نگاهی به تاریخ ادبیات آلمانی (۲)؛ از جنگ تا امروز
۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبهتاریخ ادبیات آلمانی را به شیوههای گوناگون نوشتهاند؛ تقسیم بندی بر مبنای دورههای تاریخی یا تفکیک بر مبنای سبکهای هنری نمونهای از اینها هستند. هر نوع تفکیکی، به دلیل حضور شماری از نویسندگان در دورهها و سبکهای مختلف امری نسبی و فرضی است. در یک بررسی مختصر میتوان از پرداختن به ریشهها و پیشینههای ادبیات آلمانی صرفنظر کرد و به کسانی پرداخت که ادبیات معاصر ارتباطی کمابیش بیواسطه با آنها دارد.
همچنین میتوان رویدادهای تاریخی خاص را، مانند آغاز یک قرن یا وقوع جنگهای بزرگ و سرنوشتساز، مبنای تفکیک دورانها فرض گرفت. در این نوشته تاریخ ادبیات آلمانی در دو دوره، "از گوته تا جنگ" و "از جنگ تا امروز" از هم جدا شدهاند؛ دوران "جنگ" نیز بیشتر فاصلهی زمانی دو جنگ جهانی در نیمهی اول قرن بیستم فرض شده.
ببینید: چهرههای برجسته ادبیات معاصر آلمانی
شاهکارهای سالهای میان دو جنگ
شماری از مهمترین شاعران و نویسندگان معاصر آلمانیزبان آثار ماندگار خود را در فاصلهی دو جنگ جهانی منتشر کردند. کوه جادو (توماس مان ۱۹۲۴)، محاکمه (کافکا ۱۹۲۵)، گرگ بیابان (هرمان هسه ۱۹۲۷)، برلین میدان الکساندر (آلفرد دوبلین ۱۹۲۹) مردی بدون ویژگی (روبرت موزیل ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۲) و خوابگرد (هرمان بروخ ۱۹۳۰-۳۲) نمونههای از این آثار هستند.
حضور نویسندگان آلمانیزبان دیگر کشورهای اروپایی در میان این جمع از ویژگیهای این دوره است. از میان این افراد کافکا و ریلکه در پراگ به دنیا آمدهاند که همچون دیگر بخشهای منطقهی "بوهم" در آن روزگار به امپراتوری اتریش – مجارستان تعلق داشت. موزیل و بروخ نیز دو نویسندهی دیگر اتریشی این جمع هستند.
کتاب خوابگرد هرمان بروخ، که مشهورترین اثر اوست و در سراسر جهان نیز خوانندگان فراوانی یافته، از زمان انتشار یکی از آثار شاخص رماننویسی مدرن به شمار میرفت. در چند دههی گذشته بررسیهای تازهای بر روی این رمان انجام شده و برخی منتقدان معتقدند که در این اثر رگههای "پست مدرنیسم" را نیز میتوان بازیافت.
توجه نسل جدید منتقدان به این اثر بیارتباط با نوشتهها و گفتگوهای تحسینآمیز میلان کوندرا در مورد آن نیست. میلان کوندرا از دههی هشتاد قرن بیستم در کتاب "هنر رمان" و در چند مقاله و مصاحبه به تحسین آثار بروخ و موزیل و تشریح اهمیت آنها در گشودن راههای جدید به روی رماننویسی امروز جهان پرداخت. هرمان بروخ با پیوستن اتریش به آلمان نازی در سال ۱۹۳۸ برای مدت کوتاهی بازداشت شد و پس از رهایی با کمک توماس مان و آلبرت اینشتین به آمریکا مهاجرت کرد.
نخستین "رمانشهر" ادبیات آلمانی
اتریش ورود به دنیای مدرن ادبیات را در آخرین دههی قرن نوزدهم با انتشار نشریهای به همین نام در وین اعلام کرد. تا اوایل قرن بیستم ادبیات مدرن اتریش بیشتر در شعر و هنرهای نمایشی تبلور داشت. انتشار کتاب "دفترهای مالته لاوریدس بریگه" راینر ماریا ریلکه در سال ۱۹۱۰ را میتوان یکی از جهشهای نویسندگان اتریشی در این قالب محسوب کرد.
