصه اقتصاد دارای همپوشی است. بنابراین هر کنش نمادین به اثر واقعی میانجامد.
واکنش واشنگتن با هر انگیزهای صورت گرفته باشد، دارای پیامدهای قابل توجهی بر اقتصاد ایران خواهد بود. افزایش تنش سیاسی به معنای ناامنی بیشتر بوده و بنابراین، دارای تاثیر منفی بر نرخ سرمایهگذاری در ایران خواهد بود. سریعترین اثر این تحریم بالا گرفتن تنش و کاهش انگیزه برای شرکای تجاری ایران برای صادرات به و واردات از ایران خواهد بود که این خود به معنای کوچک شدن بازرگانی خارجی ایران است.
فرار سرمایه مالی از ایران بهشکل عدم بازگشت وجوه حاصله از صادرات غیر نفتی یا مهاجرت سرمایه و سرمایهگذار از ایران نیز از جمله دیگر پیامدهای بالاگرفتن تنشها میان دولتهای دو کشور است. چون اقتصاد ایران برونزا و درونگراست، تاثیر کاهش اندازه بازرگانی خارجی بر رشد اقتصادی منفی خواهد بود. کوچک شدن بازرگانی خارجی ایران به معنای کاهش سرمایهگذاری در کشور است و بنابراین، بر سطح فعالیت واحدهای تولیدی اثر منفی خواهد داشت و ارزش پول ملی را هم کاهش خواهد داد. در چنین شرایطی، افزایش رکود، بیکاری و تورم در میانمدت شگفتآور نخواهد بود.
رفتار آمریکا، جمهوری اسلامی را دچار استیصال کرده است
عمار ملکی، استاد علوم سیاسی در هلند
بسیاری از کسانی که منتقد تحریمهای گسترده و معتقد به تحریم هدفمند هستند، تحریمهای سیاسی را یکی از بهترین ابزار برای تنبیه حکومتهای سرکوبگر و ماجراجو از جمله جمهوری اسلامی میدانند. از اینرو تحریم مقامات ارشد سیاسی جمهوری اسلامی که در سرکوب و نقض حقوق بشر در داخل، و کشتار و جنگافروزی در خارج کشور دست داشتهاند، اقدامی قابل دفاع است و حتی اغلب کسانی که مخالف تحریمهای اقتصادی هستند هم از این نوع تحریمها دفاع میکنند.
رهبر جمهوری اسلامی بالاترین مقامی است که در تمامی بحرانهای داخلی و خارجی نقش اصلی را داشته است؛ سرکوب داخلی و نقض گسترده حقوق بشر توسط نهادهایی انجام میشود (قوه قضاییه، نهادهای انتظامی، نهادهای امنیتی) که همگی منصوب رهبر جمهوری اسلامی هستند؛ از سوی دیگر تمامی سیاستهای ماجراجویانه و جنگطلبانه نظام در خارج کشور توسط شخص ایشان تعیین شده و توسط نهادهایی اجرا میشود که زیر نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی هستند و فرماندهان و مقامات ارشد آن توسط رهبر انتخاب میشوند (سپاه قدس، نهادهای نظامی).
با این شرایط، اگر بهدلیل عملکردهای ذکر شده قرار بر اعمال تحریمهای هدفمند باشد، طبیعتا رهبر جمهوری اسلامی و حلقه نزدیکان او باید جزو اصلیترین کسانی باشند که مورد تحریم قرار میگیرند.
دولت آمریکا با بهکارگری سیاست فشار حداکثری و اعلام آمادگی برای مذاکره بدون پیششرط با رهبران جمهوری اسلامی، قاعده «چماق و هویج» را به کار گرفته تا مقامات ارشد جمهوری اسلامی را در تنگنایی قرار دهد که برای حفظ موجودیت خود مجبور شوند که بر سر میز مذاکره بروند.
اما رهبر جمهوری اسلامی بدون توجه به فشارها و صدماتی که به مردم و کشور وارد میشود، با اعلام سیاست «نه جنگ و نه مذاکره» کشور را در تنگنا قرار داده و گزینههای نظام را هم محدود کرده است؛ در نتیجه نظام تلاش دارد که با اقدامات تحریکآمیز مانند صدمه زدن به نفتکشها و ناامنسازی خلیج فارس و سرنگون کردن پهپاد آمریکایی زمین بازی را عوض کند تا با ایجاد یک درگیری نظامی محدود، بتواند قبل از اینکه مجبور به تسلیم کامل شود، با قدرتنمایی و نمایش توانایی بیثباتسازی منطقه، به یک «مذاکره قهرمانانه» وارد شود.
اما در مقابل، دولت ترامپ هم بهعنوان یک دولت غیرقابل پیشبینی با اقدامات غیرقابل انتظار از جمله قرار دادن سپاه در لیست گروههای تروریستی، انصراف از واکنش نظامی به سرنگونی پهپاد آمریکایی و اعمال تحریمهای جدید بر مقامات ارشد نظام (از جمله تحریم رهبر و وزیر خارجه جمهوری اسلامی)، جمهوری اسلامی را دچار سردرگمی و استیصال کرده است.
ظاهرا این اولین بار است که نظام غیرمتعارف جمهوری اسلامی در عرصه جهانی با مجموعهای طرف شده است که در اعمال روشها و سیاستهای نامتعارف و غیرقابلپیشبینی، دست بالاتری دارد.
ضربهای مستقیم به علی خامنهای
رضا تقیزاده، تحلیلگر مسایل ایران
با وجود نداشتن بار سنگین مالی، قرار دادن نام رهبر جمهوری اسلامی، کارکنان دفتر و نهادهای زیر نظارت او دارای اهمیت روانی است و ضربهای مستقیم به علی خامنهای محسوب میشود که خود را عملا در جایگاه رییس قوه اجرایی ایران قرار داده است.
سیاست «فشار در برابر فشار» و مسئولیت به شکست کشاندن ابتکار میانجیگری شینزو آبه نخست وزیر ژاپن که فرصتی برای خروج ایران از بحران بود به رهبر جمهوری اسلامی نسبت داده شده است.
شکست سیاست «فشار در برابر فشار » به دلیل محدودیت امکانات کنونی ایران در قبال تعهدات داخلی و خارجی اجتناب ناپذیر است – شرایطی که اتحاد شوروی سابق طی سالهای ۱۹۸۵ تا سال ۱۹۸۹ با آن درگیر بود و پیش از فروپاشی کامل نظام حاکم به عقبنشینی تدریجی از آفریقا، آمریکای لاتین و قطع کمک به کشورهای عضو پیمان ورشو منجر شد.
نقص بزرگ راهبرد فشار در برابر فشار علی خامنهای، در میان نبودن راهبرد جانشین ( Plan B ) برای خروج از بحران است.
* مطالب منتشر شده در این صفحه صرفا بازتاب دهنده نظر و دیدگاه نویسندگان آن است.