چرا از مهدی کروبی جدا شدم؟ گفتوگو با مجتبی واحدی
۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبهمجتبی واحدی روزنامهنگار، تحلیلگر مسائل سیاسی و مشاور سابق مهدی کروبی در گفتوگو با دویچه وله به دلایل جدایی خود از مهدی کروبی پرداخته است.
آقای واحدی اخیرا با نگارش نامهای با عنوان "خداحافظی با استادم آقای کروبی" نوشته بود: « خبرهایی به من می رسید که نشان می داد شما اگر چه نظام مستبد حاکم بر ایران را نه اسلامی می دانید و نه نشانهای از جمهوریت در آن سراغ دارید اما در عین حال، بر این باورید که جمهوری اسلامی با قرائت آیت الله خمینی، نسخه شفابخش برای ایران عزیز ماست.»
سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد معتقد است هرنوع قرائت از جمهوری اسلامی به ضرر ایران و اسلام است.
بشنوید: گفتوگو با مجتبی واحدی درباره جدایی از مهدی کروبی
دویچه وله: در نامه خداحافظی با آقای کروبی به باور او که "نسخه شفا بخش ایران را جمهوری اسلامی با قرائت آیت الله خمینی" میداند اشاره کردهاید. این گمانه برای بسیاری مطرح است که افراد تا وقتی داخل ایران هستند به اصلاحطلبی معتقدند ولی به محض اینکه از ایران خارج میشوند، تبدیل به منتقد قانون اساسی جمهوری اسلامی و به اصطلاح "دوران طلایی امام" و "گفتمان اصلاحطلبانه" میشوند. علت این قضیه چیست؟
مجتبی واحدی: بر این فرض شما شک دارم که الزاما همه کسانی که در داخل کشور هستند، به حفظ جمهوری اسلامی و قرائت آیتالله خمینی اعتقاد دارند و وقتی بیرون از ایران میآیند نظرشان عوض میشود. همین امروز در داخل کشور افرادی هستند که به این نظریه اعتقاد ندارند و در خارج از کشور افرادی وجود دارند که به شدت معتقدند جمهوری اسلامی باید حفظ شود. این فرضیه درست نیست.
در مورد خودم بگویم، اگر برگردید و یادداشتهای من را در روزنامه آفتاب یزد ببینید، حتی تکلیف خودم را با انتخابات قبل از برگزاری انتخابات سال ۸۸ مشخص کردم. در سرمقاله روزنامه آفتاب یزد شماره ۲۰ اردیبهشت سال ۸۸، با صراحت نوشتم آقای موسوی و آقای کروبی، حکومت به شما اجازه نخواهد داد رئیسجمهور شوید، حکومت به غیر از احمدینژاد تن نخواهد داد. مواضع من مشخص بوده است و اتفاقا خروج من از کشور بابت همین مسئله بوده که احساس کردم در داخل کشور دیگر نمیتوان فعالیت کرد و برای حرفهایی که میخواهیم بزنیم باید به خارج از کشور برویم.
ضمن اینکه در این مدت تحولاتی ایجاد شده که نه تنها من بلکه بسیاری از افراد دیگر هم به این نتیجه رسیدهاند که در قالب حاکمیت و قانون اساسی فعلی به هیچ وجه امیدی به اصلاح وجود ندارد. در یک کلمه بگویم، اجرای بدون تنازل قانون اساسی یعنی تاکید بر اصل ۵۷ که همه قوا را زیر نظر رهبری میداند و رهبری برای خود این حق را قائل است که تصمیمات مجلس، دولت و قوه قضائیه را وتو کند و این مستند به قانون اساسی است.
یعنی هر کس قانون اساسی را قبول داشته باشد باید این مورد را هم قبول داشته باشد، چون این اصل صریح قانون اساسی است. تنها مفسر آن هم شورای نگهبان است و شورای نگهبان هم با صراحت بر این اصل تاکید دارد.
امروز بر اساس تجربی هم به ما ثابت شد، وجود مقولهای به نام ولی فقیه یعنی تعطیلی هر اصلی، یعنی تعطیلی اصل عقلانی و اصل حقوقی.
