كانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان
۱۳۸۵ تیر ۲۸, چهارشنبهكانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان، چهل و پنج سال پيش به خاطر حفظ منافع صنفى پزشكان ايرانى مقيم اين كشور تاسيس شد و آن گونه كه در اساسنامهی اين كانون نيز ذكر شده به هيچ حزب و دستهی سياسى وابستگى ندارد. در اين كانون كليه پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان مىتوانند عضو شوند.
اين كانون در روز شنبه، بيست و چهارم ژوئن سال جاری، سمپوزيومى در شهر كلن آلمان برگزار كرد و از فعاليتهاى سه تن از اعضاى خود تجليل نمود. اين سه پروفسور آقايان جواری، كريمىنژاد و پزشكيان بودند، كه به خاطر فعاليتهاى ثمربخششان در حوزهی تحقيقات پزشكی، جايزه ويژه اين كانون، يعنى لوح ابوعلى سينا را دريافت داشتند. همكارم دكتر كيواندخت قهارى در اين مراسم حضور داشت و با هر سهی اين بزرگان فرهنگ ايرانى مصاحبههايى انجام داد كه ما در برنامهی امروز و هفتهی ديگر به آن خواهيم پرداخت.
وظايف كانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان
كانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان وظايف خود را در دو بخش ِ وظايف در آلمان و ايران تقسيم كرده است. كانون در آلمان از جمله خواستار تماس و همكارى با موسسات پزشكى، دندان پزشكى و سازمانهاى ادارى آلمان است، به خاطر تنظيم امور مربوط به پزشكان و دندان پزشكان ايرانى. اين كانون همچنين خواستار تامين حقوق اعضا و رفع تضييقاتىست كه از طرف مقامات آلمانى متوجه آنها مىشود. در ضمن كانون بهخاطر هماهنگ سازى فعاليتهاى آموزشى با توجه به احتياجات بهداشتى و درمانى ايران فعاليت مىكند و در اين راه در تشكيل كنگرهها و كنفرانسهاى علمى خارجى و انتشار مجلهی صنفى به زبان فارسى و آلمانى مىكوشد.
اما فعاليت كانون در ايران بر امورى متمركز است مثل: تامين حقوق پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان، حل مسئلهی استخدام آنها در ايران و ارائهی پيشنهادها و طرحهاى مختلف براى بهبود وضعيت بهداشت و درمان كشور. اين كانون ۴۵ سال پيش تاسيس شده و فراز و نشيبهاى فراوانى را پشت سر گذارده است.
تقويت هويت ايرانى، هدف دكتر عليرضا رنجبر، دبير اول كانون
مدير مسئول يا دبير اول كانون در حال حاضر آقاى دكتر عليرضا رنجبر است. فعاليتهاى همه جانبهی دكتر رنجبر با علاقهی فراوان همكاران و اعضاى اين كانون قرار دارد. يكى از مهم ترين اهداف رنجبر از زمان رياستاش بر اين كانون سعى بر تقويت هويت ايرانىست در ميان دانشمندان، متخصصان، پزشكان، دندانپزشكان و دانشجويان ايرانى در كشور آلمان. او خود در اين رابطه مىگويد:
”در غربت و در خارج از کشور هویت ملی ما حرف تعیینکنندهای را میزند. ما پزشکان یا دانشمندان موفق در کشورهای مختلف در خارج از ایران داریم که برای خودشان به صورت فرد موفق هستند، ولی متاسفانه نه بعنوان یک جامعهى ایرانی. ما سعی کردهایم که این کانون پزشکان و دندانپزشکان ایرانی مقیم آلمان را در جهتی رهنمود کنیم که بتوانند توانایی خودشان را به مثابه یک ملت در خارج از کشور به عرضه بگذارند و با فعالیتهای تیمی موفقیتهای بیشتری کسب کنند. فعالیتهای ما فقط فعالیتهای اجتماعی نیست، بلکه فعالیت ما فعالیت علمیست که ایرانیها را دربرمیگیرد.”
عليرضا رنجبر بر اين نظر است كه هويت ايرانى پژوهشگران و محققان مقيم آلمان بايد مشخصتر از سابق گردد، زيرا آنها به سرزمين گستردهی ايران و آن آب و خاك و فرهنگ تعلق دارند. رنجبر خواستار آن است كه بايد بيشتر به مسايل ايران دل سوزاند و در غم و شادى مردم كشور سهيم بود.