ریلکه ۱۸۷۵ در پراگ متولد شد و سالهای طولانی در فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و آلمان زندگی کرد. او را که در سالهای پایانی عمر در سویس ساکن بود میتوان شهروند آلمانیزبان اروپا خواند. ریلکه در رمانش به ناهنجاریهای زندگی شهری در اروپای تازه صنعتی شده میپردازد و به تباهی و سردی روابط اجتماعی و اضمحلال فردیت انسان مدرن با دیدی انتقادی نگاه میکند.
با قدرت گرفتن نازیها تعقیب و آزار نویسندگان که اکثریت قریب به اتفاقشان با ایدئولوژی حاکم در تعارض بودند آغاز شد. تبعید و مهاجرت روند انکشاف ادبیات آلمانی را دچار وقفه کرد و وظیفه و مسئولیتهای جدیدی پدید آورد که مبارزه با فاشیسم محور آن بود.
آثاری مانند "برلین، میدان آلکساندر" که نخستین "رمانشهر" ادبیات آلمانی و یکی از اولین نمونههای موفق این نوع ادبی محسوب میشود، در زمانی منتشر شد که ادبیات بیشتر صدای اعتراض سیاسی میشد. هاینریش مان معتقد بود که با روی کار آمدن نازیها، ادبیات ضد فاشیستی تنها نوع ادبیات معتبر آلمانی است.
آغاز "کتابسوزی" سراسری در آلمان
چند ماه پس از روی کار آمدن ناسیونال سویسیالیستها در ماه مه ۱۹۳۳ برنامهی کتابسوزی در برلین و بیش از ۲۰ شهر بزرگ آلمان آغاز شد. فاشیستها هدف از این اقدام را پالایش "روح آلمانی" از تاثیر نویسندگان یهودیتبار، چپگرا و دیگر هنرمندانی اعلام کردند که از ایدههای نژادپرستانهی حکومت پشتیبانی نمیکردند.
لیست سیاهی که توسط یک تشکل دانشجویی فاشیستی تهیه شده بود، ابتدا حدود ۳۰۰ نویسنده را در برمیگرفت و بعد تعداد بیشتری به آن اضافه شدند. آثار اغلب نظریهپردازان سیاسی، فلسفی و علوم انسانی در صدر لیست سیاه قرار داشت.
از میان نویسندگان آثار ادبی نیز کمتر نویسندهی مهمی بود که نامش در این لیست قرار نداشت. این افراد متهم میشدند که با آموزشهای خود "احساسات ملی" را جریحهدار و "روح آلمانی" را مخدوش میکنند. افرادی نیز بودند که نامشان در لیست رسمی حکومت نبود اما آثارشان سوزانده میشد و امانت گرفتن کتابهایشان از کتابخانههای عمومی ممنوع شده بود.
سالهای مهاجرت و تبعید
از ابتدای دههی سی قرن بیستم بیش از ۱۵۰۰ شاعر و نویسنده که مشهورترین چهرههای ادبیات آلمانی در میانشان بودند مجبور به مهاجرت شدند. از نامداران کسانی که مانند گوتفرید بن در آلمان ماندند انگشتشمارند.
شماری از اهل قلم آلمان در تبعید و مهاجرت زندگی تلخ و دشواری داشتند و چند نفر از آنها، از جمله اشتفان تسوایگ و کورت توخولسکی دست به خودکشی زدند. برخی از نویسندگان المانیزبان با خاتمهی جنگ نیز به وطنشان باز نگشتند. الیاس کانتی یکی از اینهاست که ۱۹۳۸ پس از تبعید از اتریش ساکن لندن شد و جایزهی نوبل را در سال ۱۹۸۱ به عنوان شهروند انگلیس دریافت کرد.
دوران فاشیسم ضربهی مهلکی به ادبیات آلمانیزبان زد. بسیاری از نویسندگان در مهاجرت بخش بزرگی از نیروی خود را صرف کار سیاسی میکردند و کمتر اثری از آنها در این دوره منتشر شده که مقام شامخی در کارنامهی ادبیشان داشته باشد.
