عاشورای ۸۸ و نقاط ضعف و قوت "جنبش سبز"
۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبهیک سال از عاشورای ۱۳۸۸ و حوادثی که در آن رخ داد میگذرد. خیلی از معترضین به نتیجه انتخابات، عاشورای سال ۸۸ را نقطه عطفی در حضور خیابانی معترضین میدانند. مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز در بیانیههایی که به مناسبت اولین سالگرد عاشورای ۱۳۸۸ منتشر کردهاند به حوادثی که در این روز اتفاق افتاد اشاره کردند، از جمله، "پرت شدن عدهای از پل"، یا "زیر گرفته شدن توسط ماشین پلیس" و…
ببینید: صحنههایی از اعتراضات در عاشورای ۸۸
در اولین سالگرد عاشورای ۱۳۸۸ گفتوگویی داشتیم با چهار نفر از کسانی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته از ایران خارج شدند و همگی به نوعی با این اتفاقات از نزدیک درگیر بودند: مهدی محسنی، خبرنگار و از همکاران دویچهوله، آرش بهمنی خبرنگار در پاریس، آرش غفوری خبرنگار و عضو سابق کمیتهی اطلاعرسانی حزب مشارکت در امریکا و علیرضا رضایی طنزنویس در فرانسه.
***
دویچه وله: ابتدا با آقای بهمنی شروع کنیم که همان روزها از ایران خارج شدهاند. آقای بهمنی، هم معترضان به نتیجه انتخابات و هم طرفداران نتیجهی انتخابات، همه روی این نکته اتفاقنظر دارند که عاشورای ۸۸ اوج حضور خیابانی معترضان و همچنین پلیس، نیروهای بسیج و… در خیابانها بوده است. در عاشورای ۸۸ چه اتفاقی افتاد که چنین برجسته شد؟ بهنظر شما ویژگی این روز چیست؟
آرش بهمنی: ویژگی خاص عاشورای پارسال که فکر کنم بد نباشد به عنوان عاشورای تهران از آن اسم ببریم حضور خیلی گسترده و بیسابقه معترضین در خیابان بود. بعد از روز قدس در شهریورماه که جمعیت زیادی برای اعتراض به خیابان آمده بودند، در مناسبتهای دیگر مانند ۱۳ آبان یا ۱۶ آذر، گرچه تعداد معترضان در خیابان زیاد بود، اما آنقدر زیاد و طوری که چهرهی شهر را تحت تأثیر خودشان قرار بدهند نبود.
آقای غفوری، شما چطور فکر میکنید؟ ویژگی عاشورای ۸۸ را چه میدانید؟
آرش غفوری: عاشورای ۸۸ از لحاظ حضور مردم و حضور معترضان و حضور نیروهای امنیتی، البته نقطهی عطف نبود. روزهای قبلی وجود داشت و نقطهی عطف، یعنی بالاترینش هم راهپیمایی ۲۵ خرداد بود. اما ویژگی عاشورای ۸۸ از اسمش بود. یعنی همین عنوان عاشورا داشتن و بچههایی که در هیأتهای عزاداری مذهبی شرکت میکنند در این روز کشته شدند. نوع برخوردی که با معترضان در این روز انجام شد، حتی برخوردی که با یکی از افراد منتسب به خانوادهی مهندس موسوی شد، تمام اینها باعث شد که عاشورای ۸۸ به نقطهی عطفی در تحولات فضای سیاسی بعد از انتخابات تبدیل شود و از این منظر باید به عاشورای ۸۸ نگاه کرد.
آقای محسنی، نظر شما چیست؟ شما عاشورای ۸۸ از ایران خارج شده بودید. خارج از ایران، ویژگی آن روز را چگونه دیدید؟
مهدی محسنی: شاید بشود در چند مشخصه به آن پرداخت؛ یکی اینکه ترس حاکمیت بعد از عاشورای ۸۸ مقداری عیان شد. دیگری خشونت عریانی است که شکل گرفت. البته پیش از آن هم بود ولی بازتاب خشونتهای این روز در رسانههای بینالمللی و همچنین در داخل ایران اهمیت داشت. همانطور که آرش غفوری گفت، ویژگی مذهبی- تاریخی آن روز هم همهی این مسائل را تشدید کرد و بهنوعی اهمیت آن را بزرگتر کرد. تصاویر منتشر شده روی شبکههای اجتماعی، ضعف و ناتوانی نیروهای سرکوبگر هم مشخصهی دیگری بود که میشود گفت توان حاکمیت در سرکوب گسترده را زیر سئوال برد.