علت اینکه من از آقای کروبی جدا شدم این است که آیا آقای کروبی هم به این نتیجه رسیده است یا نه. ممکن است رسیده باشند. یک جمله از آقای کروبی وجود دارد و مطمئنا آقای کروبی به قانون اساسی فعلی جمهوری اسلامی اعتقاد چندانی ندارند. ایشان در پیامی که ۵ دی توسط همسرشان بیرون دادند، با صراحت از ارزشهای قانون اساسی سال ۵۸ صحبت کردند. یعنی حتی قانون اساسی سال ۵۸ هم نه بلکه ارزشهای قانون اساسی سال ۵۸. یعنی ایشان حتی از قانون اساسی سال ۶۸ هم عبور کرده است.
آقایان موسوی و کروبی حداقل تا قبل از حصر همواره بر گفتمان "حرکت در چارچوب قانون اساسی" تاکید داشتند. از طرفی بسیاری معتقدند در شرایط سیاسی فعلی ایران تنها راهحل باقی مانده، حرکت اصلاحطلبانه و مدنی در چارچوب قانون اساسی به منظور وادار کردن حکومت به ایجاد تغییرات است وگرنه گزینه دخالت نظامی اتفاق خواهد افتاد. شما که نسبت به آقایان کروبی و حتما خاتمی انتقاداتی دارید چه راهحلی دارید؟ گزینه نظامی یا حرکت اصلاحطلبانه در چارچوب قانون اساسی؟
معتقدم شرایط دنیا، شرایطی نیست که کسی جرات حمله به ایران را بکند یا حتی تصور حمله به ایران را داشته باشد. اتفاقا اما معتقدم اگر خدای نکرده، خطر حمله به ایران وجود داشته باشد، با تداوم حاکمیت فعلی است. یعنی شرایط کشور را در داخل به جایی میرساند که مردم آنقدر گرفتار زندگی روزمرهشان بشوند تا از خطرات بیرونی غافل شوند و در خارج آنقدر تحریک میکند که امکان حملهی نظامی را فراهم میکند. اگر بخواهیم حداقل موضوع را نگاه کنیم، حرکتی که در حال حاضر ایران در سوریه انجام میدهد و خود را در برابر عربها و جهان غرب قرار میدهد، اگر یک درگیری نظامی با سوریه ایجاد شود، میتواند دامن ایران را هم بگیرد و آتش جنگ را به ایران هم سرایت بدهد.
میخواهم به صراحت بگویم، اتفاقا برعکس بعضیها که میگویند فقط دو گزینه وجود دارد، یا اصلاحات در چهارچوب قانون اساسی یا جنگ، معتقدم اگر قرار باشد جنگی شود، اصرار افراطی و غیرخردمندانه بر اجرای قانون اساسی که مفهوم آن حفظ نظام فعلی است، میتواند به جنگ منجر بشود؛ نه مخالفت با این دیدگاه اصلاحطلبانه که آقایان دارند. این دیدگاه اصلاحطلبانه هم در واقع یک نوع دور زدن و زیرپا گذاشتن ادعای اصلی جنبش سبز است. جنبش سبز یک ادعای کلیدی داشت و آن اینکه حاکمیت صلاحیت برگزاری یک انتخابات آزاد را ندارد و امانتدار خوبی برای برگزاری انتخابات نیست.
کسانی که الان در مورد انتخابات صحبت میکنند، یعنی اینکه میخواهند جنبش سبز و ادعای اصلیاش را زیر پا بگذارند و بروند با حاکمیتی کنار بیایند که به قول آقایان کروبی و موسوی، «دزد آرای مردم است» و میخواهند رییس جمهوری انتخاب کنند که آقای خاتمی در سال ۱۳۸۲ به صراحت گفته است «فقط یک تدارکاتچی است». این نشان میدهد که ما پرنسیبی نداریم. آقای خاتمی نشان میدهد پرنسیبی ندارد، فقط به دنبال بازگشت به حاکمیت به هر قیمتی است.
ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که فعلا امکان دخالت نظامی وجود ندارد. همزمان میگویید حرکت در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی با قرائت آیتالله خمینی نه، امکان دخالت نظامی را هم رد میکنید، پس راهحل چیست؟ چطور میشود در خارج از ایران با این گزینهها مخالفت کرد و توقع داشت در داخل ایران تغییراتی به وجود بیاید؟
اولا وقتی جریانی راه میافتد که نشان بدهد جنبش اعتراضی ایران فقط محدود به چند نفری نیست که حاضرند به هر قیمت به حکومت برگردند، این سخنگویی از سوی شخص خاصی نیست، بلکه نشان میدهد جریان دیگری در ایران وجود دارد. به همین جهت دنیا میتواند توجه کند. اینطور نیست که ایران یک حاکمیت ماجراجوی بیکفایت فاسدی است که اصلاحطلبانش هم دنبال پیوستن به آن هستند. خیر؛ جریانی وجود دارد که ضمن اینکه با روند فعلی مخالف است، به شدت با جنگ هم مخالف است. این نکته خیلی مهمی است که باید به آن اشاره بشود.
