نگاهی به مسئله حجاب و بیحجابی در ایران
۱۳۸۷ بهمن ۱۹, شنبهقانون کشف حجاب رضاشاهی
در سال ۱۳۱۴ یعنی حدود چهل سال پیش از رخداد انقلاب در ایران، رضاشاه دستور به کشف حجاب داد. بر اساس این دستور، ظاهر شدن زنان در مجامع عمومی با چادر و روبنده ممنوع اعلام شد. در پی آن، زنان خانوادهی سلطنتی نخستین زنانی بودند که بدون حجاب در ملاء عام ظاهر شدند.
برخی از تحلیلگران معتقدند که یکی از ریشههای اجباری شدن حجاب بعد از انقلاب در ایران، همین کشف حجاب اجباری رضا شاه بود. به عقیدهی این گروه، این اقدام رضا شاه خشم و غضب مردم مؤمن و معتقد را برانگیخت، تا حدی که بعد از اجباری شدن حجاب توسط جمهوری اسلامی، عکسالعمل محکم و با اقتداری از خود نشان ندادند.
اما شواهد تاریخی دلالت بر این دارد که حتی پیش از فرمان کشف حجاب توسط رضا شاه، بسیاری از زنان با حجاب مخالف بودند. شاید بتوان اولین مورد مخالفت با حجاب را به سالها پیش از رضاشاه، یعنی زمان شاهان قاجار نسبت داد.
قرةالعین نخستین زنی که حجاب از سر برداشت
طاهره قرةالعین، احتمالا اولین زن نامداری است که بدون روبنده که رسم آن روزگار بود، در اجتماع بهائیان در بدشت در سال ۱۲۲۷ خورشیدی، یعنی حدود ۹۰ سال پیش از کشف حجاب رضا شاه در میان مردم ظاهر شد.
هرچند مردان با دیدن چهرهی بدون روبند طاهره بسیار برآشفتند و حتی یکی از آنان در اعتراض به این عمل گلوی خود را برید، اما طاهره را از آن هیچ باکی نیامد و به مبارزهای که آغاز کرده بود ادامه داد.
حجاب به منزلهی پوشش فقر
در زمان رضا شاه و پیش از صدور فرمان کشف حجاب نیز، بودند زنانی که به مقابله با حجاب برخواسته بودند. مهلقا ملاح، رئیس انجمن زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست، به حوالی سال ۱۳۰۷ خورشیدی اشاره میکند. وی در آن هنگام ۱۱ ساله بود و مادرش او را بدون روبند و چادر به خیابان میبرده است: «من دختر یازده ساله بودم، مادرم چادر سیاه سرم میکرد. روبنده هم باید میزدیم که من بدم میآمد چون مدام کج میشد و مامان راستش میکرد. مادرم همه را گذاشت کنار. قبل از کشف حجاب، مادر من چادر سیاهش را روپوش کرده بود، پشتاش هم کلاه گذاشته بود. برای من هم همین کار را کرده بود. وقتی میرفتیم در کوچه، به ما سنگ میزدند، من گریه میکردم، مادرم میگفت هیچی نگو، مبارزه است، مبارزه است».
شهلا لاهیجی نویسنده و ناشر در مورد رابطه کشف حجاب رضا شاه با حجاب اجباری جمهوری اسلامی میگوید، برای دریافتن این رابطه باید پرسید، چرا بعد از رفتن رضا شاه حجاب برگشت و بسیاری از زنان دوباره به چادر روی آوردند.
خانم لاهیجی در پاسخ به این پرسش میگوید: «یکی به این دلیل که به زور اعمال شده بود. همین گرفتاری که جمهوری اسلامی الان با نسل جوان دارد. یعنی هرچه پلیس بیاید و بگیر و ببند و اینها باشد، در اصل جامعه راه خودش را پیدا میکند و واکنش نشان میدهد. این که حجاب برگشت، یک علتش این بود که حالا همه که نمیتوانستند کلاه فرنگی سر بگذارند و پالتو بپوشند. بعضی از مردم آنقدر فقیر بودند که نانشان را هم نمیتوانستند پیدا کنند. بنابراین چادر برایشان پوششی بود که آنها را حفظ میکرد و آنها را میپوشاند».
