«سکوت کارگران نشانه تسلیم نیست»
۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبهسال ۸۹ برای بیشتر کارگران و زحمتکشان، سالی پر از تهدید بود. کارگاههای کوچک و متوسط، یکی پس از دیگری به دلیل رکود و مشکلات مالی تعطیل شدند. کارخانههای بزرگ صنعتی همانند خودروسازیها و ریختهگریها نیز از گزند افت تولید، کمبود مواد اولیه، صندوق مالی تهی و کاستن از تعداد پرسنل در امان نماندند.
ارمغان بحران مالی و اقتصادی موجود، بیکاری، اخراج و تعدیل گسترده، دستمزدهای پرداخت نشده، قراردادهای ناعادلانه و کاهش فاحش سطح زندگی و معیشت کارگران بوده است. فضای امنیتی و پلیسی پس از انتخابات نیز بر محافل کارگری سایه انداخته و تشکلها و اعتراضات به سرعت سرکوب میشوند.
بسیاری از کارگران برای حفظ زندگی و معاش خود، شرایط موجود را تحمل میکنند. اما جعفرعظیمزاده، عضو اتحادیه آزاد کارگران ایران، میگوید که این تحمل به معنای تسلیم نیست. وی در گفتگو با دویچهوله تاکید میکند که اوضاع کنونی پایدار نخواهد بود و کارگران به ویژه با دیدن پیامدهای قطع یارانهها در سفرههای خود، سکوت خویش را خواهند شکست.
دویچهوله: در خبرها میخوانیم که کارخانهها و تولیدیها یکی پس از دیگری به دلیل تحریم و وضعیت اقتصادی بد، تعطیل یا نیمهتعطیل میشوند. وضعیت کارگران در این میان چگونه است؟
جعفر عظیمزاده: اول بگویم که بهنظر من تعطیلی کارخانهها مربوط به تحریمها نیست، هرچند تحریمها تاثیرات خاص خود را داشتهاند. تعطیلی و ورشکستگی کارخانهها یک پروسه سی ساله دارد که ناشی از عقبماندگی صنعت و تکنولوژی ایران و بدور ماندن اقتصاد کشور از انباشت جهانی سرمایه است.
تعطیلی کارخانهها از اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد شروع شده و از جمله باید به بسته شدن نساجیها اشاره کرد. مجموعه این مسایل در۳۰ سال گذشته یک بحران اقتصادی را به ایران تحمیل کرده که البته الان به اوج خود رسیده است.
شرایط کارگران در حال حاضر مشقتبار است. کمترین دستمزد را میگیرند و در بدترین وضعیت معیشتی زندگی میکنند. بیمه بیکاری وجود ندارد و آنچه هم هست بسیار محدود است. تازه پارسال قانونی گذراندند که امسال اجرایی شود.
در همین روزهای اول سال نو از شهر صنعتی کاوه به ما خبر رسید که شرکت "پیآیسی" و "چینی سپیدار" در ساوه که هرکدام حدود صد کارگر دارند، تعطیل شدهاند. شرکت راهسازی "دنا رهسازان" با ۸۰۰ کارگر اعلام کرده که کارخانه تا اطلاع ثانونی تعطیل است. بههر حال به نظر میرسد موج بیکاری در سال جاری بیشتر شود.
وقتی این کارگران بیرون میآیند و چرخ صنعت هم خوابیده، چه میکنند؟ مشغول کارهای کاذب یا مسافر کشی میشوند؟
بخشی از آنها که بیمه هستند، حدود یک سال، شش ماه یا دو سال به بیمه بیکاری متصل میشوند. بقیه حتی این امکان را ندارند و به دستفروشی، مسافرکشی یا فروش کلیه روی میآورند. الان کلیهفروشی برای خودش یک شغل شده است. اخراج و تعدیل کارگران، آمار اعتیاد، ناهنجاریهای اجتماعی، افسردگی و اختلالات روحی را نیز بالا میبرد.
