مواضع و رویکرد اقلیتها در بحران سوریه
۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبهبا بررسی تاریخ معاصر سوریه مشخص میگردد که هیچگاه مبحثی تحت عنوان اقلیت و اکثریت در این کشور به اندازه این روزها جدی نبوده است. رویکردهای مذهبی و تفاوت طوائف و مذاهب در خاورمیانه دست کم دو دهه است که تبدیل به موضوعی اصلی در اختلافات داخلی کشورها شده است.
در لبنان سالهاست که جنگ و تنش جای خود را به همزیستی مسالمتآمیز داده است. در عراق، مسیحیان به عنوان اقلیت شاهد مهاجرت روزافزون بوده و اختلافاتی اساسی میان سه طایفه دیگر (اهل سنت، شیعیان و کردها) وجود دارد.
مصر با بحرانی در مورد مسیحیان قبطی مواجه است و سوریه به تازگی شرایطی را تجربه میکند که هر آن احتمال دارد به جنگی طایفهای و مذهبی تبدیل شود.
در این کشورها، عموما همزیستی مسالمتآمیز تا جایی بود که ازدواجهای میان طوائف امری عادی بشمار میآمد؛ اما در هر صورت اینگونه به نظر میرسد که عمر این همزیستی رو به پایان باشد.
از زمان روی کار آمدن حافظ اسد در سوریه به عنوان نماینده طایفه علوی در این کشور، عملا دیگر طوائف و مذاهب به نوعی در حاشیه قرار گرفتهاند. هر چند حکومت سوریه به نسبت همسایگانش لائیسیته و جدایی دین از سیاست را به خوبی به اجرا گذاشته است؛ اما وقتی که بحران بالا میگیرد؛ «مذهب» به سرعت به «پاشنه آشیل» حکومت تبدیل میشود.
با کشته شدن نزدیک به ده هزار نفر ظرف سیزده ماه در سوریه، یکی از مهمترین سوالاتی که مطرح میشود این است که چرا باید اقلیت علوی، سالها بر جامعهای متکثر با حفظ اکثریت اهل سنت حکومت کند!
آخرین آمارگیری در سوریه نشان میدهد که از جمعیت تقریبا ۲۲ میلیون نفری این کشور؛ ۷۵ درصد را اهل سنت شامل کردها تشکیل میدهد. علویها و شیعیان ۱۲ درصد، مسیحیان ۱۰ درصد و دیگر طوائف و ادیان در این کشور مانند زیدیه و امامیه، نزدیک به سه درصد از جمعیت کشور را به خود اختصاص دادهاند.
علویها
علویها علیرغم سابقه طولانی که در سوریه دارند،همواره جزو اقلیتهای این کشور بودند. با روی کار آمدن حافظ اسد در سوریه، علویها قدرت فوقالعادهای پیدا کردند، بطوریکه اسد ساختار نیروهای نظامی و امنیتی خود را بر روی طائفه علوی بنیان نهاد. با شروع تنشهای اخیر در سوریه، آنچه بیش از هر چیز دیگر باعث نگرانی شده سرنوشت طائفه علوی در صورت سقوط دولت اسد است. هر چه درگیریها طولانیتر شده و تعداد قربانیان بیشتر میشود، به میزان بحرانی که این اقلیت دچار آن شده نیز اضافه میگردد. از یک طرف علویها پستهای مهم دولتی را در اختیار دارند و مسئولیت آنچه در کشور میگذرد بیش از هر طائفه دیگری متوجه آنهاست و از طرف دیگر، در میان خود علویها نیز دو دستگی عمیقی ایجاد شده است.
بخشی از علویها به این اطمینان رسیدهاند که با سقوط دولت اسد، آنها هم دیگر جایی در سوریه نخواهند داشت و به همین دلیل با تمام توان خود در خدمت حکومت اسد هستند. در عین حال بخش دیگری در این طائفه مخالف سیاستهای دولت هستند و به اپوزیسیون پیوستهاند. این گروه هدف بیشترین سرکوب حکومتی تاکنون قرار گرفتهاند.
حجم شعارهای تندی که علیه طائفه علوی در سوریه سر داده شده این نگرانی جدی را ایجاد کرده که این طائفه بعد از سقوط اسد هدف قتل عام و انتقام کور دیگر طوائف سوریه قرار بگیرد.شعارهایی مانند «مسیحی به بیروت، علوی به تابوت» که به شکل گستردهای در شهرهای سوریه سر داده شده به خوبی میزان نفرت عمومی از این طائفه را نشان میدهد.
