زندگی برای فیسبوک یا فیسبوک برای زندگی؟
۱۳۹۰ اسفند ۲, سهشنبه
من روزنامهنگارم. روزنامهنگاری که در کشوری توسعهیافته زندگی میکند، دلبسته تکنولوژی است و تحولات دنیای فنآوری را با دقت دنبال میکند و هرگاه با پدیدهها و ابزارهای جدید و هیجانانگیزی آشنا میشود، درباره آنها مینویسد.
کار و زندگی من با اینترنت و شبکههای اجتماعی گره خورده؛ فیسبوک و توییتر نقش پررنگی در زندگی شخصی و حرفهای من و بسیاری از همکاران و همنسلانم دارد. مثل خیلیهای دیگر، تصور دنیای بدون فیسبوک و توییتر برایم بهسادگی ممکن نیست و نمیدانم در سالهایی که اینترنت هنوز در کنج لابراتوارها محصور بود و چندان فراگیر نشده بود، چهطور زندگی میکردم.
فیسبوک حالا بخشی جداییناپذیر از زندگی ما است. عطش ما برای بهاشتراکگذاری اطلاعات، حالا بیشتر از همیشه است و هرگز در طول تاریخ هم ابراز و انتشار اینکه که هستید و چه میکنید، تا این اندازه آسان و میسر نبوده است. ما حالا بیش از هشتصد میلیون نفریم؛ هشتصد میلیون کاربر فعال فیسبوک. جمعیت جهان فیسبوکی که در آن زندگی میکنیم در همین نیمه اول ۲۰۱۲ از مرز یک میلیارد نفر هم خواهد گذشت. بخش بزرگی از جمعیت، شیفته فیسبوکاند و گاه حتی مثل من، اعتراف میکنند که معتاد فیسبوکاند.
ما صدها میلیون نفریم که از دریچه فیسبوک، یا بهتر بگویم، از دریچه شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین به جهان مینگریم. رسانههای اجتماعی نوین امکانات بینظیری به ما میدهند، اما گویا حس نمیکنیم که تا چه اندازه در تسخیر زندگی واقعی ما پیش رفتهاند؛ دنیای آفلاین ما حالا در تصرف پدیدههای آنلاین است.
ناتان یورگنسن، نظریهپرداز و تحلیلگر رسانههای اجتماعی نوین است. او در مقالهای که اخیرا در مجله آتلانتیک منتشر شده، از تغییراتی اساسی سخن میگوید که زندگی بسیاری از ساکنان این کره خاکی را متحول کرده است و منشا آنها هم ایدهای است که از ذهن مارک زاکربرگ ۲۷ ساله برآمد و با سرعتی باورنکردنی دنیا را درنوردید.
جهانبینی فیسبوکی؛ جهان از دریچه فیسبوک
به اعتقاد این نظریهپرداز رسانههای نوین، فیسبوک تغییرات عمیقی در جهانبینی ما پدید آورده است. یورگنسن قدرت تحولساز شبکههای اجتماعی و بهخصوص فیسبوک را با قدرت عکس و تحولاتی که پس از ابداع عکاسی ایجاد شد مقایسه میکند. امیل زولا، نویسنده فرانسوی گفته بود «به نظر من شما نمیتوانید ادعا کنید که چیزی را واقعا دیدهاید، مگر آنکه عکساش را ثبت کرده باشید.» حالا یورگنسن با تکیه بر واقعیتهای «جهان فیسبوکی» این جمله را اینطور بازنویسی میکند: «امروز، نمیتوانید بگویید که اتفاقی واقعا رخ داده است، مگر اینکه در فیسبوک پست شده باشد.»
اگر شما هم از آن دسته کاربرانی باشید که زندگی روزانه خود را ثبت میکنند، حتما تجربههای مشابهی داشتهاید: مقالهای در مجله محبوبتان دیدهاید، چشمتان به تیتر خورده و شاید دو سه خطی از پاراگراف اول را خواندهاید، اما پیش از آنکه ادامه دهید، مقاله را با دیگران همخوان میکنید؛ بهاشتراکش میگذارید و بعد به ادامه کار میرسید. یا وارد سالن کنسرت یا کنفرانس میشوید و پیش از هرچیز از طریق فیسبوک چکاین میکنید. یا حتی عجیبتر از آن، غذای هوسانگیز و خوشعطر و بویی جلوی شماست، اما پیش از آنکه حتی آن را بچشید، عکسی از آن میگیرد و به فیسبوک میفرستید، یا دستکم خطی دربارهاش مینویسید و استتوس فیسبوکتان میشود، یا توییتاش میکنید.
