تقی رحمانی: علیه نرگس محمدی "پروندهسازی" شده است
۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبهنیمروز شنبه (۲ اردیبهشت / ۲۱ آوریل) ماموران اداره اطلاعات نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران را در برابر خانه پدریاش در زنجان بازداشت کردند. همزمان خبرگزاری فارس خبری را در مورد احضار نرگس محمدی به دادسرای زندان اوین برای گذراندن ۶ سال حکم محکومیتش منتشر کرد.
این خبرگزاری همچنین بدون ذکر منبع نوشت: «گفته میشود که نرگس محمدی قبلا مقادیر معتنابهی سهام و اوراق مشارکت خریداری کرده بود که اخیرا در حال فروش آنها و تبدیل کردن سهام به ارزهای خارجی بوده است تا به خارج از کشور منتقل نماید.»
در واکنش به انتشار این خبر از جمله سایت "ملی مذهبی" نسبت به «پروندهسازی فارس» و «پروژه امنیتی» علیه نرگس محمدی هشدار داد.
تقی رحمانی، نویسنده، فعال ملی مذهبی و همسر خانم نرگس محمدی که هم اکنون در خارج از کشور به سر میبرد، در مصاحبه با دویچه وله درباره نحوه بازداشت همسرش، علل احتمالی آن و اتهامی که خبرگزاری فارس علیه او مطرح کرده توضیح میدهد. وی همچنین به تحلیل و پیام فشارهایی میپردازد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی بر همه فعالان سیاسی و جامعه مدنی در ایران وارد میآورد.
بشنوید: گفتوگو با تقی رحمانی درباره بازداشت نرگس محمدی
دویچهوله: آقای رحمانی، شما چگونه از احضار و دستگیری خانم نرگس محمدی، همسرتان، مطلع شدید؟
تقی رحمانی: روز جمعه اول اردیبهشت، روز تولد نرگس بود. من زنگ زدم که تولدش را تبریک بگویم و روز بعد متوجه شدم که ساعت ۱۲ به جلوی منزل پدر و مادر نرگس در زنجان رفتهاند و از او خواستهاند که با آنها برود. نرگس از آنها کارت خواسته، اما مطابق معمول که ما هنوز حقوق شهروندی نداریم و اساس بر ارباب و رعیتی است، کارتی به او نشان ندادهاند.
منتها نرگس به خاطر اینکه آنها وارد خانه نشوند و بچهها دوباره با سناریوی تکراریای که «یک روز مامانو آقا بدا میبرند، یک روز بابارو آقا بدا میبرن»، روبرو نشوند، با آنها میرود. بعدازظهر که پدر و مادر نرگس به ادارهی اطلاعات مراجعه میکنند، میگویند که ایشان متواری بوده و به این خاطر ما او را برای اجرای حکم به تهران فرستادهایم.
داستان به این شکل شروع میشود و تا آخر شب هم که ما زنگ زدیم، نرگس برنگشته بود که این یعنی بازداشت نرگس و انتقال او به تهران. ولی هنوز معلوم نیست که این بازداشت طولانی و اجرای حکم است یا نه. ما هنوز خبر نداریم.
شما مستقیماً با وکلای ایشان در تماس هستید که احیاناً خبری از آنها بتوان گرفت؟
مشکل وکلای ایران مضاعف است. یعنی داستان وکالت در ایران، داستان وحشتناکی است. شاهد فشاری که به آقای سلطانی و امثال ایشان آورده میشود هستیم. در حال حاضر هم آقای شریف وکیل پروندهی نرگس است، ولی در ایران در اینگونه پروندهها وکلا اصلاً مورد توجه قرار نمیگیرند. تلاششان قابل ارج است، ولی واقعاً قوهی قضاییهی ایران، حالا حالاها برای پروندههای سیاسی وکیل را به بازی نمیگیرد و حتی دور میزند، با خانوادهها صحبت میکند و خانوادهها را علیه وکلا تحریک میکند. البته بسیاری از خانوادهها وارد این بازیها نمیشوند. این مشکل جامعهی ماست.