ولی شاید موردی که خیلی مهم است و آن روز را پررنگ کرده، جدای از تعداد کشته شدهها، جدای از اینکه در چه روز مهمی بوده و جدای از اینکه چه سطحی از خشونت توسط مردم و نیروهای انتظامی اعمال شده، این است که آخرین تجمع معترضان محسوب میشود و پس از آن، ما دیگر تجمع موفقی را نداشتیم.
آقای رضایی شما عاشورای ۱۳۸۸ در ایران حضور داشتید. سئوالی که از بقیهی دوستان پرسیدم را از شما هم میپرسم. ویژگی عاشورای ۸۸ در چه بود که هم معترضین و هم موافقین نتیجهی انتخابات آن را نقطهی عطفی در حضور خیابانی معترضان میبینند؟
علیرضا رضایی: نقطهی عطف بهدرستی به این روز اطلاق میشود. تجمعاتی که اوایل حرکتی اعتراضی و در روزهایی مانند ۲۵ یا ۳۰ خرداد اتفاق میافتاد، روالی کاملاً طبیعی بود. ولی اتفاقی که در روز عاشورا افتاد اصلاً طبیعی نبود. نه کسی تصور میکرد که چنین جمعیتی بیرون بیاید و مردم چنین حضوری داشته باشند و نه کسی تصور میکرد که چنین خشونتی خرج شود. هرچند از قبل اعلام شده بود و چنگ و دندان به مردم نشان داده بودند، ولی آنچه در عمل اتفاق افتاد خیلی فرق میکند.
من با اینکه ویژگی مذهبی آن روز، یکی از دلایل عمدهی حضور پررنگ مردم بود، کاملاً موافقام. یعنی اینکه مناسبتهای قبلیای مانند ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، روز قدس و… با اینکه جمعیت خیلی زیاد آمده بودند، ولی هرگز قابل مقایسه با روز عاشورا نیست. من در آنجا بودم و از نزدیک میدیدم که نیروهای پلیس، نیروهای سرکوب و نیروهای سپاه از حدود ظهر روز عاشورا، کاملاً ناتوان شده بودند. مثلاً ما صحنهی زیرگرفتن کسی زیر ماشینها را دیدیم. پلیس در حال فرار این کار را میکند.
اما بدبختانه مدیریتی روی این اتفاق، روی این اعتراض و این روز نبود. الان خوشحالیم که این نقطهی عطف ماند. یعنی نقشاش را هنوز دارد. خیلی وقتها و همین الان هم باز به عاشورای سال گذشته رجوع میشود.
آقای رضایی در صحبتهایشان به مدیریت اشاره کردند. یک سال از عاشورای سال ۸۸ میگذرد. در صحبتهایی که مسئولان امنیتی ایران طی یک سال گذشته در رسانههای ایران داشتند، عنوان شده که مسئولان امنیتی توانستند بعد از عاشورای ۸۸، حضور خیابانی معترضان را کنترل کنند و از آن بهبعد اعتراضات رفتهرفته، دستکم در شکل خیابانی کمرنگتر شد. در خارج از ایران هم، برخی معتقدند که رهبران معترضان به نتیجهی انتخابات، بعد از عاشورای پارسال نتوانستند از پتانسیل اعتراضها بهخوبی استفاده کنند و این کمرنگ شدن حضور معترضان را به نوعی به گردن آنها میاندازند. شما چه فکر میکنید؟
آرش بهمنی: تصور من این نیست که بتوان تمام تقصیرات و مشکلات را بر دوش رهبران جنبش سبز انداخت و بقیه را از این مسئله مبرا دید. اما نقدی که از نظر من به رهبران جنبش سبز، یعنی جناب مهندس موسوی و جناب آقای کروبی وارد است، این است که متأسفانه برنامهی خاص و روشنی برای استفاده از این اعتراضات نداشتند. اینکه مردم بیرون بیایند، تظاهراتی داشته باشند و شعارهایی بدهند و بعد شب به خانه بروند، میتواند سالها ادامه پیدا کند و هیچ اتفاق خاصی برای حاکمیت نیفتد. نکتهی قضیه این بود که دوستان هیچ برنامهای نداشتند که قرار است این اعتراضات خیابانی به کجا ختم شود.
