«نسل جوان ایران نسبت به دگرباشان روادارتر است» • مصاحبه
۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه"سازمان دگرباشان ایرانی" که مرکز آن در کاناداست، از فعالترین سازمانهای مدافع حقوق بشر است که کار خود را روی حقوق دگرباشان متمرکز کرده است. مدیر این سازمان، آرشام پارسی، حین سفر خود به آلمان برای دیدار با مقامات وزارت امور خارجه آلمان، در مصاحبهای با دویچه وله از اهداف سفر خود، کمپین جدید سازمان دگرباشان ایران علیه اعدام، مشکلهای دگرباشان در ایران و آثار تحول فرهنگی در زمینه برخورد با دگرباشان سخن گفت.
دویچه وله: آقای پارسی، شما برای من گفتید که قراری با دفتر وزیر امور خارجه آلمان دارید. هدفتان از این دیدار چیست؟
آرشام پارسی: ما درخواستهایی داریم از دولت آلمان که یکی از مهمترین آنها بازنگری در گزارشهایی است که قبلاً توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا راجع به وضعیت حقوقی دگرباشان نوشته شده بود و خیلی از کشورها با استناد به آن، درخواست پناهجویی پناهندگان را رد میکردند. ما اولین درخواستمان از دولت آلمان این است که تحقیقات جدیدی را از طریق سفارت و مسئولیناش در داخل ایران انجام دهند و گزارش بهروزی را راجع به وضعیت نقض حقوق بشر همجنسگرایان در داخل ایران به اتحادیه اروپا ارائه کنند، که تاثیر اساسی بر وضعیت پناهجویان و همچنین مسائل بینالمللی در ارتباط با نقض حقوق بشر در داخل ایران خواهد داشت.
مگر تحقیق قبلی به چه صورت بوده که شما تقاضا دادهاید دوباره این تحقیق را انجام دهند؟
سالها پیش تحقیقاتی توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا انجام شده بود. به عنوان مثال هلند گزارشی را از طریق سفارتش در داخل ایران تهیه کرده بود. با عدهای در شمال شهر تهران مصاحبه کرده بودند و آنها گفته بودند که ما مشکلی در ایران نداریم، مثلاً اگر پلیس بیاید ما را دستگیر کند، صدهزارتومان به آنها رشوه میدهیم و آنها هم ما را ول میکنند، میروند. دولت هلند هم همین را منعکس کرده بود که همجنسگرایان در ایران مشکلی ندارند، ما از خودشان پرسیدهایم، گفتهاند مشکلی نداریم. در صورتی که تمام ایران که تهران نیست و تمام تهران هم شمال تهران نیست. یعنی سفارت هلند اگر میخواست اطلاعات جامعی داشته باشد، باید از شهرهای مختلف در اقصا نقاط ایران این تحقیق را میکرد و راجع به مسائل خانوادگی، اجتماعی، در محیطهای کار، مدرسه و غیره، میپرسید که چه مشکلات واقعی وجود دارد.
الان ما از دولت آلمان میخواهیم که چنین تحقیقی را شروع کند و در ادامه از بقیه کشورها هم درخواست خواهیم کرد که چنین تحقیقاتی را در ایران انجام دهند، تا گزارشی صحیح و قابل استناد از کل جامعهی دگرباشان در سرتاسر ایران داشته باشیم و نه فقط از یک قشر خاص در گوشهی خاصی از ایران.
سازمان دگرباشان ایرانی که شما مدیرش هستید، قرار است کمپینی علیه اعدام به راه اندازد. میتوانید در مورد این کمپین برای ما توضیح دهید؟
این کمپین علیه اعدام که اسمش "کمپین ۳۴۶" است، در چند هفتهی آینده معرفی و شروع خواهد شد. دلیل انتخاب عدد ۳۴۶ هم این است که طبق گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۰۸ ایران ۳۴۶ نفر را اعدام کرده است، یعنی تقریبا روزی یک نفر را و این آمار خیلی بالایی است. ایران دومین کشور بعد از چین در دنیا است که آمار اعدام بالایی را دارد و اگر بخواهیم نسبت به جمعیت مقایسه کنیم ، ایران اولین کشور خواهد بود.
