۳۰سالگی انتقال پایتخت آلمان به برلین؛ امیدهایی که محقق نشدند
۱۴۰۰ خرداد ۳۰, یکشنبهتابستان ۱۹۹۱: هشت ماه است که آلمان بعد از ۴۵ سال دوپارگی دوباره یکپارچه شده است. حکومت کمونیستی DDR (جمهوری دموکراتیک آلمان) از هم فروپاشیده. حالا مردم ساکن شرق آلمان بخشی از جمهوری فدرال آلمان هستند، حکومتی که از سال ۱۹۴۹ پایتختش را شهر بن در غرب آلمان قرار داده بود.
بن در کناره رود راین، ۱۰۰ کیلومتری هلند، ۲۳۰ کیلومتری بروکسل؛ پایتخت اروپا و ۴۰۰ کیلومتری پاریس قرار دارد. فرانسه در غرب، اتریش در جنوب و دانمارک در شمال نه تنها از لحاظ جغرافیایی بلکه از خیلی جهات دیگر به مردم غرب آلمان نزدیکتر بودند تا آلمانیهایی که در کناره شرقی رود البه (رودی که غرب و شرق آلمان را از یکدیگر جدا میکند) زندگی میکردند. دهها سال جدایی سیاسی و ایدئولوژیک ردپایش را بر جای گذاشته بود.
در چنین شرایطی ۶۶۰ نماینده بوندستاگ (مجلس آلمان) باید در روز ۲۰ ژوئن ۱۹۹۱ یک تصمیم تاریخی اتخاذ میکردند: آیا پارلمان و دولت باید در بن باقی بماند یا به برلین منتقل شود؛ شهری که از زمان تاسیس رایش آلمان در ۱۸۷۱ پایتخت بوده است.
بن؛ راهحلی موقت
برلین؛ شهری که بار یک تاریخ را بر دوش دارد، برآمده از دو جنگ جهانی و بعد کلانشهری دوپاره شده میان غرب و شرق که در سال ۱۹۶۱ دیواری از سیمان و بتن دوپارگیاش را کامل کرد. حالا این شهر باید دوباره مرکز سیاسی آلمان بزرگتر شده و قدرتمندتر شده باشد؟
پس از پایان جنگ دوم جهانی، زمانی که جمهوری فدرال آلمان تاسیس شد هیچ شکی در این نبود که بن "مرکز موقت" دولت خواهد بود. بر همین روال نمایندگان پارلمان در سال ۱۹۴۹ مصوب کردند که "تا زمانی که یک انتخابات سراسری، آزاد، برابر، با رایگیری مخفیانه و مستقیم در تمام برلین و در بخش تحت تصرف شوروی برگزار نشده، برلین پایتخت نخواهد بود. پس از آن بوندستاگ دوباره در برلین نشست خواهد داشت".
پیروزی برلین در آخرین روزها
از زمان تصویب این مصوبه تنها چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، این امید وجود داشت که آلمان دوباره یکپارچه شود؛ امیدی که تحققش چهاردهه به تعویق افتاد و در این چهار دهه مردم غرب و شرق آلمان هر روز بیشتر با هم غریبه شدند.
به همین دلیل بازگرداندن پایتخت به برلین یک امر بدیهی نبود. در ماده ۲ قرارداد اتحاد دو آلمان که ۳۱ اوت ۱۹۹۰ امضا شد آمده است: «پایتخت آلمان برلین است. تصمیم برای محل استقرار پارلمان و دولت بعد از اتحاد دو آلمان اتخاذ میشود.»
اما کمتر از یک سال پس از امضای این قرارداد، واقعیت خودش را نشان داد: همه چیز حکایت از ماندن در بن داشت.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
چهار روز پیش از رأیگیری تاریخی برای انتقال پایتخت، یک نظرسنجی از نمایندگان پارلمان در این باره نشان داد که ۳۴۳ نماینده موافق ماندن در بن هستند و تنها ۲۶۷ نماینده به انتقال به برلین رای دادند.
اما در روز ۲۰ ژوئن ۱۹۹۱ بعد از ۱۱ ساعت بحث طاقتفرسا ناگهان ورق به نفع برلین برگشت: ۳۳۸ نماینده موافق برلین و ۳۲۰ نماینده موافق بن. این چرخش آرا بیش از هر چیز مدیون یک نفر بود: ولفگانگ شویبله.
