گزارشگر ویژه سازمان ملل: آخرین امید زندانیان ایران
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه«ولی امر مسلمین! اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما، فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده میشوند و در این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمییابند».
سخن از زندانیان جوان و بیپشتیبانی است که در زندان رجاییشهر برای انجام عمل جنسی بین زندانیان خطرناک و به اصطلاح "شر" مانند شیئی دست به دست میشوند. این "شیئی" البته قیمت دارد و قیمت آن نیز از قرار هفتهای ۲۵۰ هزار تومان است.
نویسنده این سطور، مهدی محمودیان روزنامهنگار عضو جبهه مشارکت است. وی برای دومین بار دست به نامهنگاری به آیتالله خامنهای پیرامون آنچه که در زندانهای ایران میگذرد، زده است. بار اول در سال ۸۶ و در زمانی بود که کمتر کسی نام "کهریزک" را شنیده بود و هنوز هیچ زندانی سیاسی در این بازداشتگاه زندانی نبود. وی از حقوق زندانیانی سخن گفت که "اراذل و اوباش" نامیده میشدند و با همین بهانه نیز، ابتداییترین حقوق انسانیشان در کهریزک پایمال میشد.
افشاگری محمودیان اما دو سال بعد در سال ۸۸ زمانی که فرزند یکی از نزدیکان طیف آیتالله خامنهای، دکتر روحالامینی به همراه چندین تن دیگر در آن بازداشتگاه کشته شدند، بر سر زبانها افتاد و حساسیتها را برانگیخت. به نوشتهی آقای محمودیان: «در روزهایی که در سال ۸۸ در انفرادی به سر میبردم، بازجوها و نگهبانان به خوبی از خجالت آن گزارشها درآمدند و جناب قاضی نیز چندین سال زندان را بخاطر افشای مسایل مربوط به کهریزک به من تحمیل نمود».
مهدی محمودیان هماکنون در زندان رجاییشهر در حال گذراندن حکم پنج سال حبس خود است اما همچنان به افشاگریهای خود ادامه میدهد.
وی در نامهای که شهریور ماه سال ۸۹ نوشته و به تازگی منتشر شده است، پرده از جنایاتی برداشته که در زندان رجاییشهر رخ میدهند. وی از «رسمی شدن لواط و توزیع لوازم بهداشتی مورد لزوم برای این عمل توسط مسئولین زندان» سخن گفته و نیز از «استفاده از سگهای موادیاب برای زخمی کردن زندانیان».
این عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان از توزیع آزادانهی مواد مخدر در زندان نیز نوشته است: «در حالی که برای ورود یک دست لباس در زندان اوین میبایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر میبایست چند هفته نامهنگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رئیس را گرفت». وی اضافه کرده که «این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندانی بودن هنوز نتوانستهام اجازه ورود دو جلد کتاب آموزشی را بدست آورم».
محمودیان از رسمی شدن عمل جنسی بین زندانیان میگوید: «من از صدها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و بصورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد میگذرم. من از وضعیتی میگویم که در این زندان هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران، به زور در سالنهای مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده میشود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست میآورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری میفروشد. طبق مشاهده یک زندانی سیاسی به یک جوان در طول یک شب ۷ مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت میکند به انفرادی (یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل میشود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند».
نقض صریح قوانین داخلی جمهوری اسلامی
آئیننامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور که در سال ۱۳۸۴ توسط قوه قضائیه تصویب شده، به تفصیل حقوق زندانی را شرح داده است. طبق ماده ۳۳ این آئیننامه «نگهبان در مواقعی که خلافی از یک زندانی مشاهده کند بدون اینکه حق داشته باشد او را مجازات یا حتی ملامت کند بایستی مراتب را با ذکر جزئیات امر کتبا به افسر نگهبان گزارش دهد».
مهدی محمودیان مینویسد: «برای زندانیان غیر سفارشی در بسیاری از موارد هیچگونه شان انسانی قائل نیستند. هر کسی اعم از مسئول، نگهبان و ... به خود اجازه میدهد هر نوع کلمات رکیک و هتاکانهای را نسبت به زندانیان روا بدارد و هر زمان که لازم بداند زندانی را با دست، باتوم، زنجیر و یا هر وسیله دیگری مورد ضرب و شتم و حتی جرح قرار دهد و هیچ دادرسی برای مظلوم بجز نالهها و ضجه دردآور وجود ندارد».
ماده ۱۶۹ آئیننامه اجرایی سازمان زندانها تصریح کرده: «تندخویی، دشنام، ادای الفاظ رکیک یا تنبیه بدنی متهمان و محکومان و اعمال تنبیههای خشن، مشقتبار و موهن در موسسهها و زندانها به کلی ممنوع است».
محمودیان در بخش دیگری از نامه خود مینویسد: «جمعیت قابل توجهی از زندانیان مواد مخدر و معتادین به بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت مبتلا هستند و هیچ تفکیکی بین بیماران و افراد سالم وجود ندارد و با توجه به مصرف مواد مخدر و شیوع لواط بین این افراد هر روز بر تعداد افراد مبتلا به بیماریهای واگیردار افزوده میشود».
این در حالی است که به موجب ماده ۱۰۵ آییننامه سازمان زندانها: «کلیه اماکن زندانها و اماکن وابسته باید دست کم ماهی یک بار ضدعفونی شوند» و ماده ۱۱۳ میگوید: «محکوم به محض احساس کسالت جریان را به مسئول امور نگهبانی زندان اطلاع داده و با اخذ معرفینامه به بهداری موسسه یا زندان اعزام و دارو و دستروهای لازم پزشکی را دریافت میکند».