انتشار نشریههای مختلف، نوشتن مقاله و اعلامیه و کار برای فرستندههای رادیویی از مشغلههای اصلی نویسندگان مهم در این دوران بود. از ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۴۵ حدود ۴۰۰ نشریهی آلمانیزبان در خارج از آلمان منتشر شده است.
جنگ دوم و سال صفر ادبیات آلمانی
درمیانهی دههی چهل که جنگ خاتمه یافت، نه تنها آلمان که جهان ادبیات آلمانیزبان نیز بیشتر به یک آوار میمانست. بیهوده نیست که برخی منتقدان سال ۱۹۴۵ را سال صفر ادبیات آلمانی میخوانند. شاعران و نویسندگان آلمانی باید دوباره از میان خاکستر سربرمیآوردند، بار سنگین میراث فاشیسم را از شانههای خود میتکاندند و وقفهی پیش آمده در تحولات ادبی را جبران میکردند.
کشف کافکا که بیش از دو دهه از مرگش میگذشت، روح تازهای به ادبیات کمرمق آلمانی دمید. آثار او یکی پس از دیگری انتشار یافت و جهان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ خود را بازیافت. اغلب نویسندگان مهم سه دههی آغازین قرن بیستم دیگر به کلاسیکهای معاصر تبدیل شده بودند.
ابعاد فاجعهی فاشیسم و جنایتهایی که هولوکاست (کشتار دستجمعی یهودیان) اوج آن بود، چنان گسترده بود که کمتر نویسندهای جرات میکرد کلیت یک دوره را در قالب رمان بگنجاند. داستان کوتاه فرم مناسبتری مینمود که میشد در آن به برشهایی از زندگی در دوران جنگ و پس از آن پرداخت.
گسیختگیهای پس از جنگ به قالبهای فشردهتر ادبی اهمیت بیشتری میداد و داستان کوتاه و نمایشنامههای رادیویی بیشتر مورد استقبال مخاطبان بود. در چنین پسزمینهای کسانی مانند هاینریش بل (۱۹۸۵- ۱۹۱۷) در عرصهی داستاننویسی حضور پیدا کردند و به شهرتی جهانی رسیدند. گونتر آیش شاعر نیز در دههای پنجاه و شصت نمایشهای فراوانی برای رادیو نوشت.
گروه ۴۷ و احیای ادبیات جنگزدهی آلمانی
هاینریش بل در کنار داستانهای کوتاهش تعدادی رمان نیز نوشت که برخی از آنها را میتوان در نوع ادبی داستان بلند قرار داد. رمان "صلیب بدون عشق" بل که ۱۹۴۶ منتشر شد یکی از نخستین رمانهای پس از جنگ دوم به زبان آلمانی به شمار میرود. در کنار بل نویسندگانی چون ولفگانگ کوپن، مارتین والزر و زیگفرید لنتس نیز دست به کار نوشتن نخستین رمانهای پس از جنگ شدند.
آثار نخستین سالهای نویسندگی بل چندان مورد توجه قرار نگرفت. نخستین حضور او در نشست "گروه ۴۷" و دریافت جایزهی این گروه به خاطر داستان "گوسفند سیاه" سرآغاز موفقیتهایی بود که در سال ۱۹۷۲ با دریافت جایزه ادبی نوبل به اوج رسید.
راهاندازی گروه ۴۷ یکی از مهمترین تلاشهای روشنفکران آلمانی برای احیای فعالیتهای فرهنگی پس از سقوط فاشیسم بود. بسیاری از مهمترین نویسندگان و شاعران آلمانیزبان پس از جنگ یا عضو این گروه بودند یا در نشستهای آن شرکت کردهاند. پاول سلان، گونتر گراس، ایلزه آشینگر، گونتر آیش و اینگهبورگ باخمن از نخستین شرکتکنندگان و نویسندگانی چون هانس ماگنوس انتسنزبرگر، اریش فرید و پیتر بیکسل از حاضران در واپسین نشستهای گروه ۴۷ بودهاند.