آیا مثلاً قرار بود، بروند نهادهایی را تصرف کنند؟ آیا بنا بر این بود که مثلاً بروند جلوی بناهایی مانند پارلمان یا آرامگاه آقای خمینی یا جاهای دیگر تحصن کنند؟ اصلاً قرار بود چه اتفاقی بیفتد؟ هدف چه بود؟ آیا هدف این بود که بروند جلوی بیت رهبری و آقای خامنهای را مجبور کنند که انتخابات را تجدید کند و…؟
بحث بر سر این است که حداقل من ندیدم که این دوستان هیچگونه هدفگذاری داشته باشند که ما قرار است از پتانسیل حضور مردم در خیابانها این استفاده را بکنیم. قاعدتاً حاکمیت هم بعد از چندین بار آزمون و خطا، در مناسبتهای مختلف، راهحل سرکوب و خاموش کردن اعتراضات خیابانی را خیلی خوب پیدا کرد و با هزینههایی که روی دست مردم و فعالین سیاسی و مدنی و روزنامهنگاران گذاشت، توانست حداقل حضور خیابانی را بهطور کامل منتفی کند.
گرچه جنبش سبز آتش زیر خاکستری است که در عمق جامعه وجود دارد، ولی عملاً ما در سطح دیگر نمود خاصی نمیبینیم. من فکر میکنم اگر قرار باشد این اتفاق همینطور پیش برود جنبش سبز قاعدتاً کمکم خاموشتر خواهد شد و میتوانیم سهم زیادی از این خاموشی یا سکوت را به عدم برنامهریزی رهبران جنبش سبز منتسب کنیم.
آقای بهمنی در صحبتهایشان اشاره کردند که "جنبش سبز" بهخاطر عدم برنامهریزی رهبران آن، ممکن است خاموش شود. آیا شما عدم برنامهریزی را به اینکه ممکن بود آن روزها کنترل شهر از دست همه خارج شود، بیربط نمیبینید؟
آرش غفوری: شما در گزارشتان گفتید که از پتانسیل معترضین استفاده نشد. وقتی میگویید از پتانسیل معترضین استفاده نشد، باید منظورتان را از پتانسیل معترضین بیان کنید. یعنی چه انتظاری از جنبش سبز داشتید؟ انتظار داشتید بروند جلوی بیت رهبری اعتراض کنند؟ نظام را سرنگون کنند؟ یا مسائلی از این قبیل؟ من مطلقاً میگویم خیر؛ یعنی اساساً هدف جنبش سبز که بعد از انتخابات مطرح شد اینطور مسائل نبود. بخشی در مورد ابطال انتخابات بود.
جنبش سبز و اعتراضات مردمی و آقای موسوی و آقای کروبی و آقای خاتمی و تمام کارهایی که مخصوصاً در روزهای اول انجام شد، برای این بود که انتخاباتی که تصور میشود در آن تقلباتی صورت گرفته و غیرقانونی است، ابطال شود و انتخاباتی درست و صحیح برگزار شود. تمام هدف جنبش سبز این بود. تمام کسانی هم که به عنوان رهبران جنبش سبز در این جنبش حضور داشتند، در مورد اینکه به نظام جمهوری اسلامی و به انقلاب وفادار باشند، شکی نداشتند. آن موقع بودند، الان هم هستند و فکر میکنم در آینده هم خواهند بود.
در روز عاشورا، متأسفانه خشونتهایی از هردو طرف انجام شد. از طرف نیروی امنیتی که قبلاً هم وجود داشت. اما بههر دلیل (درمورد دلایل پشت پردهی آن حرف و حدیث فراوان است) از طرف مردمی هم که به عنوان جنبش سبز در خیابانها بودند یکسری خشونتهایی انجام شد. قبل از آن هم خارجیها و دولتهای خارجی در مورد جنبش سبز صحبتهایی مطرح میکردند. حرف و حدیثهایی مطرح میشد در مورد اینکه جنبش سبز دیگر سرخ و سفید و سبز ندارد. الان هرکسی، از هرگروهی که با نظام و با موجودیت نظام مشکل دارد، جزو جنبش سبز شده و خود را جزو جنبش سبز میداند و میخواهد با نظام مقابله کند… این فضا منجر به آن شد که این دستآویز در اختیار حکومت قرار داده شود که برخوردش را تندتر کند.
وقتی این اتفاق میافتد، شما از رهبران جنبش سبز که برای ابطال انتخابات آمده بودند، نباید انتظار داشته باشید که بیایند برای این جمعیت، با توجه به آفات زیادی که در این ترکیب وجود دارد، مستقیم برنامهریزی کند. چون این برنامهریزی برای کسی است که خودش درون نظام نیست و میخواهد براندازی کند. اما اینها برانداز نبودند، اینها معترض به روالی بودند که معتقد بود این سلیقه در جمهوری اسلامی، سلیقهی ناصوابی است. شما باید رهبران جنبش سبز را با توجه به این موضوع تحلیل کنید. اگر من بخواهم با توجه به این موضوع، رهبران جنبش سبز را تحلیل کنم، بهنظر من، آنها کارنامهشان بهطور کلی مثبت است.
