1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

تلاش جمهوری اسلامی برای تقویت وجه ضد آمریکایی ۱۶ آذر

میترا شجاعی۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

نیروی انتظامی به مناسبت روز دانشجو بیانیه می‌دهد و معاون بسیج از لزوم زنده نگه داشتن این روز می‌گوید. از سوی دیگر نام دانشجویان زندانی با عکس آن‌ها در سایت‌ها منتشر می‌شود. جمهوری اسلامی برای روز دانشجو چه در سر دارد؟

https://p.dw.com/p/16x2C
عکس: ISNA/V.Sohrabi

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با انتشار اطلاعیه‌ای، ۱۶ آذر روز دانشجو را گرامی داشته، معاون امور بسیج ستاد کل نیروهای مسلح به مناسبت این روز سخنرانی کرده و مسئولان وزارت علوم در مراسمی به مناسبت روز دانشجو بر لزوم زنده نگاه داشتن یاد کشته‌شدگان این روز در سال ۱۳۳۲ تاکید کرده‌اند.

دانشگاه اما ساکت است؛ عبدالله مومنی، بهاره هدایت، ضیا نبوی، مجید دری و بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی در زندان هستند. مهدی عربشاهی، هادی کحال‌زاده و ده‌ها تن دیگر مجبور به ترک ایران شده‌اند و آنان‌که مانده‌اند یا زیر حکم‌های سنگین هستند یا به تازگی از زندان آزاد شده‌اند.

چرا دانشگاه ساکت است؟ چرا جمهوری اسلامی که تا همین چند سال پیش از یادآوری روز ۱۶ آذر ابا داشت و برگزاری هیچ تجمعی در این روز را بر نمی‌تافت، اینک خود به استقبال آن رفته است؟

پیمان عارف فعال دانشجویی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل می‌گوید با پیروزی انقلاب اسلامی، وجه ضد‌استعماری ۱۶ آذر جای خود را به وجه ضد‌استبدادی آن داد و این چیزی بود که حاکمیت را خوش نمی‌آمد.

به نظر این فعال دانشجویی، اکنون حاکمیت جمهوری‌ اسلامی بر آن است تا در سکوت دانشگاه‌ها، یک بار دیگر رویه ضد‌استعماری و ضد امریکایی ۱۶ آذر را تقویت کند.

دویچه‌وله: آقای عارف! امسال می‌بینیم که ۱۶ آذر روز دانشجو در حالی که دانشگاه‌ها تقریباً در سکوت کامل هستند، از طرف ارگان‌های دولتی خیلی بزرگ جلوه داده می‌شود. حتی نیروی انتظامی این روز را تبریک گفته، معاون بسیج گفته که این روز باید زنده نگه‌داشته شود. به نظر می‌آید که روز دانشجو دارد از طرف دولت مصادره به مطلوب می‌شود. به نظر شما علت این امر چه می‌تواند باشد؟

پیمان عارف: نیروی انتظامی باید هم خوشحال باشد. برای این که در روزهای ۱۶ آذر سال‌های گذشته مأموران و سرداران نیروی انتظامی روز دشواری را پس سر می‌گذاشتند و در سا‌‌ل‌های اخیر، دیگر ۱۶ آذر آن دشواری سابق را برای‌شان ندارد که این روز را در آماده‌باش سپری کنند یا در خیابان‌های منتهی به دانشگاه‌ها و در محدوده‌ی بزرگی از خیابان‌انقلاب و آزادی مستقر شوند و دانشگاه تهران را به محاصره‌ی خودشان درآورند. از این که مجبور نیستند این انرژی را بگذارند، طبیعتاً می‌بایستی هم خوشحال باشند.

ولی از این گذشته، ۱۶ آذر قابلیت دو روایت و دو دلالت متفاوت را به لحاظ گفتمانی و نمادین داشته است. ۱۶ آذر ۱۳۳۲ را اگر در امتداد نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بدانیم، دو جنبه دارد؛ یکی جنبه‌ی ضد استبدادی و دیگری جنبه‌ی ضد استعماری و ضد غربی. آنچه در پیش از انقلاب تا سال ۵۷ برجسته بود، عموماً جنبه‌ی ضد استعماری و ضد غربی و ضد آمریکایی ۱۶ آذر بود و همچنین در دهه‌ی اول بعد از پیروزی انقلاب، یعنی در زمانی که دانشگاه‌ها کماکان تحت مدیریت دفتر تحکیم وحدت و انجمن‌های اسلامی و دانشجویان پیرو خط امام قرار داشتند، روایت‌های شیعی و مذهبی از دلالت ضد استعماری و ضد غربی ۱۶ آذر برجسته بود.

