حمله به دراويش گنابادى قم و اعتراضها به آن
۱۳۸۴ اسفند ۳, چهارشنبهدعواى ميان طريقت و شريعت دعوايى است كهن. در طول تاريخ اهل طريقت يا عرفا خود را پايبند به باطن مىدانستهاند و اهل شريعت يا روحانيان را پايبند به ظاهر مىخواندهاند. و بر عكس روحانيان در عرفا كسانى را مىديدهاند كه از فرمان شريعت و نص صريح و حكم قطعى قرآن سرپيچى مىكنند. نمونههاى بسيار در تاريخ ما مىتوان يافت از سركوب عارفان و دراويش. هفته گذشته تاريخ تكرار شد. نيمه شب دوشنبه ۱۴ فوريه، ۲۵ بهمن ماه، در شهر قم، حسينيه دراويش گنابادى قم همراه با دو منزل مسكونى متعلق به دراويش را شبانه به آتش كشاندند و طبق گزارشها صدها نفر را بازداشت كردند.
روزنامه شرق چاپ تهران در شماره روز چهارشنبه ۲۶ بهمن خود در توضيح واقعه نوشت: ”حسينيه دراويش نعمت اللهى گنابادى در خيابان ارم قم تخريب شد. آنان در اين حسينيه كه توسط «پير طريقت» اين دراويش، يعنى غلامحسين شريعت ساخته شده بود، به برخى عبادات ويژه خود مى پرداختند. اين نوع عبادات و چگونگى ابراز علاقه آنان به امام بزرگ شيعيان «على بن ابى طالب» همواره مورد نقد جدى شيعيان و برخى مراجع تقليد بود.“
دكتر محمد برقعى، مردمشناس كه از ريشهها و چگونگى پديدارى وقايع هفته پيش در شهر قم آگاه است در اين باره به صداى آلمان گفت: ”چون اینها را در شهرهای دیگر هم سرکوب کرده بودند دراویش اینبار سعی کردند که در اینجا ایستادگی بکنند و فکر میکردند که چون فضا هم فضای دینی هست، پس به اینها اجازهی این را میدهند. جمع وسیعی در آنجا گرد آمدند، از شهرهای مختلف، ایستادند و در حسینيه ماندند و هنگامیکه مورد حمله قرار گرفتند طبق دستور عرف و شیوه عملکردشان سعی کردند مدارا بکنند، گل بدهند و غیره و ذالک. ولی آنها مصمم بودند که حمله بکنند و در آنشب که اینها به اعتراض در قم، در خیابان حرم نشستند و تحصن کردند با جمعیتی حدود ۱۰۰۰ و خردهای و چون در شهر قم هم مورد احترام بودند و جمع بسیاری از مردم هم به اینها پیوستند، هم به دلیل احترام به خانوادهی شریعت و هم بر عملکردشان و هم بخاطر عصبانیتی که از این قشریون داشتند، اینها آمدند و کار عجیب و غریبی کردند و آن اینکه تمام چراغهای خیابان را از دم حرم به پایین خاموش کردند و در تاریکی ادامه حملهای که اینها با سنگ و کلوخ بسوی اینها آغاز کرده بودند، بصورت بسیار وحشیانه و بسیار سختی به اینها حمله کردند و بعد هم بلدوزر آوردند و همهی اینها را گرفتند و تعداد زیادی را هم مجروح کردند، به زندان بردند و بقول یکی از خانوادهی خود ما در قم کربلا بپا کردند و بعد هم بلدوزر آوردند و الان تمام آن مجموعه را ویران کردند، با خاک یکسان کردند و روی ویرانهها هم یک علامتی زدند با عنوان نمایشگاه فتنه و فساد. “
در آغاز روحانيان در برابر اين واقعه سكوت كردند. سرانجام اما آيتالله منتظرى، مرجع شيعه، اين عمل مسؤولان حكومت را محكوم كرد. آيتالله منتظرى در بيانيهاى كه در اين زمينه در روز بيستم فوريه (اول اسفند) منتشر كرد گفت: ”تخريب منزل شخصى افراد و حسينيه و ضرب و شتم بندگان خدا به ويژه خواهران به هيچ وجه توجيه شرعى ندارد.“ آيت الله منتظرى به كسانى كه باطل دانستن برخى افكار دراويش را مجوزى براى سركوب آنان و تصرف اموالشان مىدانند انتقاد كرد و از مسؤولان شهر قم خواست كه نسبت به ظلمهايى كه شده تجديد نظر كنند.