آقای غفوری در صحبتهایشان اشاره کردند که جنبش سبز در ابتدا یکدست بوده، ولی بعد از آنکه همهی معترضین خود را به نوعی جزو "جنبش سبز" دانستند، سرکوبها مشروعیت پیدا کرد و شدت یافت. شما با این دیدگاه موافقید؟
مهدی محسنی: واقعیت این است که از همان روز اول سرکوبها شدید بود. بخشی از جنبش و معترضین از همان ابتدا که به خیابان آمدند، بحثشان انتخابات نبود، بحثشان تغییر بنیادین در ساختار جمهوری اسلامی بود. الان هم بخش عظیمی از معترضین که ممکن است اکثریت هم نباشند (نمیشود آمار مشخصی داد)، این نظر را دارند. ولی اینکه ماهیت کلی جنبش، یک ماهیت صلحآمیز است، در این شکی ندارم. یعنی کلیت جنبش، اکثریت افرادی که در آن عضو هستند و کسانی که رهبران یا فعالان این جنبش محسوب میشوند، نگاهی صلحطلبانه دارند. به اینخاطر حاضر نیستند خشونت را با خشونت پاسخ دهند.
من دلایلی مختلفی برای اتفاقاتی که افتاد و ضعفی که پیش آمد میبینم. روز عاشورا تنها روزی نبود که بهصورت خوب و مفید از تجمع مردم استفاده نشد. ما در تجمعات قبلی هم این مسئله را داشتیم. حتی بعد از آن هم، اتفاقی که در ۲۲ بهمن افتاد نشان از نقاط ضعفی در درون جنبش میداد.
بهطور مشخص، خشونت بیش از حد حکومت، فضای بهشدت امنیتی، دستگیریهای بسیار گسترده که اکثر فعالان سیاسی اثرگذار که توان برنامهریزی داشتند را شامل شده بود، نبود شبکههای اجتماعی و گروههای اجتماعی مرجع که بتوانند برنامهریزی کنند و با مردم ارتباط بگیرند و تجمعات را رهبری کنند، ضعف مدیریت و سردرگمی خود رهبران و فعالین اصلی جنبش، جزو مواردی هستند که میشود به عنوان مشخصههایی که باعث شدند از این تجمعات نتیجهی مطلوب حاصل نشود، نام برد.
آقای رضایی، در روندی که به اصطلاح "جنبش سبز" از عاشورای پارسال تا امروز طی کرده، عملکرد سران این جنبش اعتراضی را در استفاده از پتانسیل معترضین به نتیجه انتخابات درست میبینید یا نظر دیگری دارید؟
علیرضا رضایی: میخواهم به قبل از انتخابات برگردم. این صحبت که ابتدا یک عده برای راییشان آمدند و بعد این رنگ را پیدا کردند که با ساختار نظام مشکل داشته باشند، این امر اتفاق جدیدی نبود. پیش از برگزاری انتخابات و تقلب در انتخابات، قسمت عمدهای از مردم به این جهت آمدند سمت آقای موسوی که مقابل نظام بایستند. حالا اگر خود آقای موسوی به نظام اعتقاد دارد و… مردم هم در مقطعی این را پذیرفتند، بعد هم دیدیم که در خیلی از مقاطع این را نپذیرفتند. دوستمان گفتند "رهبران فرضی جنبش"، من هم کاملا موافقم. بهخاطر اینکه ظاهرا این آقایان در رهبری جنبش با خودشان و همدیگر تعارف دارند. یعنی پتانسیلی که وجود داشت و مردمی که بیرون میآمدند مدیریت نشدند. یعنی به این شکل شد که، آقای کروبی، آقای موسوی اعلام میکردند، "شمایی که فردا برای عاشورا بیرون میروی، من هم میآیم". خوب، مردم برای چه بیرون میرفتند؟ دوستمان گفتند هدف اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در رسیدن به همین هدف چهقدر موفق بودند؟ از سال گذشته با همه هزینههایی که مردم و خود آقای کروبی و موسوی دادند چه نتیجهای گرفتند؟
من کاملا موافقم که در روز عاشورا هیچ خشونتی از سوی مردم صورت نگرفت. بدبختانه ما درباره این صحبت میکنیم که نباید بهانه دست جمهوری اسلامی داد. جمهوری اسلامی استاد تولید بهانه است. نه فقط در ایران بلکه در تمام جهان استاد تولید بهانه است. ما خودمان بعد از عاشورا گفتیم مردم خشونت کردند. مردم خشونت نکردند، از خودشان دفاع کردند. مردم باتوم را از دست پلیس گرفتند که کتک نخورند. مردم مقر نیروی انتظامی را در ولیعصر گرفتند تا پلیس آنجا تجمع نکند و نتواند به مردم حمله نکند. دهها عکس و فیلم و … وجود دارد که در آن مردم اجازه فعالیت به کسانی که بخواهند خشونت بکنند را نمیدهند. چرا اینها را برجسته نکردیم؟ اگر عکس این اتفاق افتاده بود و یکی از این عکسها دست کسانی که برای جمهوری اسلامی کار تبلیغاتی میکنند افتاده بود بیست فیلم از آن ساخته بودند. بله، روز عاشورا مردم تهران را تصرف کردند، بعد از ظهر هم تحویل دادند و رفتند خانههایشان.