ما از همه شهروندان کشورها درخواست داریم که ۳۴۶ نامه به وزیر امور خارجهی هر کشور ارسال شود و در آنها درخواست شود که از تمام نیروی دیپلماسیشان در سازمان ملل و از طریق سفارتهایشان برای لغو مجازات اعدام در ایران استفاده کنند، به دلیل اینکه اعدام یک عمل شنیع و غیرانسانی است و باید ملغا شود، نه تنها برای همجنسگرایان، بلکه برای تمام ایرانیها و تمام انسانها. سازمان ما و شورای حقوق بشر همجنسگرایان ایرانی این کمپین را هدایت خواهد کرد. در حال حاضر همکارانی در انگلیس، ایتالیا، آلمان و کانادا داریم که همکاری خواهند کرد. چند کشور دیگر هم در هفتههای آینده به ما خواهند پیوست و ما این کمپین را شروع خواهیم کرد. ما امیدوار هستیم که اقدامی داشته باشیم و بتوانیم برای رعایت حقوق بشر در ایران و گسترش آن تلاشی کنیم.
آقای پارسی، ما میدانیم که فشارهای زیادی در جامعه ایران روی دگرباشان ایرانی وجود دارد؛ فشارهای اجتماعی، سیاسی و غیره. الان بیشترین فشار را از چه سمتی میبینید؟
قبل از اینکه من بخواهم این توضیح را بدهم، بد نیست توضیح کوتاهی راجع به "دگرباشان" بدهم، چون این واژه جدید است و شاید خیلیها آن را نشناسند. "دگرباشان" کلمهای فراگیر است که در کل برای اقلیتهای جنسی به کار میرود. همجنسگرایان، دوجنسگرایان، دگرجنسگونهگان، همه اعضای جامعه دگرباش هستند و جامعه دگرباش تقریباً ۱۷درصد هر جمعیتی را تشکیل میدهد. و این آمار زیادی است. اگر اختصاصاً بخواهیم راجع به ایران صحبت کنیم، فشارهایی که در ایران بر دگرباشان وجود دارد از نظر سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و در محیط مدرسه است، یعنی روی هر موضوعی که شما دست بگذارید، میشود راجع به فشارها و عمقاش نسبت به جامعه دگرباشان صحبت کرد. ولی به نظر من در حال حاضر مهمترین مسئله فشارهای اجتماعی است. البته عدهای هستند که توسط نیروهای دولتی دستگیر میشوند، مجازات میشوند و خطر اعدام و شکنجه برای آنها وجود دارد. همچنین خیلیها هستند که هیچ وقت دستگیر نمیشوند، ولی زندگی راحتی ندارند و اصلاً حقوقی به عنوان یک انسان ندارند. مثلاً فرد نمیتواند با دوست پسرش در خیابان راه برود، نمیتواند با کسی که عاشقانه دوستش دارد، تلفنی صحبت کند. خانوادهها اگر بفهمند، آنها را طرد خواهند کرد.
همجنسگرایی یک انگ اجتماعی است و مهمترین دلیلش، به نظر من، ناآگاهی جامعه است. چون جامعه نمیداند که همجنسگراها چه هستند، دگرجنسگونهگان چه کسانی هستند و دوجنسگرایان چه قشری از جامعهاند. و چون دلیلش را نمیدانند، راحتترین کار انکارکردنشان است. من خوشحال هستم که در شرایط امروز ایران، نسل جوان، اطلاعات کاملتری دارد. به دلیل دسترسی به رسانههای مختلف، از جمله اینترنت، این اطلاعرسانی خیلی پیشرفت کرده و نسل جوان ایران آگاهتر است و این واقعاً خیلی خوشحالکننده است که ما امروزه فقط مشکلاتمان با نسل گذشته است که این اطلاعات را بدهیم و دادن این اطلاعات به نسل گذشته هم سخت نیست.