” من یا دیگر همکارانمان که در بخش تحقیقاتی مشغول به کارهای مختلف پژوهشی هستند، در کنگرههای مختلفی که مربوط به کشورهای مختلف هستند شرکت میکنیم. در آنجا به عنوان یک ایرانی مطرح نیستیم، بلکه بعنوان یک پزشک یا دندانپزشکی، که از آلمان به کنگره سفر میکند، معرفی میشویم. چیزی که برای ما مهم بوده، بخصوص در آلمان و در سطح اروپا، این که نشان بدهیم، این جامعهى ایرانی هست که این افراد را در خودش دارد و (مىتواند) توانایی خودش را به عنوان هویت ملی ایرانی در اینجا بیشتر نشان بدهد. یعنی فعالیتها را بیشتر برجسته کند، به عنوان طیف ایرانی که از کشوری بنام ایران سرچشمه گرفته است.”
انگيزهى بزرگداشت، پيام به نسل جوان ِ ايرانى
در اين چارچوب است كه كانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان با بزرگداشت فعاليتهاى بزرگان ايرانى در بخش پزشكى و دندانپزشكی، از آنان تقدير مىكند و با جمعآورى محققان جوان در اين كانون سعى بر آن دارد تا اين كانون را محلى پويا براى محققان ايرانى در آلمان گرداند. دكتر رنجبر در اين مورد مىگويد: ”من فکر میکنم یکی از کارهای کانون این است که بتواند به نسلهای دوم و سوم ایرانی که در اینجا هستند نشان دهد که اینها میتوانند در زیر سایهى هویت ملیشان در اینجا بسیار موفقتر باشند، نه بالعکس. یعنی با گمشدن به عنوان یک آلمانی جایی را نمیتوانند پیدا بکنند، بلکه با هویت ِ ایرانی ِ قدرتمند بسیار موفقتر خواهند بود.”
پروفسور عباس كريمىنژاد
پروفسور عباس كريمىنژاد يكى از بنيانگذاران كانون پزشكان و دندانپزشكان ايرانى مقيم آلمان است. زندگى او آكنده است با فعاليتهاى خستگى ناپذير در راه علم، دانش، تحقيق و آموزش به ديگران. اين جراح بزرگ مغز، جوايز جهانى فراوانى به دست آورده است. اگرچه سالهاست بازنشسته شده، اما هنوز از فعاليتهاى خستگى ناپذيرش در سطح جهان دست برنمىدارد. در جواب همكارم دكتر كيواندخت قهارى با آن چهرهی پدرانه، محجوب و مهربانش از زندگى خود از ابتدا تا كنون و پيشرفتهاى شغلىاش مىگويد:
”اسم من عباس کریمینژاد است. من در سیرجان ِ کرمان متولد شدهام. در آنزمان رشتهای بود به نام طبیعی، که در دارالفنون خواندم. در سال ۱۹۵۲ به آلمان آمدم و در سال ۱۹۵۷ پزشک شدم و دکترا گرفتم. در آن زمان به کسی که در ناحیه ساکسن بهترین امتحان را داده و بهترین تز را نوشته بود، ۲ جایزه میدادند. يا میتوانست بیاید به طور آسیستنت در انستيتوى ماکس پلانك کار بکند یا برود در ماساچوست هاسپيتال کار کند. پس از تحقیق فراوان من رفتم در انستیتو ماکس پلانك، در قسمت فارماکولوژی و نويروفیزیولوژی کار کردم؛ بعد در قسمت جراحی و از ۱۹۶۱ در قسمت جراحی ِ مغز. درآلمان برای این که در دانشگاه استاد شویم، باید اول هابيليتاتسيون بکنیم. (دريافت ِ مدرك ِ دكترهابيل) در سال ۱۹۷۰هابيليتاتسيون کردم و از ۱۹۷۴ پروفسور جراحی ِ مغز در دانشگاه کلن شدم. از ۱۹۷۴ تا ۱۹۹۷ به عنوان پروفسور و جراح مغز در کلن مشغول بودم و از ۱۹۹۷ دیگر بازنشسته شدم. بعد از آن برای این که از لحاظ فکری و کاری کاملا تنبل نباشم، از طرف کنگرهى جراحان مغز، و اتاق پزشکی آلمان، در اكسِكوتيو كميتههاى (كميتههاى اجرايى) مختلف ِ اروپا مشغول بودم و این شغلها را تا چندوقت قبل داشتم.”