بسیاری از این کارگران مهارتهایی فنی دارند که برای آنها وقت و هزینه صرف شده است. آن سرمایه که برای این توانمندی و تجربه صرف شده، در جایی که شانس اینها برای جذب در محیط صنعتی و فنی خیلی کم است، هدر نمیرود؟
مسلما هدر میرود. کارگر از بیکاری صدمات زیادی میبیند و فشارهای روحی او را فلج میکنند. من خودم دیدم که برخی از کارگران لاستیک البرز در جریان اخراجها و تعطیلی کارخانه تا مرز سکته پیش رفتند. در نظر بگیرید که طرف حرفهای داشته، مهارتی داشته و تمام زندگی خود را روی آن سوار کرده و یکهو میشنود که از فردا دیگر نیا! این از نظر سرمایه و اقتصاد ملی هم هدر رفتن همه مخارج است.
کارفرمایان ظاهرا الان با استفاده از فرصت، بسیاری را با قراردادهای سفید یا با حقوق خیلی کم به کار میگیرند. پیمانکارانی هستند که کاریابی میکنند و پورسانتاژ میگیرند از کارگران…
بله و این رفتارها خیلی هم از قبل بیشتر شده است. الان حتی وزارت کار، خودش فرم قراردادی را چاپ کرده که از نظر قانونی، شکنندهتر از قرارداد موقت است و از آن عبور کرده است. مثلا کارفرما میتواند در طول ماه تنها سه روز کارگر را بخواهد یا حتی چند ساعت در ماه!
به این معنا، وضع به مراتب بدتر هم شده است. در مورد بیکارسازیها باید بگویم که مدیرعامل ایران خودرو، در مراسم پس از عید نوروز گفته که احتمال تعدیل در کارخانه هست. کارخانه در این مواقع، به طور واقعی تولید خود را پایین نمیآورد، بلکه تولیدی را که قبلا با ۵۰۰ کارگر میکرده، به دوش ۳۰۰ کارگر میاندازد. آن کارگری هم که باقی مانده، ناچار است از ترس بیکاری گسترده و قرارداد موقت و اخراج به وضعیت تن بدهد، چون میداند اگر اعتراض کند زندگیاش از هم میپاشد.
خود همین موجب نشده که همبستگی کم شود و کارگران برای حفظ کار خود، سکوت کنند؟
کارگر مجبور است که تن بدهد. وقتی ۳۰۰ نفر را اخراج میکنند، ناچار است تن بدهد، چون هیچ تضمین و بیمهای وجود ندارد. طرف ۵۰ ساله شده و با ۲۵ سال سابقه یک کاری را یاد گرفته و برایش خیلی سخت است که در این سن بیرون انداخته شود و تازه دنبال حرفه دیگری بگردد. اینجا دیگر نمیتواند بطور واقعی همبستگی نشان دهد.
از طرف دیگر کارخانههای بزرگ به شدت جوی پلیسی و امنیتی دارند. حراست وجود دارد و خیلی کنترل میکنند. کارگران را بازجویی میکنند، اگر اخراجشان نکنند، تهدید میکنند، تحت فشار میگذارند.
پس این شرایط فشار عملا بهجای آن که اسباب اعتراض شود، روحیه تسلیم را در کارگران ایجاد کرده است؟
اینطور به نظر میرسد، اما به طور واقعی چنین نیست. بگذارید مثالی بزنم: شما ماشینی را که خراب شده است، میتوانید مدتی با هل دادن به کار وادار کنید، اما بالاخره یک روز این ماشین در خیابان میماند و دیگر تکان نمیخورد.
الان در کارخانهها شرایطی هست که کارگران نمیتوانند همبستگی نشان دهند و صدای خود را بلند کنند، اما وضعیت دوام نخواهد داشت. معنای سکوت آنها تسلیم نیست.