ما شواهد زیادی داریم که مادرها، پدرها، پدربزرگها این مسئله را قبول کردهاند و آن را یک حق انسانی میدانند، خصوصا در شرایط امروز جامعه ایران که مردم همه دنبال آزادی، وحدت و هماهنگی با همدیگر هستند. امروزه مثلاً وقتی تظاهراتی در ایران انجام میشود، مهم نیست که فردی که کنارت ایستاده، زن است، بهایی است یا کلیمی یا همجنسگرا یا هر چیز دیگر. مهم این است که او یک شهروند ایرانی است.
عدهای میگویند مسئلهی تبعیض به این شدت در مورد دگرباشان در ایران، مسئلهای اساساً فرهنگی است و سیاست هم تابع فرهنگ است و از این نظر نباید موضوع را الان مطرح کرد و باید صبر کرد تا فرهنگ بتدریج دگرگون شود. پاسخ شما به این نظر چیست؟
به نظر من خیلی سادهلوحانه است که آدم بایستد تا فرهنگ عوض شود. یعنی تا تلاش نکنی، نمیتوانی هیچ حقی را بگیری. ضربالمثلی هست که میگوید، "حق دادنی نیست، گرفتنی است". حال شاید خیلیها با این موافق نباشند. ولی بایستی تلاش کنیم، تا فرهنگسازی کنیم. بله، سیاست تابع فرهنگ است و الان مشکل عمدهی ما مشکل فرهنگی است که مردم نمیتوانند دگرباشان را بپذیرند. در چه شرایطی میتوانند؟ زمانی که اطلاعات صحیح به آنها داده شود.
امروز وقتی رسانههای ایرانی به جامعه دگرباشان توجه میکنند، وقتی موضوع دگرباشی در مباحث مختلف، در کنفرانسها و در روزنامهها مطرح میشود و این قشر جامعه هم در کنار بقیه اقشار جامعه قرار میگیرد، خودبهخود فرهنگ جامعه عوض میشود. من میتوانم به جرأت بگویم در این هفت ـ هشت سال گذشته، که من فعالیتهای حقوق بشری در ارتباط با دگرباشان داشتهام، این تغییر را در جامعه ایران دیدهام. یکی از آنها خانوادهی خود من است و خانوادهی خیلی از دوستان من که نگرششان عوض شده است. من ایمیلهای زیادی از مادرها و پدرهای دگرباشان میگیرم که نشان میدهد، واقعاً نظرشان عوض شده است. این تغییر فرهنگی از کجا میخواهد بوجود بیاید؟ از آسمان که نمیخواهد بیرون بیاید؟ ما داریم میبینیم که روز به روز و نفر به نفر دارند تغییر میکنند و این واقعاً جای خوشحالی و امید برای آیندهی ایران دارد.
ممکن است عدهای هم بگویند که در حال حاضر ما این همه مشکل داریم و چرا باید مسألهی دگرباشان را مطرح کنیم؟
به نظر من، این را قبلاً میگفتند. من به یاد دارم در خیلی از سمینارهای مختلف در گذشته وقتی ما بیانیهای به آن کنفرانسها میفرستادیم، میگفتند حالا چه وقت این حرفهاست. یعنی مهربانانهترین عکسالعمل در گذشته این بود که الان موقعش نیست، صبر کنید ما به بقیه مسائل که رسیدم، بعد موضوع همجنسگرایان را مطرح کنید. این فرار از این مقوله بود، ولی امروز فکر میکنم که این نظر خیلی پررنگ نباشد و اکثریت جامعه میگویند که امروز موقع این حرفهاست. اگر امروز نخواهیم حرف بزنیم، کی میخواهیم حرف بزنیم. نسل گذشته حرف نزد. گفت، فردا، فردا، فردا، و ما هنوز مشکل داریم. اگر بخواهیم بازهم این را به عقب بیاندازیم، معلوم نیست کی ما حقوقمان را دریافت خواهیم کرد. به نظر من حتی دیر شده و نباید آن را به تعویق انداخت، بلکه باید جبران مافات هم کرد. در گذشته که کاری نکردیم، پس امروز باید تلاش بیشتری کنیم تا گذشته را هم جبران کنیم.