پروفسور جوارى
پروفسور جوارى متولد پنجم اوت سال ۱۹۴۱ است و در شهر اهر به دنيا آمده. او در سال ۱۹۶۰ بعد از پايان مدرك ديپلم راهى اتريش شد. بعد از ياد گيرى زبان و مراحل مقدماتی، دكترايش را در سال ۱۹۷۰ با معدل عالی، در رشتهی پزشكى از دانشگاه فرايبورگ آلمان گرفت. دكتر جوارى در سال ۱۹۷۵ تخصص خود را در رشتهی ايمونولوگى با موفقيت به پايان رساند و در سال ۱۹۸۰ موفق به دريافت فوق دكتراى ديگرى در رشتهی درماتولوگى شد. در سال ۱۹۸۲ امتحانات براى به دست آوردن مدرك دكترهابيل را با موفقيت پشت سر گذارد، به درجهی پرفسورى دانشگاه رسيد. بعد به كار طبابت و تحصيل در دانشگاه پرداخت و از سال ۱۹۸۵ رئيس بخش پوست كلينيك شهرهايلبرون آلمان گشت. رمز موفقيت اين پروفسور برجستهی ايرانى در چيست؟ او در جواب اين سوال مىگويد:
”رمز موفقیت من در این است که به کار خودم اعتقاد دارم و کاری را که پیش میگیرم، انجام میدهم. (تحت تاثير قرار نمىگيرم) از طرف جامعه و قانون و این چیزها، میگویم من پزشکم و در خدمت بیمارها، و دستور خدایی هست برای من که به مریض کمک کنم و درمانی که لازم است در اختیارشان بگذارم. یعنی اعتماد به کار و پشتکار.”
همکارم میپرسد، آقای دکتر چرا برای ادامه تحصیلات به آلمان آمدید؟
”راستش این رویای بچگی من بود. ۳ یا ۴ ساله بودم و با آنکه هنوز نمیدانستم چه ممالکی در دنیا هست، ولی این کلمهى آلمان به ذهنم راه یافته بود و میگفتم، من میرم آلمان دکتر میشم. حالا این از کجا بود؟ چه رویاها، یا چه چیزهایی در زندگی ِ قبلی من بود؟ نمیدانم.”
در جواب اين سوال كه ”ايران چه جايگاهى در زندگىتان دارد”، با شور فراوان در مورد تعلق خود به ايران چنين مىگويد:
”تمام بدنم، تمام سلولهایم ایرانی هست و ایرانی مانده و من همیشه در فکر ایران هستم، (در فكر فاميل و ایرانیان هستم. و همیشه هم، هر ششهفت ماهی در ایران هستم، به ایران میروم، زیارت میکنم، عشق و علاقه و محبت شارژ میکنم و برمیگردم.”
چرا پروفسور جواری، جايزه بوعلى سينا را را تا اين حد بزرگ مىداند؟ او كه در دوران زندگى پر بار خود جوايز بسيارى دريافت داشته؟ او اين جايزه را مهمترين جايزهى زندگى خود ارزيابى مىكند، زيرا زحماتش از طرف مردم كشورش، ايرانيان و محققان ِ ايرانى تقدير مىشود. به هنگام پاسخ به اين سوال شديدا تحت تاثير قرار دارد و اشك چشمانش را پر كرده است. اين جايزه برتر است از: ”هر جایزهای که تا بحال گرفتهام، هر افتخاری که در اینجا، در آلمان، داشتهام. این جایزه ابوسینا برایم واقعا خیلی ارزش دارد. قبلا گفتم، وقتى در یک مملکتی خارج از وطن، از طرف هموطنان و از طرف همکاران وطنیـ ایرانی این جایزه به من داده بشود، واقعا بزرگترین افتخار است برای من.”
نصرتالله پزشكيان
پروفسور دكتر نصرتالله پزشكيان در سال ۱۹۳۳ ميلادى در ايران به دنيا آمد و از سال ۱۹۵۴ در آلمان زندگى مىكند. رشتهی پزشكى را در دانشگاههاى فرايبورگ، ماينس و فرانكفورت آلمان به پايان رساند و تخصص در رشتهی سايكاترى و سايكوتراپى را در كشورهاى آلمان، سوئيس و آمريكا خاتمه داد. پزشكيان در سال ۱۹۶۹ روش ”رواندرمانى مثبت” را براى معالجهی بيماران بنيان گذارد. اين روش نتيجهی تحقيقات علمى و روانشناختى پروفسور پزشكيان در ۲۲ كشور جهان است و تا امروز بيش از ۳۸ هزار پزشك روانشناس، روانكاو و همچنين معلمان و متخصصان امور اجتماعى در آلمان، دورههاى به كارگيرى ِ شيوههاى ”رواندرمانى مثبت” را زير نظر او با موفقيت به پايان رساندهاند. پروفسور پزشكيان درباره متد ِ درمانى ِ خود، ۲۶۰ مقاله در نشريات علمى ِ جهان به چاپ رسانده و در اين مورد ۲۲ كتاب نوشته كه به ۲۳ زبان دنيا ترجمه شدهاند.