از ابتدای دهه‌ی ۱۳۷۰ بدین‌سو وجه دوم دلالت ۱۶ آذر خودش را نشان می‌دهد که در واقع جنبه ضد استبدادی آن است و دانشگاه تبدیل می‌شود به آخرین سنگر آزادی. ۱۶ آذر روزی‌ست که خواب هیأت حاکمه را در ایران آشفته می‌کند. این زمان چیزی نزدیک به دو دهه به طول می‌انجامد؛ از اوایل دهه‌ی ۷۰ تا اواخر دهه‌ی ۸۰. ولیکن پس از سرکوب جنبش دانشجویی، حاکمیت موفق می‌شود سرکوب سیاسی را در حوزه‌ی دانشگاه صورت دهد. بعد از این سرکوب است که حاکمیت باید روایت تقلبی و دلالت‌های مطلوب خودش را به ۱۶ آذر بدهد تا وجه ضد استبدادی‌اش فراموش شود. با برجسته‌ساختن جنبه ضدغربی از ۱۶ آذر، حاکمیت در واقع می‌تواند ۱۶ آذر را به‌مثابه یک نماد به خدمت گفتمان خودش بگیرد و اتفاقاً به استقبال آن هم برود. ولی این در شرایط سرکوب‌شدگی جنبش دانشجویی و در شرایط نبود صاحبان اصلی ۱۶ آذر است که اتفاق میافتد.

به نظر شما این اتفاق را که حاکمیت با هر انگیزه‌ای پذیرفته است که چنین روزی هست و باید این روز را و لااقل یاد آن سه شهید سال ۳۲ را گرامی داشت، به فال نیک گرفت؟

من گمان بر نیک بودن این فال ندارم. ۱۶ آذر به‌مثابه یک روز نیست که اهمیت دارد. برجسته‌ترین وجه روز ۱۶ آذر و دلالت نمادین جنبش دانشجویی‌ ایران وجه ضد استبدادی آن است. اگر شما ۱۶ آذر را که اساساً در مقابله با یک دولت برآمده از کودتای ۲۸ مرداد شکل گرفته، از محتوای ضد استبدادی خودش تهی‌ کنید، در واقع آن را تبدیل به یک روز صرف کرده‌اید و از آن جز یک روز و جز یک جسم چیز دیگری برجا نگذاشته‌اید. لذا در این وضعیت است که نیروی انتظامی یا بسیج یا هر نهاد دیگر نظامی، به جای ۱۶ آذر می‌توانند هر روز دیگری را تبریک بگویند. ولی ۱۶ آذر نه به‌عنوان یک روز بلکه به‌عنوان یک گفتمان اهمیت دارد.

فکر می‌کنید جنبش دانشجویی چه استفاده‌ای می‌تواند از این "دولتی‌شدن" ۱۶ آذر کند؟ به این مفهوم که ممکن است مثلاً لااقل برای تشکیل تجمعات یا برگزاری سمینارها یک مقدار فشار کمتر شود. آیا از این نظر فکر می‌کنید جنبش دانشجویی بتواند استفاده‌ای از این دولتی‌شدن ۱۶ آذر کند؟

در پاسخ به این پرسش شما، من یک خاطره تعریف می‌کنم. مهرماه سال ۱۳۸۴ دو ماه بود که دولت آقای احمدی‌نژاد بر سر کار آمده بود. یک روحانی به نام عباسعلی عمید زنجانی رئیس دانشگاه تهران شد. در اولین ۱۶ آذر در زمان ریاست آقای عمید زنجانی، نه تنها دانشگاه بلکه کل شهر تحت عنوان آلودگی هوا تعطیل شد. علی‌رغم تعطیلی شهر، من ساعت ۹ صبح رفتم سر در دانشگاه تهران، دانشگاه خودمان نشستم و جا دارد اسم از خانم شیوا نظرآهاری هم بیآورم که ایشان هم آمدند و بسیاری دیگر. حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر جمع شدیم و خواهان باز شدن در دانشگاه برای ورود آرام به دانشگاه و قرائت فاتحه در دانشکده‌ی فنی بودیم که نیروی انتظامی و سردار طلایی رئیس وقت پلیس تهران این اجازه را ندادند و ما را متفرق کردند.

چند روز بعدش آقای عمید که از اساتید دانشکده‌ی ما یعنی دانشکده‌ی حقوق بود، من را دید و گفت فلانی! ما که با ۱۶ آذر مشکلی نداریم. شما بیآیید برنامه بگیرید ولی جنبه‌ی ضد آمریکایی‌اش را برجسته کنید. اگر شما برنامه بگیرید و شعار مرگ بر آمریکا دهید، ما مشکلی نداریم. مگر ۱۶ آذر در واقع در اعتراض به بازشدن سفارت انگلیس و سفر نیکسون صورت نگرفته؟ شما باید وجه ضد غربی‌اش را برجسته کنید و ما به شما مجوز می‌دهیم.

لذا اگر آن ۱۶ آذری که به صورت دولتی و با روایت حکومت قرار است برگزار شود، در واقع این سخن، دیگر سخن جامعه‌ی دانشجویی ما نخواهد بود و به چنان مراسمی مجوز دادن هم اهمیتی ندارد. چه آنکه برای مراسم‌های گوناگون ۱۶ آذر با روایت و تصویر غالب حاکمیت، مثلا در تمام این سال‌ها بسیج دانشجویی هم مجوز می‌گرفته و برگزار هم می‌کرده یا تشکل‌های دیگری مثل جامعه‌ی اسلامی یا انجمن‌های مستقل ولی هیچ کدام از این‌ها جنبش دانشجویی محسوب نمی‌شوند. جنبش کنش جمعی کنشگران دانشجوست که در مقابل ساختار و در عاملیت ضدساختار مفهوم پیدا می‌کند. لذا من گمان نمی‌کنم که روی خوش نشان دادن این چنینی به ۱۶ آذر اهمیت چندانی داشته باشد.

دلیل عمده ساکت شدن فضای دانشگاه سرکوب‌‌ها، بازداشت‌ها و ممنوعیت از تحصیل است. ولی غیر از این‌ها فکر می‌کنید که الان جنبش دانشجویی نباید تغییری در ساختار خودش بدهد و یک جور دیگری عمل کند تا زنده بماند؟

من با شما موافقم. در واقع در جنبش دانشجویی به یک معنا قبل از تشدید سرکوب‌های سال ۱۳۸۸ هم این اتفاق افتاده بود. اتفاقی که من از آن تعبیر می‌کنم به "فقر تخیل در جنبش دانشجویی". فقر تخیل در جنبش دانشجویی یعنی این که شما به نحوه‌ی زیست سیاسی خودتان یا به زیست جهان خودتان عادت می‌کنید. یعنی عادت می‌کنید که بیانیه دهید، ۱۶ آذر بشود تظاهرات کنید، ۱۸ تیر بشود، علی‌رغم تعطیلی دانشگاه‌ها سری به خیابان انقلاب بزنید، همایشی برگزار کنید، انتخابات ریاست جمهوری بشود، حول پرسمان ورود به انتخابات یا عدم ورود به انتخابات موضع بگیرید، در صورت موضع مشارکت در انتخابات رهسپار ستادهای انتخاباتی بشوید و سایر مؤلفه‌هایی که این زیست جهان را تشکیل می‌داد.

در واقع این زیست جهان، زیست جهانی بود که از سال ۱۳۶۸ و اواخر دهه‌ی ۶۰ تا اواخر دهه‌ی ۸۰ به مدت ۲۰ سال به صورت یک عادت‌واره (Habitus) درآمده بود. این که آیا جز این الگوی رفتاری کار دیگری نمی‌توان کرد، سئوال سترگی‌ست که بنده به شخصه و به تنهایی صلاحیت پاسخ به آن را ندارم و می‌بایستی حاملان اندوخته‌ی جنبش دانشجویی و کنشگران چند نسلی جنبش دانشجویی به آن پاسخ دهند. آن‌ها باید پاسخ بدهند که اگر جز این زیست جهان کار دیگری نمی‌توان کرد، آیا این به معنای فقر تخیل در جنبش دانشجویی نیست؟ آیا ما نمی‌توانیم تخیل کنیم برای یافتن راهی جز آن راهی که رفته‌ایم؟ امیدوارم که انتقال تجارب، گفت‌وگوهای آموزنده و تبادل تجاربی که از اندوخته‌های چند نسلی در جنبش دانشجویی هست، بتواند به‌عنوان یک اتاق فکر خودش را نشان دهد.

پیمان عارف می‌گوید ۱۶ آذر با برتری گفتمان حاکمیت دیگر روز دانشجو نخواهد بود
پیمان عارف می‌گوید ۱۶ آذر با برتری گفتمان حاکمیت دیگر روز دانشجو نخواهد بودعکس: melli