بارها دگرباشان ایرانی از طرف مقامات دولت نادیده گرفته شدهاند یا به آنها حمله شده است. مثلاً در کنار این که مردم شرکتکننده در تظاهرات اعتراضی را "خس و خاشاک" نامیدهاند، از به گفته آنها "همجنسبازها" هم اسم آوردهاند. به نظر شما چرا چنین استفادهای از آنها میشود؟
خب، متأسفانه این مسئلهی تازهای نیست. مثلاً آقای احمدینژاد در سال ۲۰۰۷ در دانشگاه کلمبیا گفت، "ما اصلاً همجنسباز در ایران نداریم" و یک روز پس از انتخابات در به اصطلاح جشن پیروزیشان گفتند که عدهای "معترض، خس و خاشاک و کثافتها و همجنسبازها" هستند. وزیر اطلاعات "شورشیان و سران فتنه" را به اصطلاح خودشان "سلطنتطلبان و منافقین و مجاهدین و همجنسبازها" خواندند. و خب دولت بارها و بارها از گرایشهای جنسی، مذهبی و سیاسی آدمها استفادههای ابزاری کرده است و اگرچه این هیچگاه هم جواب نداده، باز این را تکرار کرده است. یعنی مدام دارد اشتباهش را تکرار میکند.
در ارتباط با مسئلهی همجنسگرایی من معتقد هستم که همجنسگرایی و گرایش جنسی انسانها نباید ابزار تسویهحساب شخصی سیاستمداران شود. یعنی هر وقت بخواهیم، این را به عنوان یک اتهام مطرح کنیم و به یک نفر دیگر این اتهام را بزنیم تا او را کوچک و حقیر کنیم، و این البته جواب نخواهد داد. مثل این است که بخواهی به یک نفر اتهام بزنی و بگویی که اینها زن هستند یا اینها فعالان سیاسی هستند. همان کاری که دولت دارد انجام میدهد. به نظر من نه تنها دولت، بلکه حتی مخالفین دولت و تمام جنبشهای دیگر نباید از گرایشهایشان استفادههای ابزاری کنند.
همجنسگرایان به عنوان شهروندان ایرانی حق و حقوق دارند، نه به عنوان کسانی که گرایشی متفاوت دارند. زنها به عنوان شهروندان ایرانی حق و حقوق دارند، نه به عنوان این که زن هستند و این در مورد فعالین سیاسی و اقلیتهای مذهبی نیز صدق میکند. ما بایستی بدانیم که همهی ما انسان هستیم و در درجهی اول حقوق انسانیمان را میخواهیم.
حالا اگر یکی از رهبران جنبش اعتراضی بگوید که موضوع ستم بر همجنسخواهان یا دگرباشان را من میپذیرم، اما طرح موضوع را در سطح عموم در حال حاضر مصلحت نمیدانم، پاسخ شما به او چه خواهد بود؟
پاسخ به این سؤال کمی سخت است. به این دلیل که اولاً پذیرش این که ستم بر جامعه دگرباش وجود دارد، خودش برای ما یک موفقیت است. و اگر من بخواهم پاسخ بدهم، خیلی خوشحال خواهم شد که این مسئله را پذیرفته و میداند که همجنسگرایان، دوجنسگرایان و دگرباشان در ایران در کل مشکل دارند. خب خوشحال خواهم شد و امید خواهم داشت که این رهبر جنبش اعتراضی جامعه را به سویی سوق دهد که بشود آن شرایطی را که مدنظرش هست برای مطرح کردن مشکلات جامعه دگرباشان فراهم آورد و ما حاضر خواهیم بود هرگونه همکاریای بکنیم تا این شرایط ایجاد شود و فرهنگ عوض شود، قانون مجازات اصلاح شود، حقوق دگرباشان به عنوان حقوقی بشری رعایت شود و هیچ تبعیض و تفاوتی وجود نداشته باشد و این نه فقط در حرف، بلکه در عمل. وقتی در عمل مشاهده شد که این تغییرات واقعاً خواستهی آن رهبران جنبش اعتراضی و اصلاحات هستند، خب میشود در آینده امیدوار بود. ما سالهای سال صبر کردهایم، میتوانیم همکاریهایمان را افزایش دهیم تا به آن روزی برسیم که آرزوی همهی ما است که همه برابر و مساوی در کنار همدیگر به سر بریم و حقوق شهروندیمان را داشته باشیم.