در میان سوریها شایع شده که تمام افراد لباس شخصی که بیشترین میزان خشونت را علیه مردم مرتکب میشوند متعلق به طائفه علوی هستند. همین باور عمومی باعث شد تا مراکز و موسسات مدافع حقوق بشر با تهیه تحقیقی که در ماه ژانویه گذشته منتشر شد اعلام کنند که علویها بعد از سقوط اسد یا مجبور به مهاجرت از ترس کشته شدن خواهند شد و یا اینکه به کوهها فرار کرده و به مرور به گروههای مسلح خرابکار تبدیل میشوند.
اهل سنت
علیرغم اینکه اهل سنت اکثریت مطلق سوریه را تشکیل دادهاند، اما با این حال دو دستگی در میان آنها هم وجود دارد و سالها محرومیت در سایه حکومت خاندان اسد باعث نشده تا این طائفه یکپارچگی خود را حفظ کند.
در میان اهل سنت، اقلیتی مرفه و سرمایهدار وجود دارند که رابطه بسیار نزدیکی با دولت اسد دارند. این گروه که به لطف حکومت اسد موفق به جمعآوری ثروت شدهاند، اکنون موضع بیطرفی اتخاذ نکرده و برای حفظ موقعیت خود با تمام قوا از دولت حمایت میکنند. دولت اسد برای عبور از تحریمهای سخت بینالمللی علیه سوریه بر روی سرمایه این گروه از اهل سنت حساب کرده و از بسیاری شخصیتهای اهل سنت که هنوز مشمول تحریمهای بینالمللی نشدهاند استفاده میکند.
در عین حال، خشنترین و خونینترین سرکوب تاریخ معاصر سوریه نیز متوجه این طائفه بود. اخوان المسلمین که در اوایل دهه هشتاد میلادی دست به تحرکات مسلحانه علیه دولت زد، هدف قتل عامی خونین قرار گرفت بطوریکه در جریان بمباران شهر حماه، پایگاه اخوان المسلمین، نزدیک به ۳۵ هزار نفر جان باختند.
دروزیها
دروزیها در سوریه بیشتر ساکن جبل العرب یا جبل الدروز در جنوب این کشور بوده و از طوائفی هستند که موضعگیری مشخصی در قبال حوادث جاری در سوریه ندارند. این طائفه از نظر سیاسی به سه دسته تقسیم میشوند. اکثریت دروزیها امتدادی از دروز لبنان هستند و به همین دلیل تابع نظر سیاسی و عملکرد ولید جنبلاط رهبر دروزیهای لبنان هستند. دسته دوم، دروزیهایی هستند که به اسراییل مهاجرت کردهاند و بیشتر در ارتش اسراییل عضویت دارند. امتداد این دروزیها در سوریه، بیش از دو گروه دیگر دروزی سکوت اختیار کرده و نگران سرنوشت خود است. دسته سوم، بخشی از دروزیها است که به اپوزیسیون پیوسته و علیه حکومت مرکزی مبارزه میکند.
حکومت اسد ظرف چند ماه گذشته تبلیغات وسیعی را برای جذب دروزیها انجام داده و سعی دارد این طایفه را از سرنوشتشان بعد از سقوط اسد بترساند و القا کند که اهل سنت در صورت روی کار آمدن، این اقلیت را هدف فشار شدیدی قرار خواهند داد.
یزیدیه
طایفه یزیدیه آمیختهای از یهودیت، مسیحیت و اسلام با رنگ و بوی مسائل عرفانی است. بیشتر اعضای این طایفه در عراق زندگی میکنند و زبان و گویش آنها کردی است. طاووس، نماد طایفه یزیدیه است و ضمن تقدس آن، معتقدند که طاووس نماد فرشته اعظم است.
یزیدیه از طوایف اقلیت در سوریه است که به علت همین اقلیتبودن، سالهاست برای ادامه بقا از سکوت و رازداری استفاده میکنند و عقاید و نظرات خود را به شکل علنی بیان نمیکنند. این طایفه هر چند موضعگیری صریح و واضح در قبال حوادث سوریه نداشته است، اما از انقلاب دفاع کرده و جزو اپوزیسیون ضد نظام محسوب میشود.
اسماعیلیه
پیروان و اعضای این طایفه که تنها یک درصد از جمعیت سوریه به خود اختصاص داده از حامیان جدی اعتراضهای اخیر بشمار میآیند. این طایفه در سوریه به خشونت شهرت دارد، بطوریکه گروه مسلح «حشاشین» که ترورهایی را در سالهای قبل در سوریه انجام داده بودند از اعضای این طایفه بودند. گروه حشاشین، افرادی بودند که به کاشت و استفاده از حشیش پرداخته و مشهور بود که بر اثر استعمال زیاد حشیش، دست به عملیات قتل منظم و برنامهریزی شده در سوریه میزدند. اسماعیلیه بیش از هر مکان دیگری، در حماه و حومه آن حضور دارند.