روز گذشته سازمان عفو بينالملل با انتشار اطلاعيهاى خطاب به مسؤولان حكومت جمهورى اسلامى از آنان خواسته است تا هر چه زودتر مورد سركوب دراويش قم را بررسى كنند. به گزارش سازمان عفو بينالملل ماموران انتظامى، وابستگان به گروههاى حجتيه و فاطميون در حمله به دراويش دست داشتهاند. عفو بينالملل از دستگيرى حدود ۱۲۰۰ نفر سخن مىگويد و مىنويسد كه در اين ميان عدهاى از دستگيرشدگان آزاد شدهاند. سازمان عفو بينالملل از حكومت جمهورى اسلامى خواسته است تا همه دستگيرشدگان را هر چه زودتر آزاد كند، و تنها اگر كسى به طور مشخص مرتكب جرمى شده است را در دادگاهى صالح و با حضور وكيل محاكمه كند.
موضعگيرى مهدى كروبى دبيركل حزب اعتماد ملى ايران و رييس پيشين مجلس شوراى اسلامى ايران در روز سه شنبه ۲۱ فوريه (۲ اسفند) نيز انعكاسى وسيع يافت. از جمله روزنامه شرق چاپ تهران متن كامل نامه سرگشاده مهدى كروبى را كه خطاب به برخى از مراجع تقليد در قم نوشته شده است، منتشر كرد. كروبى در نامه خود از تخريب حسينيه دراويش گنابادى انتقاد كرده، مىنويسد كه تساهل و تسامح اسلامى ايجاب مىكند عقايد ديگران ولو باطل و ناهنجار را بشنويم و آنگاه در باره آنها قضاوت كنيم. رييس پيشين مجلس شوراى اسلامى بر نقش مراجع تقليد در طرد روشهاى ناپسند و دشمنىهاى پنهان آزادى دينى تاكيد مىكند و از مراجع تقليد شيعه مىخواهد كه در اين باره سكوت نكنند.
متن مصاحبه با دكتر محمد برقعى در باره حمله به دراويش گنابادى قم
دكتر محمد برقعى مردم شناس ساكن امريكا و از اعضاى اتحاد جمهوريخواهان ايران است.