دنياى علم از خدمات پروفسور پزشكيان با اهداى هدايايى ارزنده قدردانى كرده است. او جايزهی ريچارد مرتن را براى روش ِ ”روان درمانى مثبت” به خود اختصاص داده و پلاك و مدال افتخار اتاق پزشكان آلمان را نيز به خاطر خدمات تعليمیاش به خود اختصاص داده است. يكى ديگر از جوايز بسيارى كه پزشكيان دريافت كرده، نشان Bundes Verdienst Kreuz است كه او در ژانويه سال جارى ميلادى دريافت داشته. اين مدال عالىترين نشان افتخار در كشور آلمان است براى تقدير از كسانى كه خدمات فراوان شان باعث افتخار آلمان در امور سياسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبى و علمى گشته است. اين نشان را پروفسور دكتر هورست كوهلر، رئيس جمهور آلمان امضا كرده و خانم زيلكه لاوتن شلگر، وزير امور اجتماعى ايالت هسن آلمان، به ايشان اهدا كرده است.
همكارم دكتر كيواندخت قهارى مدتى منتظر فرصتى ست تا با دكتر پزشكيان مصاحبهاى كند. همه دور استاد جمع شدهاند و او را غرق در سوال كردهاند. سرانجام نوبت به او مىرسد و از او اولين سوالش را مىپرسد كه رمز موفقيتاش در چيست؟ دكتر پزشكيان با آن لحن شوخ و بذله گویاش وقتى به مسايل كارى و تخصصى مىرسد جدى مىشود. آغاز مىكند:
”من سعی کردم اصول و روش شرقی را با متدهای غربی با هم بیامیزم. یک وحدت در کثرت بوجود بیاید. چون هم در شرق چیزهای مثبتی وجود دارد و هم در غرب. و چون ما در یک عصر تازهای هستیم که تفاوتهای فرهنگی را باید حل و فصل کرد، این است که من در این قسمت در این ۴۰ سال گذشته کار کردهام.”
چگونه مىتوان از كشورى در حال توسعه مثل ايران به كشورى صنعتى چون آلمان آمد و در اين كشور، كه علوم مختلف دستاوردهاى فراوانى در زندگى مردم بر جاى نهادهاند، پيش قدم شد و رهبرى بخشى از علوم اين كشور را نيز در دست گرفت، تا جايى كه بالاترين نشان تقدير اين كشور به كسى اهدا شود. پزشكيان خانواده و يادگيرىهاى اوليه در خانواده را مرجع ذهن پوياى خود معرفى مىكند:
”من در نطقام گفتم که در خانوادهای بزرگ شدهام که پدر و مادرم بهایی بودند و ما را از بچگی با ادیان بزرگ دنیا آشنا کردند. یعنی هر هفتهی ماه: یک هفته برای اسلام، یک هفته برای مسیحیت، یک هفته برای يهوديت و یک هفته برای دين زرتشتی (اختصاص داشت). ما هر هفته دینی را یاد میگرفتیم. این (يادگيرىها) خیلی به من کمک کرد که یک دید جهانی پیدا کنم و فقط از روی یک دین پیش نروم. وقتی میخواهید افراد مختلف را بشناسید، باید دینشان، آیینشان، رفتارشان و روششان را هم بشناسید. این است که دکترها پیش ما یاد میگیرند که افرادی که میآیند با ادیان مختلف پیششان، چه جوری با اینها (برخورد كنند و مشكلاتشان را) حل و فصل بکنند. این در زندگی من خیلی موثر بوده است.”
پروفسور پزشكيان چه پيامى براى جوانان دارد؟ با افتادگى خاص خود و در حالى كه دلسوزى براى جوانان در چشمانش هويداست مىگويد:
”ببینید، این ناراحتیهایی که در دنیا هست، در ایران هم هست و به کشورهای دیگر هم اثر کرده، اینها یک چیز موقتیست، اینها تغییر خواهند کرد. این عصر، عصری که الان داریم، یک عصریست که از یک جهت خیلی عوامل ناراحتی و گرفتاری ایجاد میکند و از یک جهت شانس بزرگی در زندگی ماست، تا به وحدت در کثرت پی ببریم. وقتی از کسی چیزی شنیدهایم، درباره او بد نگوییم. سعی کنیم موضوع دین و علم را با هم در زندگی روزانهمان وارد کنیم و چیزی که به عقل نمیخورد، قبول نکنیم.”