وکلای پروندهی نرگس چند نفر هستند که بعضیهایشان زنداناند، ولی وکیل اصلی پروندهی نرگس، بهخصوص پروندهی اخیرش برای اجرای حکم، آقای شریف است. آقای شریف هم یک وکیل قانوندان است و معمولاً هم در این مواقع خوب عمل میکند، ولی مهم پاسخ قوهی قضاییه است. وکیل همهی پروندههای نرگس آقای محمد شریف بوده که معمولاً در آن ساختار حقوقی سعی میکند قانونمند و خیلی اصولی وارد بشود.
شما به علت دستگیریای که مطرح میکنند اشاره کردید. ممکن است در این باره بیشتر توضیح بدهید و نظر خودتان را بگویید؟
بله؛ اینها با سناریوی جالبی همزمان که میروند جلوی خانهی نرگس در زنجان، خبرگزاری فارس خبری روی سایت خودش میبرد که «نرگس محمدی برای اجرای حکم، به وسیلهی دادگاه شعبهی اوین فراخوانده شد». در صورتیکه میدانستند که اگر تلفنی هم از نرگس میخواستند که برای اجرای حکم به زندان برود، نرگس بلند میشد میرفت تهران که حکماش را بکشد. لازم نبود به این شکل تحتالحفظ ببرند و یک سناریوی هیجانانگیز ایجاد کنند. چون اساساً نوع نسبت جرم و مجازات داریم و به نوع برخورد با متهم هم در قوانین مدنی خود این آقایان اشاره شده است. اگر تلفن هم میکردند برای اجرای حکم، نرگس میرفت. تفکر نرگس این بود که میخواست در ایران بماند. او میدانست که حکم دارد و حکماش هم زمانی اجرا میشود.
این نحوهی بردن و بعد خبرسازیای که «اوراق مشارکت زیادی خریده بوده و خواسته بفروشد به ارز…» خود داستان جالبی است. ما دو و نیم میلیون تومان وام مسکن گرفته بودیم که خانه بخریم. دو و نیم میلیون تومان اوراق بورس چقدر میشود که نرگس بخواهد آن را تبدیل به ارز کند و از کشور خارج شود. چون ما نتوانستیم این وام را جور کنیم، او این دو و نیم میلیون تومان را به خواهرش داده است. برای این مسئله برداشتهاند و چنین سناریویی نوشتهاند. این نشان میدهد که تلفنها را شنود میکنند، به طور غیرقانونی، بعد برمیدارند چه سناریویی مینویسند. کسانی که ادعای قیامت، حسابکشی و اخلاق دارند و در بازجوییها همیشه اینها را به رُخ ما میکشند، در عمل باید نشان بدهند که چقدر اخلاقی هستند.
در متهم کردن انسانها به جرایم -اگر فعالیت حقوق بشری جرم باشد- حداقل پرونده باید متناسب با شخصیت انسانها ساخته بشود. اینطوری نیست که پرونده چیز دیگری باشد و طرف شخصیت دیگری داشته باشد. گفتهاند که نرگس میخواسته این بورسها را به ارز تبدیل کند و این ارزها را به خارج بفرستد. من نمیدانم چه کاری است که دو و نیم میلیون تومان پول تبدیل به ارز بشود و به خارج فرستاده شود.
این نوع فرهنگها متأسفانه هست و سالهاست دارند انجام میدهند و دیگر عادت کردهاند. متأسفانه عادت کردهاند به سناریوهای دروغ. آن موقع آن جوسازی را بر علیه خانم عبادی کردند و از شوهرش مصاحبه گرفتند و یا فشاری که بر فعالان حقوق بشری و یا فعالان دمکراسیخواه در ایران میآورند، یک سناریوی تکراری شده است.
خانم نرگس محمدی نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر هستند و همانطور که اشاره میکنید، پیش از این اعضای بنیانگذار این سازمان، از جمله آقایان سیفزاده، دادخواه و سلطانی حکمهای سنگین گرفتهاند، یا خانم شیرین عبادی در خارج از کشور هستند، خانم نسرین ستوده در این ارتباط الان در زندان هستند. فکر میکنید بازداشت خانم نرگس محمدی در این زمان به چه علت صورت گرفته است؟
بخشی از آن ممکن است به خاطر فشار روی من باشد و بخشی هم ممکن است به خاطر فعالیتهای حقوق بشریاش باشد. واقعیت این است که کانون مدافعان حقوق بشر گام درستی برای نزدیکی اسلام با حقوق بشر برداشت و معتقد بود که اندیشههای متفاوت در ایران باید حرف بزنند و مقداری هم باید تعامل کرد با گرایشهای مذهبی و روشنفکری یا حتی روحانی در مورد تحقق حقوق زنان و امثالهم. این جریان مفیدتری در ایران است و همین مفید بودن باعث شد که کانون زیر فشار بیشتری قرار بگیرد. کانون میتوانست هم زبان حقوق بشری داشته باشد، هم زبان ملی داشته باشد و هم با زبان مذهبی جامعه تعارض نداشته باشد.
خُب جریان بنیادگرا در ایران، این زبان را قبول ندارد و این زبان را خطرناکتر از زبانی میداند که یک نفر بیاید بگوید اسلام اصلاً با حقوق بشر نمیخواند. چون آن زبان خیلی از مسائل را میتواند حل کند. کانون وارد دعواهای ایدئولوژیک نشد، اصول حقوق بشر را به تعامل گذاشت و گفت ایدئولوژیها مختلف به آن نزدیک بشوند.
کانون مدافعان حقوق بشر اینگونه عمل کرده و جایزهاش هم حکمهای سنگینی است که به اعضایاش دادهاند، یا رئیس کانون مدافعان حقوق بشر الان مهاجر است، حق برگشتن به ایران را ندارد، تحت فشار است و شاهد فشاری بودیم که به خانوادهاش آمد.
خیلی کوتاه به این نکته اشاره کردید که ممکن است یک علت بازداشت دوبارهی خانم محمدی، فشار بر شما باشد. ممکن است در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟
این هم هست؛ من از ایران که خارج میشدم، میدانستم این فشارها خواهد بود و این را به نرگس هم گفتم. نرگس، با همهی این تحلیلها، معتقد بود که داخل مفیدتر است. ولی ذهن انسانها هم مثل پروندههایشان از هم جداست. یعنی تقی رحمانی یک فعال ملی- مذهبی است، با گرایشهای روشنفکری مسلمان و یک فعال سیاسی. نرگس یک فعال حقوق بشری است.
واقعیت این است که نرگس علیرغم تعلقات ملی- مذهبی خودش، در کانون مدافعان حقوق بشر یک فعال حقوق بشری است، خودش را حقوق بشری تعریف کرده و مواضعاش هم کاملاً حقوق بشری است؛ همانطوری که کانون مدافعان حقوق بشر همهی ایرانیها را صاحب حق میداند و از همهی حقوق آنها دفاع میکند. من هم اینجوری فکر میکنم، ولی من یک حیطهی فعال حقوق بشری به مفهوم خاصاش نیستم، هرچند فعالیتهایام در چهارچوب حقوق بشر میتواند باشد.
ولی نرگس خود را اینطوری تعریف کرده و انتظار دارد که اینطوری با او برخورد بشود و باید دید که آیا کانون مدافعان حقوق بشر حقاش است که به این شکل با آن برخورد بشود؟ یعنی این زندانها برای آقای سلطانی، برای آقای سیفزاده، این برخوردها با خانم عبادی، برخوردهای بسیار ناروا و فشار آوردن به همسرش برای مصاحبه گرفتن و امثالهم.
اینها همه مسائل قابل تأملی است، ولی خیلی غمانگیز است که کسانی که ادعای خدا و پیغمبری دارند و ادعای اعتقاد به روز قیامت دارند، چنین برخوردهایی میکنند. ما اعتقاد به دوتا حسابرسی داریم؛ یک حسابرسی در این دنیا و یک حسابرسی در آن دنیا. ولی من نمیدانم، قدرت آنچنان شیرین است که اصلاً این حرفها را دیگر منتفی کرده است.
آقای رحمانی، به نظر میرسد که احکامی که قبلاً چند ماهه بود، در این اواخر تبدیل به احکام چند ساله شده است. این را در مورد فعالان حوزههای دیگر حقوق مدنی هم میبینیم؛ از جمله آقای رضا شهابی، فعال حقوق کارگری، که شش سال حبس گرفتهاند. تحلیل شما در این مورد چیست؟
یک ویژگی در جناح غالب این حکومت وجود دارد که معتقد است که اگر هرگونه رابطهای هم حتی با غرب بخواهد مسالمتآمیز بشود، ما به یک دعوای کمشدت با آنها نیاز داریم و در عین حال باید به فعالان سیاسی و مدنی بگوییم که حواستان باشد، فکر نکنید که اگر گفتوگویی با غرب صورت میگیرد، چیزی به شما خواهد داد. ما همچنان در داخل نیروی اصلی هستیم. این تحلیل آقای حسن شریعتمداری از سال ۱۳۷۹ است و مورد موافقت بیت هم هست و مطابق این عمل میشود. به این خاطر، آقای دکتر یزدی احضار میشود یا آقای رضا شهابی که یک فعال سندیکایی است که باید آزاد بشود و تشکل سندیکاییاش را پیش ببرد، دستگیر میشود. آقای حسین آقامددی را آزاد میکنند و حکماش تمام میشود، اما بعد آقای شهابی را دستگیر میکنند.
یعنی همواره روی هر تشکل صنفی، مدنی، سیاسی و قومی در ایران فشاری هست که این فشار شدتاش کم و زیاد میشود، ولی اصلاش ثابت است و آن این که شما نباید کاری انجام بدهید و این خط از سال ۱۳۸۴ با آمدن آقای احمدینژاد تشدید شده و همچنان هم ادامه پیدا کرده و جامعهی مدنی ایران، گروههای سیاسی و نهادهای سیاسی به شدت باید تحت فشار باشند؛
بهخصوص آنهایی که در داخل کشور زمینههای فعالیت دارند و زبانشان، زبانی است که در جامعه میتواند حرکتهایی ایجاد کند، حتی حرکتهای محدود. این فشار روی زنها بوده، روی اقوام بوده، روی اصناف بوده و روی احزاب سیاسی هم بوده و دقیقاً حساب شده است و با مکانیسم خاصی صورت میگیرد. پس شما همیشه شاهد یک سری احکام هستید، یک سری در انتظار حکم هستند، یک سری باید زندان بروند و…
در عین حال این را هم بگویم که این جو شکسته میشود، ولی امیدوارم وقتی این جو شکسته میشود، ما بتوانیم جامعهی ایران را به سوی دمکراسی برویم و دوباره دچار این تحولات نشویم. همهی این تدابیری که این آقایان میاندیشند، از جایی پاره میشود، در جایی گسسته میشود. من این را مطمئنام! ولی بیشتر به این فکر میکنم که وقتی گسسته شد، چطور کاری کنیم که این فضای دمکراسی و نیمهآزاد ایران استمرار پیدا کند.
وگرنه این سیاستی است که آقایان اعمال کردهاند. جز این هم راهی به نظرشان نمیرسد و این هم یک راهحل بسیار تکراری است که برای سالهایی جواب میدهد و بعد دیگر پاسخگو نیست.