آقای دکتر محمد برقعی، حمله به دراویش گنابادی قم و تخریب حسینيهی آنها را چگونه توضیح میدهید؟
محمد برقعی: به این مسئله باید از دو بعد نگاه کرد. یک بعد آن معرفتی است و آن ستیزیست كه میان اهل شریعت و طریقت از دیرباز ادامه دارد. اهل طریقت (فقط برای آگاهی بگویم) فرقشان با اهل شریعت این است که مثل نیروهای روشنفکر دینی هستند. اینها با اهل شریعت تفاوت بنیانیشان این است که بنوعی تسامح و تسامل و مدارای بین اندیشهها معتقدند و معتقد نیستند که فهم دین و فهم حقیقت انحصاریست و بعد هم به همین علت در متن دین معتقدند که ما باید روح مسایل را بفهمیم تا متناش را. همان حرفی که مولانا میزند، «ما ز قرآن مغز را برداشتیم/ پوست را پیش خران انداختیم»، که این مشکل پیدا میکند با اهل شریعت که معمولا میخواهند ظاهر دین را بگیرند، دین عوام را. و به همین علت از دیرباز در فهم اینها مشکل داشتند، حتا در کتبی که اینهمه مورد احترام جامعهی ماست، مثل آثار مولانا و غیره و ذالک، همهی اینها را فاسد میدانستند. ولی این درگیری در حد درگیری اندیشه و فکریست. متاسفانه هر موقعی که اهل شریعت دست بالا را میگیرند، متعصبین این بخش به دلیل آن فهم محدودشان هیچ اندیشهی دیگری را برنمیتابند و به آن عکسالعمل بخرج میدهند و سعی کردند از اول انقلاب هم اهل طریقت را به انواع و اقسام هرجا دستشان رسیده، همانطور که من در همدان ديدم و یا در جاهای دیگر، محدودیت ایجاد کنند. همین مسئلهای که از قدیم بود و من حالا به قم هم خواهم پرداخت. ولی این بعد دیگری الان پیدا کرده است که از این بابت شاید مثلا برای نیروهای دیگر هم مطرح باشد، بعد سیاسی آن است. بعد سیاسیاش اين است كه برای اولین بار جماعتی، پیروان اعتقادی، بر سر عقیدهیشان ایستاده و سعی کردهاند که حقوق خودشان را بگیرند. آن نیرویی که الان قدرت پیدا کرده که متاسفانه بیشتر هم در آن بخش متعصب شریعتی بر قدرت قرار میگیرد، آنها هر حرکت منسجمی را سرکوب میکنند. این حرکت را، اعم از اینکه یک حرکت کارگری باشد یا یک حرکت دینی و یا یک حرکت دانشجویی، بشدت کامل میخواهند سرکوب بکنند تا اینکه هیچ مجموعهی متشکل در مقابل اینها قرار نگیرد. قم را از این زاویه کوبیدند و آن این بود که برای اولین بار این مجموعه ایستاد و خواست که به حق خودشان بصورت دستهجمعی برسند که اینها با نهایت خشونت کوبیدند.
یعنی آقای برقعی چه درخواستی کرده بودند؟
محمد برقعی: اجازه بدهید اشارهاى بکنم. آقای شریعت که از شیوخ گنابادیها بود، زمانی که من در قم بودم ایشان هم بودند، بسیار فرد مورد احترامی بود و هر دوشنبه و جمعه هم در خانهی ایشان یک مجلس بود. در بیرونی خانهی شان محل مجلس دروایش داشتند وهمانموقع هم مورد تحمل نیروهای متعصب مذهبی نبودند. اما خود ایشان و خانوادهیشان بسیار مورد احترام بودند و خودشان در کنار حرم یک عطاری داشتند و در عین حال مفسر و مصحح و رییس اوقاف حرم بودند و به همهی این دلایل احترامشان را حفظ میکردند. بعد از اینکه ایشان فوت کردند آن بیرونی خانه را که محل مجلس دراویش بود گفتند که یک حسینيه بسازند و آنجا را تبدیل به حسینيه کردند و مابقی قسمت هم خانهی خود ایشان بود و پسرشان که برچهار قسمت تقسیم بود. آنها وقتی تشکل اینها را دیدند، باضافهی اینکه الان مردم خسته