معنی متفاوت پوششهای مختلف در فرهنگهای مختلف
۱۳۹۱ آبان ۵, جمعهتسوِتِلینا کرویتسر از بلغارستان در ابتدای اقامتش در آلمان با هنجارهای جدید پوششی در این کشور کاملا ناآشنا بود. او معمولا آرایش غلیظی داشت، مینیژوپ میپوشید و به ناخنهایش لاکهایی با رنگ تند میزد؛ بدون اینکه متوجه باشد، با ظاهرش بسیار جلب توجه میکرد.
یک بار در هنگام خرید نان جملهای از یک مرد شنیده بود، بدون آنکه در ابتدا متوجه منظور گوینده شده باشد. خانم کرویتسر پس از مدتی پی برده بود که ظاهر او در آلمان معنی کاملا متفاوتی دارد. آن مرد فکر کرده بود که این زن یک فاحشه است. کرویتسر همچنین در دانشگاه و در محل کار هم متوجه شد که بسیار جلب توجه میکند و افراد او را بخاطر ظاهرش جدی نمیگیرند.
جنبه منفی کلیشهها
کرویتسر میگوید: «به دلیل اخباری که در مورد تجارت زنان در اروپای شرقی و شهرت فحشا در این منطقه وجود دارد، تنها بخاطر لهجهی بلغاریام در چارچوب این کلیشهها قرار میگرفتم.» برای کرویتسر تنها راهی که باقی ماند این بود که خود را با ضوابط جدید پوششی در آلمان تطبیق دهد.
کرویتسر در زمینه علوم مربوط به اروپای شرقی تحصیل کرده و تا به حال در مورد پیشداوری و کلیشههای موجود در جوامع، مقالات متعددی نوشته است. او اعتقاد دارد که وجود کلیشهها عادی و حتی مفید هستند. اما آنها میتوانند در برخی موارد مضر نیز باشند: «پیشداوری افراد را از لحاظ ذهنی بسته نگه میدارد.»
"پوشش، شخصیت میسازد"
نادین توماس، مدیر سالن مد برلین، به ضربالمثل قدیمی آلمانی "پوشش، شخصیت میسازد" اعتقاد دارد. وی میگوید: «افراد معمولا مطابق با اینکه شما چه لباسی بر تن دارید، با شما برخورد میکنند.»
نادین توماس به شرکتها و هتلها خدمات مشاورهای در زمینه انتخاب پوشش مناسب ارائه میدهد. او میگوید: «در آلمان در محیط کار همچنان سبک پوشش کلاسیک رایج است. پوشیدن لباس دکلته یا پوشیدن مینیژوپ تابو است و طول دامن بایستی حداقل تا زانو برسد.»
او در دورههایی که برگزار میکند به زنان نشان میدهد که پوشیدن مینیژوپ تا چه حد آزادی حرکت را از آنها میگیرد. زنان در یکی از تمرینها متوجه میشوند که برای برداشتن چیزی از روی زمین در حالی که مینیژوپ بر تن دارند، چه تصویری از خود به همکاران انتقال میدهند.
تسوِتِلینا کرویتسر پس از مدتی یاد گرفت تا در آلمان به نوعی لباس بپوشد که کمتر جلب توجه کند. او کمتر آرایش میکرد تا دیگر در چارچوب کلیشهها قرار نگیرد. کرویتسر هنگامی که پس از پنج سال دوباره به وطن خود بازگشت، با چهرهی بهتزدهی مادرش روبهرو شد.
مادرش به او گفته بود: «شبیه مریضها شدهای. مگر به اندازه کافی پول نداری که لباس مناسب بخری؟» کرویتسر با شلوار جین، تیشرتی معمولی و کفشهای ورزشی دیگر با تصویر رایج زن بلغاری هماهنگی نداشت.