امامیه
فرقه امامیه یا اثنیعشری، شعبهای از شیعیان هستند که بیشتر در حومه دمشق ساکن بوده و پیروان آن نزدیک به دویست هزار نفر هستند. اعضای این فرقه مذهبی که به دلیل سکونت در اطراف مکانهای مقدس و زیارتگاههای شیعه، سالهاست با زائران ایرانی در تماس هستند، به ایران نزدیک بوده و بدون هر گونه دو دستگی یا اختلاف قابل توجهی، جزو حامیان سرسخت حکومت بشار اسد بشمار میآیند.
یهودیها
در آخرین آمارگیری در سوریه، تعداد یهودیان ساکن این کشور دویست هزار نفر اعلام شد. بیشتر یهودیان در دمشق زندگی میکنند و از طرف دولت سوریه حمایت میشوند. یهودیهای سوریه عملا تحت پوشش دولت هستند و به دلیل حساسیتهای ناشی از حضور اسراییل در منطقه و جنگهایی که میان سوریه و اسراییل در گذشته در گرفته بود و همچنین احساسات ضد اسراییلی مردم سوریه؛ دولت اهتمام خاصی در حمایت و حفظ امنیت یهودیان داشته است. با این حال یهودیهای سوریه جزو معدود گروههایی هستند که موفق شدهاند بیطرفی کاملی در قبال حوادث داشته باشند و به دولت یا اپوزیسیون در این نبرد نزدیک نشوند.
سریانیها ـ ارمنیها ـ شرکس
این سه طایفه مسیحی مجموعا نزدیک به نیم میلیون نفر از جمعیت سوریه را تشکیل میدهند و از حامیان بشار اسد بشمار میآیند. سریانیها که به کلدانی نیز معروف هستند در حومه دمشق زندگی میکنند و ریشه آنها به عراق و ایران باز میگردد. ارمنیها که بیشتر ساکن حلب هستند پس از قتل عامی که در اوایل قرن بیستم توسط عثمانیها صورت گرفت به سوریه مهاجرت کردند. طایفه شرکس اما ریشه قفقازی دارند و در قرن نوزدهم توسط حکومت تزاری روسیه مجبور به مهاجرت از این کشور شدند.
مسیحیان سوریه از جمله طوایفی هستند که در طبقهبندی اجتماعی جزو قشر مرفه به حساب میآیند و رابطه بسیار خوبی با دولت اسد دارند؛ هر چند چهرههای مهمی نیز در میان اپوزیسیون دارند.
ارتدوکسها و کاتولیکهای مسیحی
اکثریت مسیحیان سوریه را ارتدوکسها و کاتولیکها تشکیل میدهند. مسیحیان نیز مانند علویها جزو گروههایی هستند که رابطه بسیار نزدیکی با حکومت اسد دارند و در زمان رهبری حافظ اسد و فرزندش بشار اسد از آزادیهای گستردهای برخوردار بودند. با این حال مانند بیشتر مسیحیان ساکن کشورهای عربی خاورمیانه، آنچه مسیحیان سوریه را تهدید میکند، مهاجرت اجباری به کشورهای اروپایی و غربی است، امری که واتیکان به شدت با آن مخالف بوده و تلاش داشته تا دولتهای غربی را به حمایت از مسیحیان شرق وادار کند.
مسیحیان سوریه از نظر سیاسی هر چند حامی دولت هستند ولی چهرههای مشهوری را نیز مانند میشل کیلو نویسنده و متفکر سوری در میان اپوزیسیون دارند که سالها در دوره حکومت خانواده اسد در زندان بسر برد.
کردها
کردها بزرگترین اقلیت در سوریه هستند که نزدیک به ده درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و از سالها قبل و در واقع از دهه شصت میلادی وارد نزاعی غیرعلنی با حکومت اسد شده بودند. دولت مرکزی سوریه، کردها را از حقوق ابتدایی آنها در کشور محروم کرده بطوریکه این گروه حق استفاده از زبان و گویش خود را نداشته و بسیاری از آنها حتی تابعیت سوریه را نیز ندارند. مناطق کردنشین جزو مناطق بسیار محروم سوریه است. مجموع این عوامل باعث بروز انفجاری در سال ۲۰۰۴ شد که دولت اسد موفق به سرکوب و ساکت کردن آن شد تا اینکه سرانجام با شروع اعتراضات مردمی در سال گذشته، کردها هم به شکل فعال وارد مبارزه با حکومت اسد شدند.
هر چند که کردها عملا جزو شورای ملی اپوزیسیون سوریه نیستند و اختلافات عمیقی با دیگر گروههای عضو این شورا دارند، اما دولت اسد نیز دست به تلاشهایی برای جذب کردها زد بطوریکه به گروه زیادی از کردها تابعیت سوریه داد؛ اما این اقدام دیرهنگام کافی نبود و حکومت نتوانست کردها را از بدنه اپوزیسیون جدا کند.