شده و رو به سوی عرفان آوردهاند، بخاطرآن تعصب باضافهی آن گرایش به اینسوی، سعی کردند که اینها را محدود بکنند و بشدت آنها را زیر فشار گذاشتند تحت اين عنوان كه اينجا مدعى دارد و ما خودمان اوقاف را بدست مىگيريم و اينجور چيزها، و مرتب سعى مىكردند از نظر قانونى، با بهانه قانونى فشار بياورند. همانطور که میدانید، سیستم قضایی هم در دست آنهاست. درست مثل بستن روزنامهها که بهانهای میگیرند و میگویند آقا دو شاکی دارید و بعد هم آنها را میبندند. همين كار را خواستند با اينها بكنند. چون اینها را در شهرهای دیگر هم سرکوب کرده بودند دراویش اینبار سعی کردند که در اینجا ایستادگی بکنند و فکر میکردند که چون فضا هم فضای دینی است، به اینها این اجازه را میدهد. جمع وسیعی در آنجا گرد آمدند، از شهرهای مختلف، ایستادند و در حسینه ماندند و هنگامیکه مورد حمله قرار گرفتند طبق دستور عرف و شیوه عملکردشان سعی کردند مدارا بکنند، گل بدهند و غیره و ذالک. ولی آنها مصمم بودند که حمله بکنند و در آنشب که اینها به اعتراض در قم، در خیابان حرم نشستند و تحصن کردند با جمعیتی حدود ۱۰۰۰ و خردهای و چون در شهر قم هم مورد احترام بودند و جمع بسیاری از مردم هم به اینها پیوستند، هم به دلیل احترام به خانوادهی شریعت و هم بر عملکردشان و هم بخاطر عصبانیتی که از این قشریون داشتند. اینها هم آمدند و کار عجیب و غریبی کردند و آن اینکه تمام چراغهای خیابان را از دم حرم به پایین خاموش کردند و در تاریکی ادامه حملهای که اینها با سنگ و کلوخ بسوی اینها آغاز کرده بودند، بصورت بسیار وحشیانه و بسیار سختی به اینها حمله کردند و بعد هم بولدوزر آوردند و همهی اینها را گرفتند و تعداد زیادی را هم مجروح کردند، به زندان بردند و بقول یکی از افراد خانوادهی خود ما در قم کربلا بپا کردند و بعد هم بولدوزر آوردند و الان تمام آن مجموعه را ویران کردند، با خاک یکسان کردند و روی ویرانهها هم یک علامتی زدند با عنوان نمایشگاه فتنه و فساد. و به این شکل سرکوب وحشتناک کردند. بخصوص، همانطور که گفتم، الان از نظر سیاسی دولت فکر نمیکند یک مجموعهی متشکلی که مورد قبول او نیست و همانطور که گفتم، این مجموعه چه مجموعهی کارگری باشد، چه مجموعهی دانشجویی و چه مجموعهی عرفانی از نظر سیاسی به یک شکل عمل میکنند و با نهادهای قدرت سرکوبش میکند.
همانطور که شما بنوعی اشاره کردید، در طول تاریخ در مقاطعی فشار بر دراویش وجود داشته است. این فشاری که هم اكنون بر آنها در حکومت جمهوری اسلامی میرود از همان جنس است یا چیز دیگریست؟
محمد برقعی: از همان جنس است. فشار فکریاش همان است و فشار عقیدتیاش هم از همان بابت است. یعنی این بخش نیروهای متعصب مذهبی باریکاندیشی مثل امثال آقای مصباح یزدی و بدتر از ایشان که عدهی زیادی هستند، اینها همیشه درگیری داشتند و کتب زیادی هم علیه عرفان نوشتند و همیشه هم اینها را بعنوان نیروهای فساد میدانستند. به دلیل اینکه، همانطور که قبلا هم گفتم، سطح روشنفکرانه دارند. اینها برنمیتابند آنچه را که دروایش میگویند. مثلا شما فرض کنید آن شعر داستان معروف مولانا را وقتی که به مکه می رفتند میگوید «ای قوم به حج رفته کجایی». یعنی می گوید، بجای اینکه به مکه بروی و آنجا سنگ را ببوسی، روح این مسئله و اینکه حج یعنی