ثانیا، یکی از دلایلی که جنبش اعتراضی ایران دچار رخوت و رکود شده است، همین دوپهلو گوییها و دوپهلو عمل کردنهای افرادی است که از یک طرف ادعای تقلب در انتخابات میکنند و از طرف دیگر میخواهند در انتخابات شرکت کنند. اگر افرادی که دستشان به تریبونها میرسد و افرادی که ادعای راهبری جنبش را دارند، بیایند با صراحت بایستند و بگویند: حاکمیتی که دزد آرای مردم است، به خاطر «رای من کو؟» جوان مردم را زیر شکنجه میکشند و بعد هم عامل این کشتار را با افتخار بالای سرش نگه میدارند، رهبرش با صراحت در کار همه قوا دخالت میکند، در سوریه دخالت میکنند و در جاهای دیگر ماجراجویی میکنند، اگر ما روی این بایستیم و بگوییم میخواهیم با این حاکمیت مخالفت کنیم، یک جریان اجتماعی- سیاسی قوی در داخل ایران به راه خواهد افتاد و همان جریان حاکمیت را برکنار خواهد کرد. چرا دنبال حملهی نظامی باشیم؟!
هیچ کس هم در دنیا دلش برای ایران نسوخته که بخواهد به خاطر برکناری این حکومت به ایران حمله کند. خیالتان راحت باشد، تمام کشورهای دنیا، خوب و بدشان، فقط در مورد نحوه امتیاز گرفتن از ایران با هم دعوا دارند؛ وگرنه همه قدرتهای دنیا به صراحت میگویند که وجود یک حکومت ضعیف و بدنام به نام جمهوری اسلامی را به یک حکومت مردمی ترجیح میدهند. به همین جهت سعی میکنند این حکومت را حضیض ذلت و ضعف نگه دارند و در ضمن حفظش کنند.
در سه سال گذشته افراد بسیاری از گفتمان به اصطلاح «بازگشت به دوران طلایی امام» آقایان موسوی و کروبی انتقاد کردهاند. چطور شد که شما الان با جمهوری اسلامی و قرائت آیتالله خمینی از جمهوری اسلامی، یعنی همان چیزی که آقایان موسوی و کروبی به آن اعتقاد دارند، مرزبندی میکنید؟
ادعای من این است که الان مرزبندی نکردهام. پیش از این بگویم که من الان واقعا نمیدانم، اعتقاد آقایان موسوی و کروبی کماکان این است که این نظام را حفظ کنند یا نه. این را باید خود آنها توضیح بدهند. باید نشست حرفهایشان را گوش کرد. ضمن اینکه حرفهایشان موقعی میتواند جنبش را راهبری کند که آنها از شرایط دقیق جامعه و شرایط دقیق داخل و خارج کشور اطلاع داشته باشند که نمیدانم اطلاع دارند یا نه.
اما بحث من که این روند، این حاکمیت و این چهارچوب جوابگو نیست، بحث امروز و دیروز نیست. البته مرحله تکاملی داشته است. یعنی زمانی احساس میکردم که با بعضی اصلاحات میشود این کار را انجام داد، اما از زمانی که از کشور خارج شدم، اگر مصاحبهها و یادداشتهای من را ببینید، در همه آنها به نحوی مشخص کردهام. اما علت اینکه از آقای کروبی جدا شدم، این بود که آن حرفی که بعضا در لفافه میزدم را امروز خیلی صریح و شفاف بگویم. وگرنه اعتقاد من در یک روند تکاملی، مدتهاست به این نتیجه رسیده است.
امروز با قاطعیت به این نتیجه رسیدهام که آن چهارچوب هم به ضرر ایران است، هم به ضرر اسلام. به همین جهت، به طور کلی، هرنوع قرائت از جمهوری اسلامی را به ضرر ایران و اسلام میدانم.