شویبله، وزیر سابق کشور و وزیر دارایی در کابینه آنگلا مرکل و رییس کنونی پارلمان آلمان در نطقی که روز ۲۰ ژوئن ۱۹۹۱ در پارلمان ایراد کرد، تاریخ قدیم و جدید برلین را زنده کرد. او از پل هوایی نیروهای پیروز در جنگ جهانی دوم بر فراز برلین گفت و از سال ۱۹۴۹ زمانی که استالین بخشی از برلین را کاملا مسدود کرد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
شویبله هیچ رویداد تاریخی را از قلم نینداخت: خیزش مردم آلمان شرقی در ۱۷ ژوئن ۱۹۵۳، ساختن دیوار برلین در اوت ۱۹۶۱، فروریختن دیوار در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ و اتحاد دو آلمان در ۳ اکتبر ۱۹۹۰. این سیاستمدار حزب دموکرات مسیحی تاکید کرد: «نماد یکپارچگی و آزادی، نماد دموکراسی و حکومت قانون برای تمام آلمان هیچ شهر دیگری غیر از برلین نبوده و نخواهد بود.»
شویبله گفت که همبستگی دنیای آزاد با یکپارچگی و آزادی آلمان هیچ جا بیشتر از برلین خودش را نشان نداده است و اضافه کرد: «آیا ما امروز واقعا میتوانیم بدون برلین دوباره یکی شویم؟ من فکر نمیکنم.»
پس از پایان این سخنرانی پرشور و احساس، صدها نماینده پارلمان از جا برخاستند و دقایق طولانی برای شویبله کف زدند. صدراعظم سابق آلمان، شهردار سابق برلین غربی و برنده جایزه نوبل صلح، ویلی برانت شخصا از شویبله تشکر کرد.
هلموت کهل؛ موافق برلین
صدراعظم وقت آلمان هلموت کهل، وزیر خارجه وقت، هانس گنشر و مشهورترین سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات آلمان، ویلی برانت که از سه حزب مختلف هستند همگی موافق انتقال پایتخت به برلین بودند.
الکساندر کوداشف، سردبیر سابق و خبرنگار ارشد دویچهوله میگوید: «این بحث واقعا نقطه عطفی در تاریخ بوندستاگ است. تمامی این مردان، تا پیش از نطق شویبله "مردان دیروز سیاست" خوانده میشدند اما ولفگانگ شویبله مسیر مذاکرات را تغییر داد.»
کوداشف به یاد میآورد که شویبله چگونه "نشسته بر صندلی چرخدار، با احساسات و هیجانی تاریخی و بلاغتی درخشان" سخنانش را ایراد کرد. این خبرنگار بازنشسته دویچهوله میگوید: «اینجا بود که آدم حس میکرد این لحظه یک لحظه تاریخی است.»
بعد از نطق شویبله نمایندگان دیگری نیز حرفهای او را تایید کردند و برلین را نمادی برای آزادی و حکومت قانون در آلمان دانستند.
اما گروه دیگری نیز همچنان موافق بن بودند. باومز وربن یکی از این نمایندگان بود. او در نطق مخالف خود گفت: «آیا بن نمادی برای ۴۰ سال دموکراسی موفق نیست؟ دموکراسیای که به آلمان در دنیا اعتبار و حرمت بخشید، سازگاری با اروپا را کامل کرد و در نهایت شانس یکپارچگی آلمان را پدید آورد.»
تردید این سیاستمدار برای انتقال پایتخت به برلین پس از ۳۰ سال همچنان پابرجاست. او در پاسخ به پرسش دویچهوله در این باره میگوید: «من همچنان معتقدم که رویگردانی از یک پایتخت قدیمی شناختهشده و تقویت یک دولت کثرتگرا با چندین مرکز همچنان یک گزینه است.»
امیدهای تحققنیافته
داگمار انکلمن یکی از ۱۸ نماینده از حزب سوسیالیسم دموکراتیک (PDS) (حزب تازه تاسیس منشعب از حزب سوسیالیست آلمان شرقی که بعدها حزب چپها را تشکیل دادند) بود که در رأیگیری سال ۱۹۹۱ همراه با چپها یک فراکسیون تشکیل داده بودند.
این سیاستمدار چپ میگوید: «امید ما این بود که با انتقال پایتخت به برلین درک سبک زندگی مردم در آلمان شرقی بیشتر شود و زندگی مردم شرق و غرب سریعتر هماهنگ شود.» امیدی که به نظر انکلمن با گذشت ۳۰ سال هنوز محقق نشده است.
به نظر انکلمن، موسس بنیاد رزا لوگزامبورگ، انتقال پایتخت از بن به برلین بیشتر یک "اقدام نمادین" بود. شاهد این مدعا این است که هنوز پس از ۳۰ سال شش وزارتخانه و بسیاری از ادارات وابسته به وزارتخانهها همچنان در بن قرار دارند.
انکلمن اینگونه نتیجهگیری میکند: «ایالتهای جدید (شرقی) همچنان برای برخی از اعضای دولت "شرق دور" هستند که قدر ثمره اتحاد دو آلمان را نمیدانند.»