مشكلات پناهجويان در كمپ هاى پناهندگى آلمان
۱۳۸۴ فروردین ۳, چهارشنبهاين صدا، صداى شكايت زنى است كه با دو فرزندش دريكى از كمپ هاى پناهندگى آلمان بسر ميبرد. بسيارى از پناهجويان با هزاران اميد و آرزو رو به كشورهاى دموكراتيك جهان مانند آلمان مى آورند، بدون آنكه بدانند چه آينده و سرنوشتى در انتظارشان است. در بسيارى از موارد، پناهجو چندين سال در شرايط حقوقى نامعين و بلاتكليفى بسر ميبرد تا با تقاضاى پناهندگى اش موافقت شود. به جرأت ميتوان گفت كه در اين مرحله پناهجويان يكى از سخت ترين دورانهاى اقامت شان را چه از نظر حقوقى و چه از نظر روحى طى ميكنند. از اين رو در بعضى از شهرهاى آلمان مراكز دولتى بنام "دفاتر مشاوره حقوقى و اجتماعى، براى كمك به خارجيان" تشكيل شده است. خانم ناهيد كشاورز مشاور بخش روان درمانى سازمان خيريه كاريتاس چندين علت بروز مشكلات روحى در پناهنجويان را نام ميبرد:
„اول از همه نا اطمينانى است. نا اطمينانى از شرايط اقامتى شان است. نا اطمينان بودن از امكان زيستى شان است. شرايط سخت كمپ هاى پناهندگى است. مشكلاتى كه در كمپ هاى پناهندگى وجود دارند، مثلا از مليت هاى خيلى متفاوتى در آنجا زندگى ميكنند و پناهجويان هم زبان با چند مليت و چند فرهنگ مختلف روبرو مى شوند كه در واقع آميخته شدن و پذيرقتن اين فرهنگها خودش كلى مشكل ايجاد ميكند. مسئله عمده تر غربت، دورى، تنهايى و نگرانى از آينده است، كه فشارهاى روحى و وضعيت روحى بدى را براى آنها ايجاد ميكند."
پناهجو تا زمانى كه با تقاضا يش موافقت نشده است بايد در كمپ هاى پناهندگى بسر ببرد. اما نكته در اينجا ست كه اتاق هاى كوچك، شرايط بهداشتى بسيار نا مطلوب و دور بودن از شهر شرايط زيستى را در اين كمپ ها بسيار دشوار ميكند. نكته ديگر اين است كه پناهجويان از نظر مالى نيز در مضيقه شديد هستند و با مقررى ناچيزى كه براى آنها در نظر گرفته شده، بايد بنحوى ماه را سپرى كنند. زن ايرانى جوانى كه مدت دو سال و اندى با دو فرزندش در يكى از اين كمپ ها بسر برده، از مشكلات روزمره اى كه در آنجا با آنها روبرو بوده است، چنين ميگويد:
"بزرگترين مشكل اين بود كه اين كمپ با شهر ۲۶ كيلومتر فاصله داشت. من مرتب بايد مواد غذايى تهيه ميكردم. با اين حقوقى كه ميدادند، بايد دوازده يورو پول رفت و آمد اتوبوس تا شهر را ميداديم. پس مجبور بودم فقط دو بار در ماه به شهر بروم، چون پولمان نميرسيد كه مرتب به شهر برويم. مجبور بودم هر دفعه مقدار زيادى لوازم را بخرم، حالا به چه صورت آنها را به كمپ مى آورديم، آن قضييه ديگرى است. اما به هر حال باز مواد غذايى كم مى آورديم. اين يكى از مشكلات اساسى بود، البته بعد از نبودن بهداشت در آن مكان!"
در ميان پناهجويان، خانواده هاى زيادى نيز هستند كه بعلت وجود بچه ها با مشكلات اجتماعى زيادى در اين كمپ ها مواجه ميشوند. شايد بتوان گفت كه در اين دوران انتظار و بلاتكليفى، بچه ها بزرگترين لطمه را مىبينند. ندانستن زبان، محيط نا آشنا، شرايط زيستى نامطلوب، از جمله مسائلى هستند كه تحمل كمپ هاى پناهندگى را براى بچه ها دشوار ميكنند. بايد به اين نكته اشاره كرد كه تا زمانى كه وضعيت حقوقى پناهجويان مشخص نشده باشد، آنها از حق و حقوق بسيارى نيز محروم ميمانند، حتى بچه ها!
"براى مدرسه شان هم من كلى دوندگى كردم كه دائما ميگفتند كه با زبان ياد بگيرند. اما ميگفتم كجا بايد زبان را ياد بگيرند؟ خوب برايشان كلاس زبان بگذاريد. ميگفتند نه لازم نيست در همين كمپ ياد بگيرند. با بچه هاى ديگر كه زبان آلمانى شان بهتر است حرف بزنند و زبان ياد بگيرند. زبان بسته ها به همين صورت آلمانى را ياد گرفتند. نه براى آنها كلاس زبان گذاشتند و نه حاضر شدند كه آنها به مدرسه بفرستند. اين باز يكى از ظلم هاى بزرگى است كه به بچه هاى من در اينجا شد. چون ميگفقتد تا اينها زبان ياد نگرفتند، نبايد به مدرسه بروند."