تقسیم آلمان و تولد رئالیسم سوسیالیستی
تشکیل گروه ۴۷ به نسل جوان آلمان امکان داد تا آرامآرام چهرهی خود را کشف و به مخاطبان معرفی کند. در این سالها نویسندگانی از نسلهای قبلی نیز بودند که مانند توماس مان و هرمان هسه (۱۹۶۲- ۱۸۷۷) از دههی سی قرن بیستم شهرتی جهانی داشتند. هسه نخستین نویسندهی آلمانیزبانی است که پس از جنگ دوم (۱۹۴۶) موفق به دریافت جایزهی ادبی نوبل شد.
جنگ دوم جهانی به جدا شدن دو بخش شرقی و غربی آلمان نیز منجر شد. شمار اندکی از نویسندگان غربی مانند نمایشنامهنویس و شاعر مشهور، برتولت برشت به دلیل اعتقادات سیاسیشان ترجیح میدادند در بخش شرقی آلمان زندگیکنند؛ گرچه کار او نیز مانند اغلب نویسندگان مهم این بخش از آلمان با موازین مورد حمایت حکومت تطبیق نداشت.
ادبیات رسمی و مورد حمایت آلمان شرقی "رئالیسم سوسیالیستی" بود که باید بر اساس ایدئولوژی حاکم بر کشور مناسبات اجتماعی و انسانی را با عینک مارکسیستی ببیند و به خواننده منتقل کند. هنر متعهد بود در خدمت اجتماع باشد و چگونگی خدمت به اجتماع را نیز حزب حاکم تعیین میکرد.
نویسندگان مهم آلمان شرقی یا مانند ولف بیرمن، سارا کیرش و یورک بکر به اجبار یا دلبخواه این کشور را ترک کردند یا مانند کریستا ولف، اشتفان هایم، فولکر براون و هاینر مولر در داخل ماندند اما از حکومت فاصله گرفتند. آنا زرگر و یتر هوخل دو نویسندهی دیگر آلمان شرقی هستند که از دههی شصت قرن بیستم آثارشان در غرب مورد توجه قرار گرفت.
ببینید: شاعران برجستهی معاصر آلمانیزبان
نوبل و شهروندان جدید و قدیم آلمان
تا کنون سه بار جایزهی ادبی نوبل نصیب زنان شاعر و نویسندهی آلمانیزبان شده که دو نفر از آنها به نوعی مهاجران دوران پس از جنگ هستند؛ نلی زاکس، ۱۹۶۶ و هرتا مولر، ۲۰۰۹.
نلی زاکس (۱۹۷۰- ۱۸۹۱) از سال ۱۹۵۳ شهروند سوئد شده بود و هرتا مولر به اقلیت آلمانیزبانی در رومانی تعلق دارد که ۱۹۸۷ به آلمان مهاجرت کرد. نفر سوم الفرید یلینک (متولد ۱۹۴۶) است که شهروند اتریش است و در وین و مونیخ زندگی میکند. جایزهی ادبی نوبل سال ۲۰۰۴ نصیب یلینک شد.
یکی دیگر از چهرههای برجستهی شعر معاصر آلمان، که به اقلیتهای آلمانیزبان رومانی تعلق دارد پاول سلان است (۱۹۷۰- ۱۹۲۰) که مدت کوتاهی در اتریش سکونت کرد و پس از آن ساکن پاریس شد. ظاهرا شعرهای پاول سلان نقش مهمی در تعدیل نظریهی تئودور آدورنو داشته که ۱۹۴۹ در مقالهای با اشاره به ابعاد هولناک جنایتهای فاشیسم نوشته بود "پس از آشویتس سرودن شعر بربریت است."
ادبیات اتریش و سوئیس
پس از جنگ، دو کشور دیگر آلمانیزبان اروپا، اتریش و سوئیس، وضعیت متفاوتی داشتند. در اتریش که مانند آلمان مرارتهای دوران فاشیسم را پشت سرگذاشته بود ضرورت یافتن راههای نو و احیای فرهنگ و ادبیات زخمخورده بیشتر احساس میشد تا در سوئیس که به عنوان کشوری "بیطرف" تا حدود زیادی از ضایعات جنگ در امان مانده بود. ماکس فریش (۱۹۹۱- ۱۹۱۱)، فردریش دورنمات (۱۹۹۰- ۱۹۲۱)، و پیتر بیکسل (تولد ۱۹۳۵) همچنان به عنوان مهمترین نویسندگان ادبیات معاصر سوئیس شناخته میشوند.