نزدیک شدن به خدا، پس شما میتوانید در خانهیتان باشید و این پول را هم به مردم بدهید. بنابراین، این مسایل با آن قشریگریهای دینی نمیخواند. این دعوا همیشه وجود داشته، ولی قدرت وجود نداشته است، قدرت سیاسی نبوده که سرکوب بکنند. الان حکومت، چون حکومت اسلامی است، چون ابزار قدرت بدست اینها افتاده و چون آن بخش قشریون اسلامی بقدرت رسیدهاند و ابزار قدرت را هم دارند، دیگر دعوا تنها دعوای عقیدتی نیست، بلکه حالا ابزار را دولت بدست دارد و می تواند بولدوزر بیاورد و تمام مجموعه را خراب بکند، میتواند بزند، میتواند زندانی کند. الان به چیزی که ما باید نگاه کنیم بعنوان یک مسئلهی معرفتی اینکه اول باید عقیدهی انسانها را محترم بشماریم. مسئلهی دوم مسئلهایست که به نظر من عام است و نه مختص به کسانی که اهل طریقتاند یا شریعت، بلکه از نظر من باید برای کسانی که دیندار هم نیستند این مسئله مطرح باشد، و آن اینکه چرا یک دولتی و یک حکومتی باید صاحبان یک اندیشه و عقیده را که خواستهی خودشان را بصورت مدنی مطرح کردهاند و نه آنکه رفته باشند و جنگ و درگیری کرده باشند اینطور بیرحمانه بکوبد و به زندان بیندازد و به جرم عقیده سرکوب بکند. این امریست که بسیار بسیار کار خطرناکیست و همهی نگرانی من برای آیندهی کشورمان این بخش قضیه هست، وگرنه بخش عقیدتی همیشه خواهد ماند.
همانطور که میگویید، حقی از اینها ضایع شده و تا اين زمان (نيمه روز سه شنبه ۲ اسفند) جز آیتالله منتظری از چهرههای بانفوذ داخلی، آنهم بصورت کجدار و مریز، کسی از این قضیه انتقاد نکرد. چه امکاناتی می بینید برای رساندن صدای اعتراض دربارهی این ناحقى؟
محمد برقعی: اولا این گلهایست که من آنموقع هم سر آن مسئلهی کشتار زندانیها یک استفسار، سوالی از آقای منتظری کردم. یک بخشی از سوال من از ایشان این بود که چرا دیگر علما در مورد قتلعامی که در زندانهای سال ۶۷ شد سکوت کردند. پاسخ ایشان، که من آنموقع روی اینترنت هم گذاشتم، این بود که متاسفانه اینها در بسیاری موارد سکوت کردهاند. این واقعا شرمآور است و باید روحانیت پاسخ بدهد. این خجالت دارد که از یکسو از آزادی در اسلام صحبت میکنند و از سوی دیگر وقتی شاهد سرکوب یک مجموعه به جرم صرفا عقیدهیشان هستند سکوت میکنند. این واقعا مسئولیت آنها در مقابل جامعه، در مقابل خدايشان است. ولی بخش دوم که به نظر من اتفاقا الان نیروهای سکولار جامعه باید بایستند. چون سکولارها همیشه در معرض این مسئله هم هستند که فقط وقتی بخودشان حمله میشود میتازند. در اینجا باید نشان بدهند که برای آنها مسئلهی دفاع از حقوق انسانها و حقوق افراد ورای عقیدههاست. اگر آنها دینی هستند، درویش هستند و هر اعتقادی که دارند برای یک نیروی سکولار، همانطور که فلسفهاش میگوید، نباید فرقی بکند. هر اندیشهای را که آنها سرکوب میکنند. هر خواستهی آزادی بیانی و آزادی عقیدهای را که سرکوب بکنند، ما باید بایستیم. به نظر من رادیو و تلویزیونها و همهی وسایل ارتباطات جمعی بخش سکولار باید با تمام نیرویشان به حمایت این مجموعه، مثل هر مجموعهی دیگری بروند، فارغ از اینکه به آن باور دارند یا ندارند. فقط بخاطر احترام به آزادی بیان و عقیدهی انسانها.
آقای دکتر محمد برقعی، از اینکه دعوت ما را به مصاحبه پذیرفتید از شما بسیار سپاسگزارم.