تازه همین الان هم اعتراضها وجود دارند. کارگران لاستیک سازی البرز تنها با اعتراض بود که توانستند شب عید با تجمع جلوی دفتر ریاست جمهوری، بخشی از حقوق معوقه خود را بگیرند. اعتراض کارگران ایران خودرو پس از حادثهای که به کشته شدن چند نفر انجامید، موجب شد که کارفرما عقب بنشیند. این وضعیت که کارگران به همه چیز تن بدهند و آب از آب تکان نخورد، وضعیت پایداری نیست.
چندی پیش حداقل دستمزدها را اعلام کردند که تنها ۹ درصد به نسبت پارسال افزایش داشت، در حالیکه نرخ تورم خیلی بالاتر از این است. چرا این خبر طنین زیادی پیدا نکرد و صدای کارگران و حقوق بگیران در نیامد؟
این که طنین پیدا نکرد، بخشی به این برمیگردد که تشکلهای کارگری در ایران به معنای متعارف جهانی آن وجود ندارند تا اعتراضهای کارگری را هماهنگ کنند. البته تشکلها و افراد به نوبه خود به این دستمزد اعتراض کردند و گفتند این مسخره کردن ماست.
مدیر عامل ایران خودرو حتی اعلام کرده که ما ۳ الی ۵ درصد علاوه به دستمزد اعلام شده روی دستمزدها میکشیم. خودشان هم میدانند که این حداقل مزد به افزایش اعتراضات کارگری میانجامد.
سرنوشت هزاران کارگر شاغل در عسلویه با خوابیدن چند فاز مهم آن چه شده است؟
کارگران این پروژهها از نقاط دورافتاده کشور میآمدند و زیر پوشش قراردادهای قانونی و تامین اجتماعی نبودند. با خوابیدن پروژههای عسلویه در دو سال گذشته، عملا ۹۰ درصد کارگران دوباره به شهرستانهای خود برگشتهاند و احتمالا به مشاغل کاذب سرگرم شده یا بیکارند.
جسد کارگران معدن کرمان را که زیر آوار مانده بودند، پس از ۱۱۴روز بیرون آوردند. شما حتما دیدهاید که در شیلی پس از ریزش معدن، تمام دنیا بسیج شد و چقدر نجات جانآنها پراهمیت بود. کارگران ایرانی مقایسهای بین موقعیت خود و دیگران نمیکنند؟
قطعا مقایسه میکنند. امروز دیگر سی سال پیش نیست که اطلاعات و اخبار به خانههای کارگران نیاید. الان عصر دیجیتال است و درصد بالایی از کارگران ایرانی دیدند که چه رفتار انسانی برای نجات معدنچیان شیلی صورت گرفت و خود همین توقع کارگران ایرانی را برای تضمین ایمنی کار بالا برده است. مواردی نظیر آنچه در شیلی رویداد، موجب میشود که کارگران بیش از پیش به کارفرما در زمینه تضمینهای امنیتی حین کار فشار بیاورند.
الان اگر اوضاع در محافل کارگری را قیاس کنید با سالهای گذشته، چه توصیفی ارائه میدهید؟ میتوان گفت سال به سال دریغ از پارسال؟
ظاهر قضیه این است که تشکلهای کارگری دیگر نمیتوانند حتی فراخوان به مراسم اول ماه مه بدهند. از این نظر میتوان گفت دریغ از سالهای قبل. اما واقعیت این است که این وضعیت دوام ندارد و کارگران و تشکلهایشان در برابر فشار موجود بیکار نمینشینند.
کارگران، یک سال دو سال سکوت میکنند اما تا ابد نه! وقایع پس از انتخابات هم وضع امنیتی جامعه را تشدید کرده و کارگران هم در همین جامعه زندگی میکنند و شرایط کنونی عملا به آنها تحمیل شده است. باید توجه داشت که پیامدهای قطع یارانهها از یکی دو ماه دیگر به سفره کارگران کشیده میشود. در اینصورت حتما آنها تنها نظارهگر شرایط سخت نخواهند بود و سکوت خود را خواهند شکست.