مادر حسین رونقی: حال فرزندم وخیم است، آزادش کنید
۱۳۹۵ فروردین ۲۶, پنجشنبهحسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی، در اعتراض به کوتاهی مسئولان زندان اوین در رسیدگی به درمان بیماری کلیهاش از ۲۰ روز پیش دست به اعتصاب غذای خشک زده است. مادر او خانم زلیخا موسوی میگوید، حال فرزندش به شدت وخیم است.
مادر حسین رونقی، به "کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران" گفت: «من و پدرش از هفته پیش به تهران آمدیم و هر روز به دفتر دادستانی رفتیم اما آنها هیچ پاسخ مشخصی به ما نمیدهند. من آزادی فرزندم را پس از هفت سال زندان میخواهم. او به اندازه کافی در زندان بوده، یک کلیهاش را از دست داده و دردهای دیگری هم به او اضافه شده الان او باید با شرایط آزادی مشروط آزاد شود. من به مسئولان التماس میکنم فرزندم را آزاد کنند، حالش به خدا خوب نیست.»
• به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
خانم زلیخا موسوی که روز یکشنبه ۲۲ فروردین ماه فرزندش را در زندان اوین ملاقات کرده میافزاید: «به خدا حسین خیلی لاغر شده بود، رنگش زرد و پریده بود. من خیلی میترسم برای فرزندم اتفاقی بیفتد. روز سهشنبه او را به دکتر متخصص در بیرون از زندان اعزام کردند که پزشک گفته وضعیتش خطرناک است و باید زودتر اعتصابش را بشکند و بستری شود. اما حسین میگوید تا تغییر نکردن شرایط دست از اعتصاب برنمیدارد.»
مرخصی ناقص درمان
حسین رونقی ملکی، از زندانیان حوادث مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است. او ۲۲ آذر ماه ۸۸ در خانه پدریاش در شهر ملکان آذربایجان شرقی بازداشت شد و به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و ارتباط با سازمانهای خارج از کشور، در دادگاهی به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال حبس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز عینا تایید شد.
اوایل تابستان ۱۳۹۴ او با قرار وثیقه یک میلیارد و چهارصد میلیون تومانی به مرخصی درمانی فرستاده شد اما زمستان همان سال در حالی که در میانه درمانش بود مجددا به زندان بازگردانده شد تا باقی دوران حکمش را طی کند. حسین در دوران زندان دچار بیماریهای گوارشی و ریوی شده و به خاطر نارسایی کلیهها چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است.
مادر حسین رونقی میگوید قبل از رفتن مجدد پسرش به زندان از مسئولان خواسته است تا مرخصی درمانی او را تمدید کنند: «میدانستم دوباره شرایط زندان حال او را بد میکند. خود پزشک بهداری زندان بارها اعلام کرده امکانات لازم را برای مداوای زندانیانی مانند حسین را ندارند. آخر هفت سال برای یک پسر جوان کافی نبود که در زندان باشد. برای چه یک بیمار را دوباره به زندان منتقل کردند.»