آرش بهمنی: من هم با آقای غفوری همعقیده هستم. در ابتدا اعتراضات انتخاباتی بود. اعتراض به روند نادرستی بود که در چارچوب جمهوری اسلامی داشت انجام میشد، یعنی کودتایی که در انتخابات صورت گرفته بود. اما این اعتراضات بعد از مراسم تحلیف کاملا بلاموضوع شده بود. معتقد نیستم که آقای موسوی و کروبی قرار بوده ساختارهای جمهوری اسلامی را در ابتدا بههم بریزند و یک سیستم جدیدی راه بیاندازند. اما هر عمل سیاسی باید معطوف به نتیجه باشد، ما باید ببینیم چه نتیجهای بهدست آوردیم. چه نتیجهای بهدست آوردیم از این اعتراضات جز هزینههایی که دادیم. ما نه در بحث انتخابات و نه بعد از آن، عملا نتیجه ملموسی بهدست نیاوردیم. میتوانیم بگوییم روشنگری شد یا مثلا مردم خیلی آگاه شدند. ممکن است این اتفاقات افتاده باشد، ولی نتیجه روشن و مشخص سیاسی اساسا از این اتفاقات بهدست نیاوردیم.
آرش غفوری: من هم قبل و هم بعد از انتخابات درگیر بودم. اینکه بگوییم حضور خیابانی مردم قبل از انتخابات ۲۲ خرداد، مقابل نظام ایستادن به نام میرحسین موسوی بود، به نظرم من شوخی است. ممکن است ۴ نفر این جوری باشند. اما وقتی کاندیدایی میگوید "من کاندیدای محبوب امام هستم"، اصلا تفاوت آقای موسوی با بقیه کاندیداها این بود که روی خیلی از مفاهیم و ارزشهای بنیادی که اول انقلاب وجود داشت و خوب و بد آن را من کار ندارم، تاکید کرده بود. یک نفر تابلوی خودش را اینطور مطرح میکند که من نخستوزیر امام هستم، بعد بگوییم کسانی که به او رای دادند به این خاطر بوده که با نظام مشکل داشتند؟
علیرضا رضایی: بسیاری از گروهها و بسیاری از طرز تفکرات، بسیاری مثل خود من که با سیستم حاکم از بیخ و بن مشکل دارم، آمدند پشت آقای موسوی ایستادند برای اینکه ایشان را راهی به جلو میدانستند. بعضی صحبتها توهماتی است که من فکر میکنم خود آقای موسوی هم با آن مشکل دارد. متاسفانه یک مسئلهای که اخیرا خیلی دیده میشود این است که طرفداران و اطرافیان آقای موسوی گاها یک حرفهایی را از طرف ایشان میزنند، یا یک حرفهایی میزنند که خود آقای موسوی با آن مشکل دارد. مخصوصا در همین پاریس که به هر صورت خیلی از بچههای نزدیک به آقای موسوی یا کسانی که با ایشان کار کردند هستند، اینجا به صورت یک جک درآمده که، "مهندس گفت اینجوری…"، بعد خود مهندس اگر آن را بشنود شاید اولش کلی بخندد و بعد شاید هم کلی ناراحت شود. اگر صحبت این است که اگر رضا پهلوی بیاید از جنبش حمایت کند بهانه دست جمهوری اسلامی میافتد، این بهانه که اصلا دارد تقدیم میشود به آن. این فیلتر گذاشتنها و این توهمات توطئه که هرگز وجود خارجی ندارد، بزرگترین چیزی است که هم به داخل و هم به خارج از کشور لطمه میزند.
حسین کرمانی
تحریریه: مصطفی ملکان