لاهیجی معتقد است، اصولا استفاده از چادر برای زنان بسیاری از طبقات اجتماعی در ایران، نوعی پوشش فقر بود و نه تنها یک موضوع اعتقادی: «چادر برای خیلیها پوشش فقر بود. یعنی شما یک چادر سرت میکردی، دیگر آن زیر اشکال نداشت که چه چیزی تنات هست. و به همین جهت هم طبقات فرودست نه براساس صرف اعتقاد، بلکه براساس یک جور چیزی که آنها را از آنچه در زیر چادر دارند بپوشاند، چادر سر میکردند. چادر سنتی که مثلا زنان سنتی طبقات بالاتر، تجار و خانمهای تجار سر میکردند، متفاوت بود با آن چادری که عامهی مردم سر میکردند».
اما گروه دیگری نیز هستند که معتقدند ریشه اجباری شدن حجاب را باید در روزهای پایانی انقلاب جستجو کرد، زمانی که بسیاری از زنان غیرمعتقد و حتی با گرایش چپ، با چادر و روسری در راهپیماییها و تظاهرات ظاهر شدند.
شهلا لاهیجی از خاطرات خود در آن روزها میگوید: «یادم میآید در یکی از این راهپیماییها که آن اواخر بود، خود ترتیبدهندگان به زنان بیحجاب گفته بودند یا روسری سر کنید یا از صفوف بیرون بروید. یعنی آن اواخر، آن موقع که دیگر پخش شده بود که بهرحال انقلاب اسلامی خواهد آمد».
چرا برخی نیروهای سیاسی چپ حجاب را رعایت میکردند؟
اما پرسش اینجاست که زنان بیاعتقاد به حجاب و زنان متمایل به گروههای چپ، چرا دست به این کار میزدند.
لاهیجی علت این کار را طرز تفکر گروههای چپ میداند، او میگوید: «علتش این بود که آنها خیال میکردند که طرفدار حقوق طبقهی کارگرند. مثل سایر تظاهراتی که متأسفانه چپ ایران همیشه گرفتارش بود. یعنی فکر میکرد، اگر لباس تمیز بپوشد این کار خیلی بدی است. کنفدراسیون در آلمان هم همین مشکل را داشت. شما اگر از اعضای خیلی قدیمیاش بپرسید، به شما میگویند که آنها روزهای یکشنبه لباسهای پاره پوره میپوشیدند و میرفتند تو کافههایی که معمولا محل نشست کارگران بود. ولی کارگران مبهوت میشدند، چون آنها لباسهای یکشنبهشان را میپوشیدند و کاملا تمیز و مرتب بودند. یکی از اشکالات چپ ما این بود که انگار بنا بود غصه و فقر را تقسیم کند و نه شادی را. بهرحال آنها فکر میکردند با این کار به تودهی مردم نزدیکتر میشوند».
حجاب وسیلهای بود برای مقابله با رژیم شاه و نه صِرف حجاب
مهلقا ملاح، علت انتخاب حجاب از طرف زنان در ابتدای انقلاب را تنها ابزاری برای مخالفت با شاه میداند، ابزاری که به عقیدهی او دولت جمهوری اسلامی از آن سوءاستفاده کرد: «ما میدانستیم که زنها مخصوصا چادر را انتخاب کردند که مخالفتشان را با شاه نشان بدهند. چادر را دولت سر زنها نکرد، خانمها خودشان چادر را سر خودشان کردند، فقط برای نشان دادن مخالفتشان با شاه. ولی دولت از این حرکت سوءاستفاده کرد».
گروه دیگری نیز معتقدند که زیادهروی رژیم شاه در دادن آزادیهای جنسی و آن چیزی که برخی از آن به عنوان ابتذال یاد میکنند، زمینه را برای پذیرش حجاب اجباری آماده کرد. در پاسخ به این گروه کسانی هستند که اصولا معتقد به این «زیادهروی و ابتذال» نیستند و آن چیزی را که در زمان پهلوی رایج بود، آزادیهای فردی و بسیار عادی میدانند.
"این چه ابتذالی بود که امروز هم وجود دارد؟"
عده دیگری نیز بر این باورند که آن ابتذال به نوع دیگری الان نیز با وجود حجاب اجباری وجود دارد. شهلا لاهیجی در این مورد معتقد است: «ببینید، آن ابتذال متأسفانه به شکلی الان هم وجود دارد. من سوالم همیشه از آقایان این است که پس چرا نتوانستید آن جور که میخواهید، جلوی این ابتذال این سویه را در عرض این سی سال بگیرید».
سیمین بهبهانی، شاعر معاصر در مورد حجاب اجباری تنها به خواندن بیتی از یکی از غزلیات منتشر نشدهاش بسنده میکند:
پاس تن زن خواندی، این تیره کفن را
پوسیدهی اعصاری، از نو خبرت نیست