اینها تنها چند نمونه از فعالیتهایی است که نشان میدهد ما و زندگیهایمان تا چه اندازه اسیر فیسبوک شدهایم. حالا ما حتی وقتی که آفلاین هستیم، جهان را آنطور میبینیم که میخواهیم به فیسبوک بفرستیم. به عبارت سادهتر، همیشه و همهجا حواسمان جای دیگری است. چشمانمان به دنبال چیزهایی میگردد که بهطور بالقوه میتواند لایک و کامنت بیشتری بگیرد؛ طوری زندگی میکنیم که در فیسبوک «لایکشدنی» (Likeable) باشد.
برای کسی که عکاسی را تجربه کرده، جهان شکل عکس به خود میگیرد. دریچه نگاه شخص، چشم دوربین اوست و از منطق دوربین به دنیا مینگرد: کادربندی، نورپردازی، عمق میدان، فوکوس، حرکت و ... حتی وقتی دوربینی در دسترس نیست، در ناخودآگاه شخص و شیوه نگرش او به جهان اثر میگذارد. این همان اتفاقی است که فیسبوک به شکلی نوین بازتولیدش کرده است: «چشمان ما از دریچه فیسبوک به دنیا مینگرند و مغزهایمان مترصد فرصتی برای ترجمه تجربهها به پستهای فیسبوکیاند.»
ناتان یورگنسن میگوید این نگرانی وجود دارد که آنقدر ما غرق جهان فیسبوکی شویم و آنقدر نگاهمان معطوف به فیسبوک باشد، که بر همه تجربههای زیستهمان اثر بگذارد.
حالا دیگر «حال» استمراری ندارد
تکنولوژی همواره بر خودآگاه و جهانبینی انسانها اثرات پایداری گذاشته است. درک و دریافت انسانها از مفهوم سرعت، با ظهور خطهای آهن و حرکت قطارها دگرگون شد. از ۱۵۰ سال پیش امکان عکاسی میسر شد و امکان مستندسازی زندگی، جهانبینی انسانها و تجربههای زیسته و پایداری آنها را متحول ساخت.
و حالا؟ فیسبوک آمد و آتش به همه عالم زد. ما در دل هر تجربه تلخ و شیرین، یا ناب و نفرتانگیزی، خودآگاه یا ناخودآگاه به تشریک آنها میاندیشیم. ما مترصد فرصتیم تا آنچه دیدهایم، شنیدهایم، لمس کردهایم یا تجربه کردهایم را در دم با دیگران Share کنیم. شیوهای کاملا تعاملی و تجربهای سراسر اجتماعی.
فیسبوک زمان حال را تبدیل به آیندهای میکند که گذشته است. ارتباط ما با «زمان حال»، با «اکنون»، زمانی که دغدغهای برای مستند کردن لحظاتمان نداریم، کاملا متفاوت است. به اعتقاد ناتان یورگنسن، در چنین شرایطی، وقتی نه دوربینی در کار باشد، و نه ابزاری که بتوان با آن «آنلاین» شد، تازه برمیگردیم به عصر پیشادیجیتال: «در چنین شرایطی است که میتوانیم خود را به دست زمان بسپاریم و از لحظههایی که میگذرند، لذت ببریم.»
ناتان یورگنسن در پایان مقالهاش، به جملهای از سوزان سونتاگ، نویسنده آمریکایی، اشاره میکند: «هر چیزی در جهان وجود دارد، تا روزی در تصویری ثبت شود.» و حالا در جهان فیسبوکی امروز، آنطور که او میگوید، گویی هرچیزی، هر پدیدهای، هر تجربهای، «وجود دارد تا تبدیل به یک پست فیسبوکی شود.»
احسان نوروزی
تحریریه: بهمن مهرداد