يكى ديگر از مسائلى كه پناهجويان با آن مواجه هستند، نداشتن حق ترك محدوده تعيين شده است. طبق قانون پناهجو تا زمانى كه با درخواست پناهندگى اش موافقت نشده است، بايد زير نظر دولت آلمان باشد. اين به اين معنا ست كه وضعيت و شرايط زندگى پناهجو را دولت آلمان تعيين ميكند و حق انتخاب محل سكونت از او گرفته ميشود. چنين شخصى حتى امكان جابجايى ندارد و مجبور است كه در آن مكان و كمپى كه برايش تعيين شده بماند. در ضمن اگر پناهجو بخواهد به ديدن اقوام يا دوستان خود در شهر ديگرى برود، طبق قانون جديد نياز به اجازه خروج دارد. البته اگر با خروج او موافقت شود، فقط براى مدت زمان كوتاهى خواهد بود:
"ماه هاى اول بيشتر از سه روز به من نميدادند. مثلا زمانى بود كه دخترم را دو ماه پيش يكى از فاميل هايم گذاشتم. چون نمى خواستم دخترم در شرايط اينجا زندگى كند. به من اجازه نميدادند كه به ديدن دخترم بروم. ميگفتند اصلا بدون اجازه دخترت را از اينجا بردى، چرا اينكار را كردى؟ الآن هم به تو اجازه نميدهيم. سر همين مسئله من با آنها كلى درگيرى داشتم. تا اينكه هفته سوم به من اجازه دادند كه براى سه روز بروم و دخترم را برگردانم. يعنى ماه هاى اول بيشتر از سه روز اجازه نميدادند. بعد از چندماه كه در كمپ ماندم، ميتوانستم براى يك هفته از آنجا خارج شوم."
مشكل ديگرى كه در كمپ هاى پناهندگى، موجب آزار ساكنان ميشود، عدم امنيت است. از آنجايى كه خانواده ها نيز در اين مكانها سكونت دارند، ميتوان انتظار داشت كه خوابگاه هاى اشخاص متأهل و مجرد از هم مجزا باشند. اما متأسفانه نه تنها ساختمان خوابگاه ها به صورت مجزا نيستند، بلكه حتى اتاقهاى خانواده ها و افراد مجرد در كنار يكديگر قرار دارند. از طرفى مجزا نبودن خوابگاه ها و از طرف ديگر چند فرهنگى بودن پناهجويان مشكلات زيادى، بويژه براى خانواده ها به همراه مى آورد. بطور مثال براى زن ايرانى كه با دو فرزند يازده و دوازده ساله اش در چنين كمپ هايى بسر مىبرد:
"چهار نفر، پنج نفر مردانى كه اهل يوگسلاوى بودند، مست كرده بودند. ساعت سه شب بود و هيچ كس جرأت نميكرد كه به آنها چيزى بگويد. آنقدر شيشه شكستند كه فرشى از شيشه در راهرو پهن شده بود. صداى تلويزيون را هم تا آخر بلند كرده بودند و ميزدند و ميرقصيدند. كسى هم جرأت نمىكرد كه به آنها بگويد، چرا اين كار را ميكنيد. تا اينكه من سه شب پايين رفتم. دخترم هم بلند شد و بدنبالم آمد كه جلوى مرا بگيرد و ميگفت مامان نرو! خطرناك است! اما چون كمپ است و در شرايط بخصوصى است، هميشه دو نفر نگهبان هم داشتند. رفتم و به آنها گفتم كه چرا به طبقه بالا نمى آييد؟ من بايد به چه كسى در اينجا مراجعه كنم؟ نگهبانها گفتند بنشين اينجا تا ما به پليس زنگ بزنيم. اما گفتم من پسرم را در اتاق تنها گذاشته ام و آنها ديده اند كه من به طبقه پايين آمده ام. بايد هر چه زودتر به اتاق برگردم. اما باز نگهبانان با من به طبقه بالا نيامدند. من و دخترم تنها برگشتيم. كارى كه كردم خيلى خطرناك بود، اما ديگر چيزى نمىفهميدم."
تقريبا دو ماه پيش قانون مهاجرت در آلمان تغيير كرد و مزاياى حقوقى جديدى براى مهاجران از جمله پناهندگان در نظر گرفته شد. از آنجايى كه با افزايش مداوم تعداد پناهجويان و علل ديگر، شرايط زندگى دركمپ ها را روز به روز بدتر ميكند، طبق قانون جديد به هر پناهجو كه سه سال از مدت اقامتش در كمپ هاى پناهندگى گذشته باشد، حق نقل مكان داده خواهد شد. اما بايد گفت كه تصويب قانون فقط بخشى از قضيه را تشكيل ميدهد و به اجرا در آوردن آن قانون بخش ديگرى را. خانم كشاورز، مشاور بخش روان درمانى مركز كاريتاس در اين مورد ميگويد:
"در واقع مشكل از اينجا شروع مىشود كه امكان خانه پيدا كردن برايشان مشكل است. يك، به دليل اينكه اقامت محكمى ندارند. دو، بدليل اينكه امكانات مالى كه اداره تأمين اجتماعى براى اجاره كردن خانه در اختيارشان ميگذارد، خيلى كم است. از طرفى هم صاحب خانه ها حاضر نيستند كه به شخصى با شرايط نامطمئن خانه اجاره بدهند. يعنى در عمل اين قانون تفاوت زيادى نميكند و راه چندانى را باز نميكند. در واقع فقط امكان اين را ميدهد كه آنها به دنبال خانه بگردند. ولى معناى آن اين نيست كه آنها حتما بتوانند خانه پيدا كنند."