1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هشتگ، "من هم شکنجه شدم"

۱۳۹۷ دی ۱۷, دوشنبه

در پی انتشار نامه اسماعیل بخشی، فعال کارگری، که از شکنجه خود در  دوران بازداشت نوشته بود، اکنون موجی از روایت‌های دیگر فعالان زندانی سابق، درباره شکنجه در زندان‌های ایران شکل گرفته است. 

https://p.dw.com/p/3B8b3
Galerie 50 Jahre Amnesty International AI In mehr als 70 Staaten der Welt wird gefoltert
عکس: picture-alliance/dpa

"به عنوان کسی که، توسط جمهوری اسلامی مورد آزار و شکنجه قرار گرفتم از سران جمهوری اسلامی چند پرسش دارم که چرا دختری را در سن ۲۱ سالگی در بازداشتگاه امنیتی ۲ الف سپاه ثارالله به مدت ۸ روز در سلول انفرادی با بدترین شرایط نگهداری و وادار به استفاده از چشم‌بند کردید؟ چرا در اتاق بازجویی آقایی با اسم سازمانی فضل‌اللهی بارها و بارها دختر بیست و یک ساله را آزار کلامی داد و حتی با حالت تحقیرآمیز در حالی که می‌خندید من را تهدید به شکنجه جسمی و تجاوز جنسی کرد؟ به طوری که هر شب در سلولم مچاله می‌شدم و تا صبح وحشت‌زده به در سلول نگاه می‌کردم و حتی از خوابیدن می‌ترسیدم!" این بخشی از نوشته اینستاگرامی شیما بابایی، فعال مدنی است که در خرداد ۱۳۹۵ در تهران دستگیر شد. 

بابایی اکنون یکی از کسانی است که راهی را که اسماعیل بخشی، کارگر شرکت نیشکر هفت‌ تپه، چندی پیش آغاز کرد ادامه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند، آن‌ها از شکنجه روانی و جسمی خود در زندان‌های ایران می‌نویسند و هشتگ "من هم شکنجه شدم" قرار است همه این نوشته‌های آن‌لاین را به یکدیگر پیوند دهد. 

اسماعیل بخشی روز ۱۴ دی ماه امسال در نامه‌ای سرگشاده به محمود علوی، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از شکنجه‌های خود در زندان نوشت. او در این نامه وزیر اطلاعات را دعوت به مناظره علنی در این باره کرد. نامه‌ی او موجی از واکنش‌ها را حتی در مجلس و دولت ایران برانگیخته است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

شیما بابایی در ادامه متن اینستاگرامی خود تاکید کرد که کارش در ادامه حرکت بخشی است. او در این باره نوشت: «به چه علت در بدو ورودم به سلولی که اندازه قبر بود منی که حتی مادرم من را برهنه ندیده بود وادار به برهنه شدن در مقابل چشمانتان کردید؟» او با شرحی از شکنجه‌های روانی خود نوشت که مسئولان زندان از این‌که او را شکنجه جسمی نمی‌داده‌اند "بر سرش منت می‌گذاشته‌اند."

شکنجه خانواده‌های زندانیان

البته نوشتن با هشتگ "من هم شکنجه شدم" محدود به زندانیان سابق نمانده است و شماری از شهروندان دیگر نیز به آن پیوسته‌اند. مادر آتنا دایمی، یکی دیگر از زندانیان سیاسی، در نامه‌ای که در شبکه‌های اجتماعی بازتاب داشت از همراهی خود برای سوال از وزیر اطلاعات خبر داد و شرحی از رفتارهای خشنی که خود شاهد آن‌ها بوده است را ارایه داد.

او در این نامه که با جمله "من مادر آتنا دائمی دختری هستم که بارها در زندان شکنجه شد" آغاز می‌شود، نوشت: «هرگز نتوانستم از دخترم در مورد شکنجه‌های دوران بازجویی سوال کنم اما هربار که کسی از من یا آتنا در مورد شکنجه‌ها سوال کرد و من مجبور به شنیدن شدم، شکستم.»

او همچنین در باره برخوردی که با خود او در پیگیری‌هایش در دادگاه و خارج از آن شده  می‌نویسد: «زمانی که در مقابل زندان به همراه دختر کوچکم مورد هجوم حداقل۱۰ مامور مرد قرار گرفتیم، خود را در مقابل دختر کوچکم قرار می‌دادم تا ضربه‌های باتوم و شوکر به جگر گوشه‌ام اصابت نکند. زمانی که ماموران لباس شخصی الفاظ رکیک و جنسی به زبان می‌آوردند، در خود شکستم و تحقیر شدم، اما تنها نگرانی من در آن زمان دخترم بود. با تمام قدرتم دستش را در دستم نگه می‌داشتم که مبادا او را هم مانند آتنایم از من جدا کنند.»

آتنا دائمی روز ۲۹ مهرماه سال ۹۳ بازداشت شد و ۸۶ روز در سلول انفرادی و تحت بازجویی بود. او روز ۲۸ دی‌ماه همان سال به بند زنان زندان اوین منتقل شد. دائمی به اتهام "تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و اختفای ادله جرم" به ۱۴ سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به هفت سال حبس تقلیل یافت.

روایت شکنجه

بحث همواره مطرح شکنجه در زندان‌های ایران اما فراتر از هشتگ "من هم شکنجه شدم" با هشتگ‌هایی دیگر نظیر "روایت شکنجه"، "شکنجه در بازداشتگاه‌های ایران"، "اسماعیل بخشی" و یا بدون هشتگ در شبکه‌های اجتماعی جریان دارد. مجید توکلی، از فعالان دانشجویی زندانی سابق، یکی از کسانی است که در توییتر به شرح بخشی از وضعیت زندان پرداخته است. مجید توکلی در شرحی دقیق از شکنجه‌هایی جسمی و روانی نوشته که از کتک‌های مداوم تا بی‌خبری طولانی زندانی  را در بر می‌گیرد.

او در نهایت شرح می‌دهد که "اواخر تیر ۸۶، چهار نماینده مجلس برای پیگیری ماجرای شکنجه به ۲۰۹ آمدند. آن گروه احتمالاً وصف شکنجه‌های ما پلی‌تکنیکی‌ها در ماجرای نشریات جعلی را از خانواده و برخی از آزادشدگان شنیده بودند. باوجودی‌ که به شرایط مسلط نبودم شکنجه‌ها را تا حد امکان شرح دادم. از آن گروه سه نفرشان به‌شدت منقلب شدند و یکی به‌طور جدی گریه کرد. اما یکی‌شان بعد از آن اوصاف گفت: «حالا ایراد نداره، فکر کن پدری زده توی گوش پسرش.»

با این‌همه توکلی که خود دست به افشای وضعیت در بازداشتگاه‌ها زده می‌نویسد که بر اساس تجربه‌ی شخصی‌اش و هم آن‌چه از سایر دوستانش شنیده، متقاعد شده است که تحولات صورت‌گرفته درزندان‌ها "نتیجه‌ی افشاگری‌ها" است.

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه