فرزانه کابلی: جمهوری اسلامی مانع رقصیدنم نبود
۱۳۹۷ شهریور ۹, جمعهقرار است چند ساعت بدون موبایل باشند. تمرینی برای جدایی از تکنولوژی. ولی این جدایی معمولا برای ما که معتاد اینترنت و موبایلهایمان هستیم سخت است، چطور همه خوشحالاند و روی پا بند نیستند.
وارد سالن که میِشوی موج شادی و انرژی کل وجودت را میگیرد. با آزادی دور از انتظار، خانمها با ظاهری بسیار زیبا در تالار وحدت نشستهاند و تمام صندلیها پر است. بالکنها مملو از جمعیت است و همه منتظر حضور رقصندهها هستند؛ اجرای رقص با طراحیو اجرای شاگردان استاد فرزانه کابلی است.
فرزانه کابلی، مادر علی کوچولو، را اغلب به واسطه تلویزیون میشناسند که پس از آن مجموعه کمتر در صدا و سیما ظاهر شد. کابلی رقصنده، طراح رقص، پژوهشگر هنر و بازیگر، سالهاست در ایران تلاش میکند و رقص به روی صحنه میبرد.
زهرا مرعشی درباره سرگذشت رقص سنتی ایران، زوال آن، بازیابی، طراحی، گرفتن مجوز و کوششهای ۵۰ سالهاش با او گفتوگو کرده است.
به نظر میرسد رقص در ایران هنری از بین رفته است، برای مطالعه پیشینه آن منبع مدونی در کتابها، نسخ خطی، فرهنگ عامه یا سنگنگارهها باقی مانده است؟
فرزانه کابلی: رد پای بسیار کمی در تاریخ ایران از رقص باقی مانده است. اگر بخواهم مثالی بزنم میتوانم به سفالینههایی اشاره کنم که از تپههای سیلک کاشان کشف شد. در این سفالینههای شکسته، نقشی دیده میشود که تعدادی مرد را نشان میدهد در این وضعیت: یک پا به جلو و پای دیگر به عقب، زانوها خم و دست راست به روی شانه نفر جلویی و ایستاده در یک نیمدایره. نیمدایره و دایره در بیشتر رقصهای محلی دیده میشوند.
در نقاشیهای چهلستون اصفهان نیز زنان رقصندهای دیده میشوند که در دربار شاهان در حال رقص هستند. در دست این رقصندهها گویهایی قرار دارد که به آنها ریسمانی متصل است و در هنگام نمایش با آنها میرقصند.
درباره ابزار رقص هم ما بازماندگانی داریم مثلا همین گویهای در دست زنان در نقاشیهای چهل ستون یا چوبهایی که با کش به هم متصل بودند و به انگشتان رقصنده وصل میشدند و با انگشت زدن از آنها صدا درمیآمد یا دستبندهایی که در رقص بلوچستان هست و از جنس فلز هستند و در آنها شن ریخته شده و در هنگام رقص صدای شیش شیش ایجاد میکنندز
من تعدادی از این ابزارهای قدیمی را در کلاسهایم به هنرجوها نشان میدهم. امروز محلیها هم این وسایل را نمیشناسند. دوست داشتم میتوانستم از آنچه در گذشته از این ابزار دیده بودم و حتی با آنها رقصیده بودم و در یادم هست میساختم، ولی تا کنون نشده است.
بعضی از این ابزار در هنرستان سازمان ملی فولکلور ایران بود و من خودم با بعضی از آنها رقصیدهام ولی متاسفانه الان نمیدانم چه شده و کجا هستند.
آیا ممکن است در کشورهای همسایه یا فارسیزبان مثلا تاجیکستان، افغانستان یا هند منابعی باشد؟ مثلا در هندوستان کتابی با عنوان "صوت المبارک" نوشته واجد علی شاه هست که در آن رقصپردازی وجود دارد.
در شرایط فعلی اگر هم چنین منابعی وجود داشته باشند برای عرضه و پژوهش درباره آنها وقت و هزینهای صرف نمیشود.
من برای شما مثال سادهای میزنم. برشور برنامه ما را ببینید. من در بروشور اجازه نوشتن کلمه "رقص" در شعر معرف "رقصی چنین میانه میدانم آرزوست" را نداشتم و به جای آن "سه نقطه" گذاشته شد. تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل....
من بحث کلمه ندارم. سالهاست "رقص" را "حرکات موزون" میگویند. برای من ماندگار شدن این هنر مهم است و برای آن هر کار و تلاشی میکنم.
با وجود ثبت نشدن تاریخِ این حرکات و ممنوعیتهای فعلی، شما چطور و از کجا این طراحیها را انجام میدهید.
من در هنرستان ملی فولکلور ایران گرایش رقصهای ملی و محلی خواندهام. بسیاری از رقصهای ایران را آنجا آموخته و اجرا کردهام. امروز با تلفیق رقصهای ملی، محلی و باله حرکات را در ذهنم طراحی میکنم.
طراحی حرکات نمایشی شاگردانم را در کلاسهایی انجام میدهم که در خانه خودم تشکیل میشوند. روی موسیقیهایی دوست دارم کار کنم که شنیدن آنها سخت است، چه برسد رقصیدن با آنها. یک بار موسیقی را میشنوم و در ذهنم برای آن طراحی میکنم. این تصور حرکات به صورت جوششی و ناخودآگاه است.
وقتی از موسیقی خوشم بیاید در کلاس از هنرجو میخواهم در هر لحظه از موسیقی حرکاتی را روی آن اجرا کند. حرکات را برایش توضیح داده و تشریح میکنم و رقصندهها از این لحظات طراحی، فیلم میگیرند.
جلسه بعد آنها موظفاند عین آن را از حفظ اجرا کنند. این طراحی، نمونه نهایی نیست در جلسه بعد گاهی تغییراتی صورت می گیرد. روی موسیقی تعداد حرکات را در ثانیه مشخص میکنم؛ مثلا سه حرکت تا ثانیه ششم، هشت حرکت تا ثانیه ۲۰ام. گاهی برای یک طراحی سه تا شش ماه وقت صرف میشود.
حرکات شما اسم دارند؟
متاسفانه نه.
شما نتنویسی رقص میدانید؟
نه، ولی این علم در جهان رایج است. من نمیتوانم هنرم را ثبت کنم. زبان رقص را من نمیتوانم تدریس کنم. تمام اجراهای من برآمده از کلاسهایی است که در خانه شخصی من تشکیل میشوند. تلاش زیادی کردم تا جای بزرگتری تهیه کنم،ولی نشد. برای گرفتن سالن تمرین مشکلاتی هشت.
اما فکر میکنم تا من زنده هستم این هنر زنده خواهد بود. بعد از من امیدوارم شاگردانم این مسیر را زنده نگه دارند. من شاگردی دارم که از سه سالگی تا الان که ۲۲ ساله است، با من کار کرده. او در اجراها از بهترینهای گروه است.
زیر نظر چه اساتیدی آموزش دیدهاید؟
من مربیهای زیادی داشتم که مهمترین آنها آقای دووارن و همسرشان مادام ژاکلین بودند. آنها فرانسوی و استادان من در هنرستان بودند. ایشان من را که بهترین شاگردشان بودم به کمپانی باله میبردند. رشته اصلی من رقصهای ملی و محلی ﴿فولکلور﴾ ایران است و در این رشته در هنرستان درس خواندهام.
خانم هایده احمدزاده از معلمان خوب من بودند که رقصهای ملی را به من یاد میدادند. حرکاتی که شبیه مینیاتور هستند. ایشان برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله از گروه رقصهای محلی پنج نفر را انتخاب کردند و به هر کدام ما یک کاست دادند تا برای آن رقص طراحی کنیم. از آن پنج نفر فقط من توانستم حرکاتی را طراحی کنم و در آن جشن در مقابل پادشاهان و رؤسای کشورهای مدعو سولو (تک نفره) رقصیدم.
در مورد هنرستان ملی فولکلور ایران توضیح میدهید؟
به ما در این هنرستان، به طور آکادمیک موسیقی،تاریخ هنر، جغرافیای نژادی و به طور بسیار جدی زبان انگلیسی تدریس میشد. قرار بود ما نماینده ایران در جهان باشیم و برای اجرای نمایش، سفرهای بسیاری میرفتیم. پیش از ما نمایشهای جهانی را محلیهای مسنی اجرا میکردند که با تاسیس هنرستان ملی فولکور متاسفانه کنار گذاشته شدند.
برای جمعآوری رقصهای محلی آقای دووارن به محلات و روستاهای زیادی سفر کرد. یک بار که ایشان با جیپ خود به سفر تحقیقاتی رفته بود ماشین ایشان در گودال آبی افتاده بود و تمام نتهای او به روی آب روان شده بودند. او همه را جمعآوری و بازنویسی کرده بود.
به نوعی ایشان رقصهای محلی را اکتشاف، با تهیه فیلم ثبت و با آموزش ماندگار کرد. او طرح لباسهای محلی را به خانم هما پرتویی میدادند و بر اساس لباسهایی که در مناطق مختلف میدیدند آنها را انتخاب میکردند.
اما من برای جمعآوری رقص یعنی آنچه آقای دووارن انجام میداد نتوانستم در هیچ جای ایران کاری پیش ببرم. در هیچ جا کسی برای من نرقصید و من از آنچه در هنرستان فولکلور آموخته بودم و حافظهام استفاده میکنم.
لباس رقصندهها را در اجرای اخیرتان چگونه تهیه کردید؟
من برای لباس اجراها جستجوی زیادی میکنم، چراکه لباس نقش مهمی در اجرای رقص محلی دارد. مثلا برای رقص جنوبی در اجرای اخیرم. به بندرعباس و بوشهر رفتم و احساس کردم لباس این مناطق برای بیننده آشناست من چیز دیگری میخواستم.
لباس زنان بندر گناوه را پسندیدم. از دستفروشان بندرعباس پارچه گرفتم، نقابها را از میناب تهیه کردم و تور را از تهران خردیم، ولی برای کفش خودم دست به طراحی زدم و پولکدوزیها را از خود رقصندهها کمک گرفتم. نتیجه آن چیزی شد که شما در اجرای آن روز دیدید.
لباس رقص بلوچ را از طریق اینترنت و با همکاری دوستان ارشاد تهیه کردم. برای من این سفر امنیت نداشت و مجبور شدم صبوری کنم و از دوستان کمک بگیرم، ولی پیگیری زیادی کردم. دوستان از بازار از پیشسینههای موجود محلی برایم عکس فرستادند و من از میان آنها انتخاب کردم.
برای روسریهای گیلکی بسیار گشتم. آن چیزی که من به دنبال آن بودم دیگر در گیلان نیست. کلی جستجو کردم آخر با کمک دوستان بافندهای را یافتم که میدانست من دنبال چه هستم. به سفارش من از طرحهای قدیمی برایم بافت و گروه گیلکی من آنها را به سر کردند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
پس طراحی لباسها را خودتان انجام میدهید؟
من کار طراحی لباسهایم را به کسی نمیدهم. شاید باور نکنید من حتی برای گرفتن مجوز هم طرح لباسهایم را نمیدهم. من قصد عریان کردن شاگردانم را ندارم.
نیت من عرضه بدن نیست و کار مرا همه میشناسند. تا امروز بدون ارائه طرح لباسها با کار من موافقت شده است. من لباسهای موجود زنان بلوچ، گیلک، ترکمن، آذری و ... را با کم و زیادی از تزئینات طراحی میکنم، برای همین طرح لباسها را شورای نظارت ببیند یا نه لباس اجراهای من قابل تایید است.
من امروز قادرم لباسهای زنان اقصی نقاط ایران را بکشم. لباسهایی که بسیار زیبا هستند؛ مثلا لباسهای تربت جام، بجنورد، بیرجند، قوچان، بلوچستان، زابل، حتی لباسهای مردان. من گاهی از رقص و لباس مردان هم در طراحیهای رقصها استفاده میکنم.
شرایط اجرای رقص پس از انقلاب چه تغییراتی کرده؟
[پس از انقلاب] همکلاسیهای من در هنرستان ملی فولکلور هیچ کدام این راه را ادامه ندادند. چندی پیش در یکی از شبکههای ماهوارهای در مقابل تالار رودکی چند همکلاسی من مدعی شده بودند که آنها را از این تالار بیرون کردند و اجازه فعالیت به آنها ندادند.
من اینجا بلند اعلام میکنم که این طور نبود. من چطور روی صحنه هستم؟ هیچ کس ما را بیرون نکرد. ما استخدام رسمی وزارت فرهنگ و هنر بودیم. به ما گفتند که در جمهوری اسلامی شما نمیتوانید برقصید.
خب این حرف را من میفهمیدم، ولی آهسته آهسته با عشق ادامه دادم. ابتدا با تدریس ایروبیک شروع کردم و کمکم کارم را توسعه دادم. من عاشق این خاکم، شهروندی آمریکا را دارم، ولی نمیخواهم ایران را رها کنم. در این دوران از من تقدیر نشده، ولی جلو کارم هم گرفته نشده است.
"نرقص دختر جان! اینجا ایران است"
اما شما مدتی ممنوعالتصویر شدید و حتی به زندان افتادید.
من هر سال در خانه خودم پایان دوره کلاسها، با حضور دختران و مادران جشن میگیرم. در یکی از این مراسم همسرم برای رفع و رجوع نیازهای مهمانی و فیلمبردار مرد حضور داشتند. این فیلم منتشر شد و همین باعث این داستان شد.
به علت رقصیدن و داشتن کلاس رقص ؟
نه. فقط حضور مرد در مراسم باعث همه دردسرها شد.
مجوز اجراهای رقص چگونه صادر میشوند؟
شوارای نظارتی که برای کارهای من تعیین میشود، تشکیل شده از کارگردانان تئاتر زن و خانمهای دارای پست در این حرفه هستند؛ مثلا خانم مقتدی که مدتی رئیس مجموعه تئاتر شهر بود، یا خانم گیتی دریابیگی که آشنای به این حرفه است و سه سال مجری ما در اجرای سفارت ایتالیا (مختص بانوان) بودند و یا خانم معترف مدیر اداره برنامههای تئاتر.
گاهی برای انتخاب افراد از خود من پرسیده میشود. معمولا کسی نیست که کار من را ممیزی کند. ولی من خطوط قرمز جمهوری اسلامی را میشناسم. هیچ وقت مشکلی پیش نمیآید.
البته من برای ادامه کارم مبارزه میکنم. برای سرپوش نداشتن بچهها در اجرای ویژه بانوان هم مبارزه میکنم. یک بار برای رئیس شورای نظارت چانه میزدم که چطور رقصنده سماع روسری را بر سر نگه دارد من جلو او مجبور شدم سرم را همچون سماعزنان تکان دهم تا راضیاش کنم مخالف نکند.
در نهایت هم موافقتی در کار نبود فقط مخالفت نشد. تا امسال من اصلاحیه نداشتم. امسال ولی یکی از کارهایم اصلاحیه خورد به دلیل اینکه موسیقی ضبط شده در خارج از ایران بود و من اطلاع نداشتم. یک هفته قبل از اجرا ما رقص را جایگزین کردیم.