«وضعیت به مراتب از دهه ۶۰ بدتر است»
عفت ماهباز، زندانی سیاسی دهه ۶۰ و یکی از جان به در بردگان اعدامهای سال ۶۷ است. وی درباره نامه مهدی محمودیان به دویچهوله میگوید: «دربارهی نکاتی که در این نامهها هست، میتوانم بگویم که ابعادش بسیار وحشتناکتر از آن چیزهاییست که در هفتسالی که من در زندان اوین بودم، گذشت. ابعاد یا بعد جدیدی که اضافه شده، استفادهی جنسی و یا حتی فروش افراد به یکدیگر است».
وی البته تاکید میکند که تفاوت آن دوره با حالا در این است که زندانیان آن زمان هیچ راه ارتباطی با بیرون از زندان نداشتند. وی نوشتن نامههایی شبیه آنچه اخیرا مهدی محمودیان، ضیا نبوی و زندانیان زن نوشتهاند را امیدوارکننده میداند و معتقد است درز کردن این اخبار به بیرون از زندان قطعا به بهبود شرایط داخل زندان کمک خواهد کرد.
«همه چیز بسته به اعزام گزارشگر ویژه است»
دکتر عبدالکریم لاهیجی نایب رئیس فدراسیون بینالمللی جوامع حقوق بشر معتقد است تنها راه کمک به این زندانیان و بهبود وضعیت زندانهای ایران، سفر گزارشگر ویژه سازمان ملل به ایران است. او میگوید: «ما ماههاست که نهادهای حقوق بشر نه فقط غیردولتی، بلکه شورای حقوق بشر سازمان ملل و کمیساریای حقوق بشر سازمان ملل را در جریان گذاشتهایم و یکی از علل تعیین گزارشگر ویژه، بازدید از زندانهای ایران و رسیدگی به وضع زندانیها بوده است و امیدواریم در سه هفتهی دیگر که گزارشگر ویژه تعیین خواهد شد، جمهوری اسلامی به او ویزا دهد و گزارشگر ویژه بتواند به ایران رود؛ هم برای بازدید از زندانیها و هم برای شنیدن برخی از شکایتهای خانوادههای زندانیان سیاسی».
عفت ماهباز، زندانی سیاسی دهه ۶۰، اخیرا خاطرات خود را از زمانی که اولین گزارشگر سازمان ملل، گالیندوپل به ایران آمد منتشر کرده است. خانم ماهباز در مطلب خود به صراحت نوشته که آزادیاش را مدیون سفر گالیندوپل به ایران است.
او در این باره به دویچهوله میگوید: «آن چیزی که سبب شد اینها دست نگه دارند، فشار سازمان ملل بود، کمااینکه در آستانهی آمدن گالیندوپل در سال ۶۹ ما را از زندان بهعنوان مرخصی بیرون فرستادند و تسهیلاتی در زندان دیدیم. ازجمله اینکه وضعیت غذا بهبود پیدا کرد و ملاقات دادن به ما دیگر تند و تند قطع نمیشد و به جای این که ما ۴۰ نفره در اتاقهای دربسته باشیم، ۲۵ نفره بودیم. یعنی اندکی وضعیت ما تغییر کرد. اگرچه آقای گالیندوپل را ما هیچ وقت در زندانها ندیدیم، اما من به طور غیرمستقیم میتوانم بگویم بهبود وضعیتمان و بخشی از رهایی ۸۰ زنی که باقی مانده بودند و خطر مرگ تهدیدشان میکرد، مدیون فعالیتهای حقوق بشری و کار سازمان ملل میدانم».
اما آیا به گزارشگر ویژه ویزای ورود به ایران داده خواهد شد؟ آیا وی در صورت سفر به ایران قادر خواهد بود از بندهای امنیتی زندانها بازدید کند؟ اگر چنین نشود، تعیین گزارشگر ویژه چه سودی برای زندانیان خواهد داشت؟
عبدالکریم لاهیجی میگوید: «در هرحال گزارشگر ویژه اگرهم به ایران نرود و اگر در ایران نگذارند که یک گزارش کامل دهد، آنجا براساس همین گزارشها، اسناد و مدارکی که ما در اختیار او خواهیم گذاشت و شاید با شهادتهای ایرانیانی که طی دو سال اخیر به خارج از ایران آمدهاند و بیشترشان هم زندانهای جمهوری اسلامی را بهخوبی میشناسند، با شنیدن شهادتهای آنها بتواند گزارشی به مجمع عمومی آیندهی سازمان ملل بدهد».
آنچه در سطح خیابانها اتفاق میافتد، در عرض چند ساعت فیلم و عکس شده و در سراسر دنیا پخش میشود. همان گونه که کشته شدن ندا آقا سلطان به خبر اول رسانههای دنیا تبدیل شد. اما آنچه پشت درهای بستهی زندانها روی میدهد، به گفتهی متخصصان حقوق بینالملل جز با گزارش نماینده ویژه سازمان ملل، به پروندهای بینالمللی بدل نخواهد شد.
نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده ایران اولین بار شرح شکنجههایش را برای گالیندوپل فرستاده ویژه سازمان ملل علنی کرد.
عفت ماهباز پس از خروج از ایران با موریس کاپیتورن دومین گزارشگر ویژه سازمان ملل دیدار کرد وبرای او شرح داد آنچه را که در سال ۶۷ بر زندانیان رفته، ماجرای گورهای دستهجمعی و زندانیان بدلیای که با گالین دوپل دیدار کردند و از وضعیت عالی زندانها برای او گفتند.
کمتر از سه هفتهی دیگر سومین گزارشگر ویژهی سازمان ملل برای ایران تعیین خواهد شد. به گفتهی حقوقدانان، تمامی چشمها برای بهبود وضعیت زندانیان ایران به او دوخته شده است.
نویسنده: میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح