روایت یک روزنامهنگار ایرانی از اسرائیل؛ سندروم اورشلیم
۱۳۹۲ آذر ۲۹, جمعه
جمعه ۱۵ نوامبر سال ۲۰۱۳ میلادی است. ۵ دقیقه بعد از ساعت ۴ بعد از ظهر، با بهصدا درآوردن آژیر آغاز شبات را اعلام میکنند. از حالا تا ساعت ۴ بعد از ظهر روز شنبه در سراسر اسرائیل «شبات» است. شبات در زبان عبری به معنی "شنبه" است که به روز تعطیل هفتگی میگویند.
شبات اما از همه جا بیشتر در اورشلیم جدی گرفته میشود. تمام وسایل نقلیه عمومی، مراکز خرید و حتی پختوپز در خانهها تعطیل میشوند. تنها برخی رستورانها برای شب از میهمانان خود با «غذای شبات» پذیرایی میکنند. این غذا باید از قبل سفارش داده شده باشد.
شبات شالوم، تکمه حروم
با به صدا در آمدن "آژیر" شبات، جنب و جوشی که از یک ساعت قبل در میان خدمه هتل ما آغاز شده، یکباره فروکش میکند. حالا، آسانسور اتوماتیک شده و بدون آنکه کسی تکمه آن را فشار دهد، هر چند دقیقه یکبار به راه میافتد، در هر طبقه مکث کوتاهی میکند، در آن باز و بسته میشود و دوباره به راه میافتد. این حرکت خودکار آسانسورها تا پایان شبات، یعنی ساعت ۴ بعد از ظهر روز شنبه ادامه مییابد. زیرا یک یهودی مومن، در طول شبات نباید هیچ تکمهای را فشار دهد.
در سالن غذاخوری، دستگاههای قهوه معمولی از برق کشیده میشوند و کتریهای برقی بزرگ جای آنها را میگیرند. این کتریها تمام مدت روشن هستند و آب را داغ نگه میدارند تا میهمانان بتوانند برای خودشان قهوه یا چای درست کنند. در شبات، فشردن تکمه و خاموش و روشن کردن ماشینها و دستگاههای برقی حرام است.
برای خانوادههای مذهبی یهودی، رعایت سنتهای شبات الزامی است. در شهرک یهودی نشین الکنا، خانم ناوا شپیرا وسایل شبات را به من نشان میدهد: اجاق برق اتوماتیکی که در تمام ۲۴ ساعت روشن میماند تا غذایی را که قبلا برای شبات پخته شده گرم نگه دارد و ظرفهای مجزا برای پختن گوشت و مواد لبنی. این ظرفها هرگز نباید اشتباه گرفته شوند. اگر مواد لبنی در ظرف مخصوص گوشت و گوشت در ظرف مخصوص مواد لبنی پخته شوند، «کوشر» نیستند. کوشر، یعنی حلال.
اورشلیم، گهواره سه دین بزرگ جهان
اورشلیم، دنیای پر رمز و رازی است که هر سنگ آن مرا که مبهوت معماری شگفت این شهر شدهام به گوشهای از تاریخی کهن و سرشار از ماجرا میبرد. این شهر در طول تاریخ سه هزار ساله خود بارها میان یهودیان، اعراب، مملوکیان، ترکان عثمانی، انگلیسیها، فرانسویها و دیگران دست به دست و در جریان جنگها با خاک یکسان شده، اما دوباره سر بر کشیده است.
اکنون، واتیکان، ارض موعود، ارض اقدس و قم و نجف، همه را که روی هم بریزید حاصلش میشود اورشلیم: گهواره سه دین بزرگ جهان و همه فرقههای منشعب از آنها.
البته با اینکه از اسرائیل در قانون اساسی این کشور به عنوان «کشور دموکراتیک یهود» نام برده شده، مسجدها، کنیسهها و کلیساها را علاوه بر اورشلیم، در تل آویو، حیفا و عکا هم جا به جا در همزیستی مسالمتآمیز با هم میبینم.
شامگاه جمعه پانزدهم نوامبر، در حالی که همه وسایل نقلیه در اورشلیم از کار باز ماندهاند، همه فروشگاهها بستهاند و سکوتی رازناک بر تمام شهر سایه افکنده است، فاصله سه کیلومتری هتل تا محله قدیمی اورشلیم را پیاده میپیمایم. میخواهم ببینم شبات در پای دیوار ندبه و سایر اماکن مذهبی و کهن اورشلیم چگونه میگذرد.
یک روز قبل، تا رسیدن به دیوار ندبه که مسجد الاقصی، مسجدالخضرا و "قبة الصخره" بر گرده آن نشستهاند، ساعتهای طولانی در قلعه داوود و کوچههای پلکانی و پر پیچ و خم محلههای مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و ارمنیها در "اورشلیم قدیم" چرخیدهام. در جایی بلافاصله پس از دیدار "کلیسای قبور" به همسایه دیوار به دیوارش "مسجد عمرابن خطاب" برخوردهام. پس از ترک مسجد، در کنار آن از "کلیسای ناجی" سر در آوردهام.
کلیسای ناجی برخلاف کلیسای قبور و مسجد عمر که قرنها از عمرشان میگذرد، بنایی مدرن دارد و در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی به دستور ویلهلم دوم قیصر آلمان ساخته شده است.
کلیسای قبور، در همسایگی مسجد عمر، جایی است که مسیحیان معتقدند عیسی مسیح پس از به صلیب کشیده شدن از آنجا به آسمان عروج کرده است و در همانجا هم به زمین باز خواهد گشت. اینجا، زائران بسیاری روی زمین دراز میکشند، صورت به سنگ قبری بزرگ و کهن میسایند، آن را میبوسند و بر آن اشک میریزند. زائران مسیحی از همه جای دنیا آمدهاند و در کلیسای قبور جای سوزن انداختن نیست. سنگ بر گوری نهاده شده است که میگویند پیکر عیسی مسیح پس از خاکسپاری در آن ناپدید شد.
مسجدالاقصی و یک اشتباه تاریخی
اکنون، به پای دیوار ندبه رسیدهام. قبله یهودیان جهان در زیر پای مسجدالاقصی، مهمترین مسجد مسلمانان جهان پس از مسجدالحرام مکه و مسجدالنبی در مدینه قرار گرفته است.
از پای دیوار ندبه، دو گنبد مدور توجه مرا به خود جلب میکنند. یکی طلایی و دیگری تیره رنگ است. من مثل اکثریت قریب به اتفاق شرقیها تصور میکنم گنبد طلا به مسجدالاقصی تعلق دارد، اما بعد در مییابم که این یک اشتباه تاریخی در میان مسلمانان است:
گنبد طلا بر سقف مسجدالخضرا نشسته و گنبد مسجدالاقصی تیره رنگ است. حتی در جمهوری اسلامی نیز که رهبران آن میخواستند راه قدس را از کربلا بپیمایند، این اشتباه ظرف ۳۵ سال گذشته تکرار شده است و تصاویر مسجدالاخضر جای مسجدالاقصی را گرفتهاند.
در میان صحنههای تماشایی دیگر، جوانی بلندبالا با شاپوی پهن و پالتوی سیاه بلندی که نشان میدهد از یهودیان ارتدکس است، توجه مرا به خود جلب میکند. چهره زیبا و ظاهر آراسته او، به یک ستاره هالیوود بیشتر شباهت دارد تا یک یهودی متعصب.
او با گامهای بلند در پای دیوار ندبه به چپ و راست میرود، بیوقفه شانه راستش را با شدتی غیرمنتظره به بالا و پائین حرکت میدهد و دست چپش را مشت کرده و هیجان زده دائما به سمت آسمان پرتاب میکند. در چهره او، آثار یک کلنجار درونی شدید آشکار است. به کسی میماند که میکوشد از طریق بحثی جدی، مشکلی جدیتر را با مخاطبی نامرئی حل کند.
نوری ملایم و زردرنگ بر دیوار ندبه میتابد و فضایی اسیری و افسون کننده میآفریند. آیا ممکن است جادوی دیوار ندبه که تنها باقیمانده کهنترین معبد ادیان توحیدی جهان است این جوان مومن را چنان گرفته باشد که تا دقایقی بعد به «سندروم اورشلیم» مبتلا شود، لباس از تن برکند، ردایی سفید به تن کند و مدعی شود که از سوی خدا مامور نجات جهان از تباهی شده است؟
سندروم اورشلیم چیست؟
به گزارش کلینیک اعصاب و روان "کفر شائول"، هر سال حدود ۱۰۰ گردشگر برای درمان شوک روانی ناشی از دیدار زیارتگاهها و آثار کهن "قلعه داوود" و اورشلیم قدیم به این کلینیک منتقل میشوند و تحت نظر پروفسور دکتر یائیر بارئل (Yair Bar El) تحت درمان قرار میگیرند.
پروفسور یائیر بارئل از دهه هشتاد میلادی به این سو موفق شده است صدها نفر را که به «سندروم اورشلیم» مبتلا شدهاند درمان کند و به کشورهای خودشان بفرستد. او میگوید که دارودرمانی بیماران چند هفته بیشتر طول نمیکشد. اما بیمارانی هم بودهاند که توهم «دریافت ماموریت از سوی خدا» آنها را دیگر رها نکرده است.
نام «سندروم اروشلیم» را دکتر یائیر بارئل در نیمه اول دهه هشتاد میلادی بر شوک روانی ناشی از جادوی زیارتگاههای اورشلیم گذاشته است.
سندروم اورشلیم و آتش افروزی در مسجدالاقصی
اکثر بیماران دکتر بارئل گردشگرانی بودهاند که پس از اندکی تامل در فضای به شدت مذهبی و روحانی حرم الشریفین یا کلیسای قبور از حالت طبیعی خارج شدهاند. آنها اغلب بعد از مبتلا شدن به این توهم که یک ماموریت مذهبی مقدس به آنان محول شده است، به کسوت راهبان در آمده و در گذرگاهها شروع به موعظه مردم کردهاند. اما خلجانهای ناشی از این توهم بعضا نتایج خطرناکی هم داشته است.
ماجرای «میشائیل روهان» گردشگر استرالیایی یک نمونه معروف از توهم خطرناکی است که میتواند دامنگیر مبتلایان به سندروم اورشلیم شود و آنها را به انجام کارهایی ویرانگر وادارد. میشائیل روهان در سال ۱۹۶۹ هنگام سفر به اورشلیم دستخوش توهم ماموریت مذهبی شد و مسجدالاقصی را به آتش کشید. در این آتشسوزی محراب و منبر مسجد که هردو اهدایی سلطان صلاح الدین بود آسیب دیدند.
سنگ بنای مسجدالاقصی در قرن هفتم میلادی پس از اشغال اورشلیم به وسیله عمر بن خطاب خلیفه دوم مسلمانان بر صخرهای نهاده شد که قبلا قدیمیترین معبد یهودیان بر آن بنا شده بود. این معبد، پیش از تصرف اورشلیم به وسیله مسلمانان، در چند هجوم تاریخی ویران شده و تنها دیوار غربی آن باقی مانده بود که دیوار ندبه نام دارد.
یهودیان متعصب آرزومند بازسازی این معبد حتی به قیمت تخریب مسجدالاقصی هستند. اما اکثریت مردم اسرائیل و حتی رهبران مذهبی سرشناس این کشور این خواست را رد میکنند. ورود غیرمسلمانان به محوطه مسجدالاقصی تنها با اجازه مخصوص ممکن است. در سال ۲۰۰۰ آریل شارون نخست وزیر وقت اسرائیل با نقض این قاعده باعث به راه افتادن انتفاضه دوم فلسطینیها شد و روند صلح را متوقف کرد.
مسجدالاقصی پس از مسجدالحرام در مکه و مسجد النبی درمدینه، سومین مسجد مقدس مسلمانان در سطح جهانی است و در شرق اورشلیم قرار دارد.
در پیمان اسلو که در سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ با وساطت بیل کلینتون میان یاسر عرفات و اسحاق رابین منعقد شد، اسرائیلیها پذیرفتند که شرق اورشلیم پایتخت کشور مستقل فلسطین باشد. اما دولتهای بعدی اسرائیل حاضر به پذیرش این امر نیستند.