شماری از نویسندگان اتریشی نیز در شکلگیری ادبیات آلمانیزبان پس از جنگ دوم جهانی نقشی مهم داشتهاند. از اینها میتوان به اریش فرید (۱۹۸۸- ۱۹۲۱)، ارنست یاندل (۲۰۰۰- ۱۹۲۵)، اینگهبورگ باخمن (۱۹۷۳- ۱۹۲۶)، توماس برنهارد (۱۹۸۹- ۱۹۳۱)، و پتر هندکه (متولد ۱۹۴۲) اشاره کرد.
برخی از این نویسندگان، از جمله برنهارد و هندکه همچون همکاران سوئیسی خود فریش و دورنمات در شکلگیری تئاتر مدرن اروپا نیز نقش مهمی داشتهاند و در جهان ادبیات از اعتبار و شهرت فراوانی برخوردارند.
فرهنگ پاپ و ادبیات پستمدرنیستی
ادبیات آلمانیزبان از آخرین دههی قرن گذشته وارد دورانی شده که با ادبیات پس از جنگ تفاوتهای آشکاری دارد. "هنر پاپ" که عمدتا در هنرهای تجسمی و موزیک مطرح بود، ادبیات را نیز تحت تاثیر قرار داده است. شماری از آثار منتشر شده نیز توسط منتقدان در ردیف آنچه هنر "پست مدرن" خوانده میشود، قرار داده میشود. یکی از ویژگیهای این دوران افزایش شمار نویسندگان و کتابهایی است که منتشر میشود.
به نظر میرسد، عصر نویسندگان دورانساز و تاثیرگذار تا حدودی خاتمه یافته و نوبت دورانی رسیده که تنوع صداهای گوناگون ویژگی مهم آن است. در دو دههی گذشته نویسندگان زیادی از جمله اینگو شولتسه، اووه تیم و برنهارد شلینک در ادبیات آلمانیزبان مطرح شدهاند که بخشی از مخاطبان را به خود جذب کردهاند.
در دههی هشتاد نیز کسانی مانند بوتو اشتراوس در نمایشنامهنویسی و اولا هان و دوریس گرونباین از چهرههای مطرح در عرصهی شعر بودهاند. به این نامها دهها نام دیگر میتوان افزود که قضاوت در مورد اهمیت و ماندگاری آثارشان امروز دشوار است.
مهاجران آلمانیزبان
پدیدهی جدیدی که در ادبیات امروز آلمانی شکل میگیرد، حضور نویسندگان آلمانیزبان در میان مهاجران است.
برخی از منتقدان اعتقاد دارند این نویسندگان صداهای جدید و رنگ و بوی فرهنگهای دیگر را به زبان و فرهنگ آلمانی وارد میکنند و باعث غنای بیشتر آن میشوند. ولادیمیر کامینر (متولد ۱۹۶۷ روسیه)، فریدون زعیماوغلو نویسندهی ترکتبار (متولد ۱۹۶۴) و رفیق شامی (متولد ۱۹۴۶ سوریه) از سرشناسترین این نویسندگان به شمار میروند.
بیتردید نامهای بسیاری در این "نگاه مختصر به ادبیات آلمانیزبان" از قلم افتاده است. این امر به ویژه در مورد چند دههی اخیر که هنوز تکلیف خوانندگان با بسیاری از نویسندگان مشخص نشده بیشتر محتمل است.
نوشتهای به این اختصار نمیتواند مدعی جامعیت باشد و هدف آن نیز بیش از هر چیز گشودن دریچهای، هر چند کوچک، به روی جهانی است که در هر گوشهی آن شگفتیهای فراوانی وجود دارد. "ناقص بودن" سرنوشت محتوم این گونه تلاشهاست و "ناگزیری" توجیهی است که خواننده میتواند نپذیرد.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: شهرام احدی