تفسیر: آلمان و اروپا فرصتی برای توقف ندارند
۱۳۹۶ آذر ۲, پنجشنبهحقیقتا کسی در آلمان و اروپا این مسئله را درک نمیکند که چرا تلاشها برای تشکیل دولتی جدید در آلمان با شکست روبرو شده است. حزب دموکرات آزاد آلمان پس از گفتوگوهای چندهفتهای به شکلی غیرمنتظره کنارهگیری خود را از مذاکرات اعلام کرد.
رئیس این حزب به خبرنگاران شگفتزده گفت: «بهتر است که ما جزیی از دولت ائتلافی نباشیم تا اینکه جزیی از دولتی باشیم که سیاست و عملکرد آن اشتباه است.» نکته قابل توجه آن بود که این پیام از طریق رسانهها به گوش احزاب شرکتکننده در مذاکرات تشکیل ائتلاف رسید. شوک آنان شدید بود، چرا که احزاب حاضر در گفتوگوها بر سر دشوارترین مسائل به توافق رسیده بودند.
پس از این ماجرا احزاب، تقصیر را به دوش یکدیگر انداختند و بهت و سردرگمی در صحنه سیاسی حاکم شد. بسیار طول میکشد تا بدیلی پیدا و روشن شود که دولت آتی آلمان به چه شکلی خواهد بود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
دشواری تشکیل دولتهای ائتلافی پدیده خاصی نیست. در گذشته تشکیل دولت ائتلافی یا دولت اقلیت در برخی از کشورهای اروپایی ماهها و حتی یک سال طول کشیده است. اما این کشورها غالبا کشورهای کوچکی بودهاند و دقیقا در این برهه از زمان است که آلمان به عنوان بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا، مسئولیتی بزرگ برعهده دارد، خواه در مورد مسائل داخلی این کشور و خواه در راستای تصمیمگیریهای مربوط به اروپا.
تبلیغ تولید ملی، تجارت آزاد جهانی را تهدید میکند. در چالشهای کلان بینالمللی مانند بحران اوکراین، توافق هستهای با ایران و یا بحران پناهجویان، آلمان به عنوان شریکی توانمند نقشآفرینی میکند. اتحادیه اروپا تحولاتی خطیر در پیش رو دارد؛ نه تنها به خاطر بحران پناهجویان و یا برگزیت. اگر اتحادیه اروپا میخواهد ایده یک اروپای متحد پایدار بماند، باید ساختارهای خود را از نو تعریف کند.
اروپا در انتظار موتور متحد آلمان و فرانسه
امانوئل مکرون، امید صحنه سیاسی فرانسه، پیشنهادهایی بلندپروازانه و گاه بحثبرانگیز در این باره ارائه کرده که جامعه بینالملل چگونه میتواند در قبال چالشهای آینده واکنش نشان دهد. رئیسجمهور فرانسه برای اجرا و تحقق این ایدهها یا دست کم بخشهایی از آن به پشتیبانی برلین نیاز دارد. مکرون و مرکل برای حفظ محور مشترک به وجود یکدیگر نیازمندند.
وضعیت در حال حاضر این گونه است که مکرون در رأس این محور قرار دارد و برای پیشبرد و هدایت آن میکوشد اما آنگلا مرکل تنها تا اندازهای میتواند در این راستا سهیم و صاحب نفوذ باشد.
اما پذیرش چنین توقفی، چه برای آلمان و چه برای اروپا مجاز نیست؛ به ویژه آنکه فلج سیاسی کنونی در آلمان قابل درک نیست. احزاب آلمان اگر چه به برنامههای حزبی خود و تفاوتهای موجود با احزاب رقیب اشاره میکنند، اما در نهایت باید گفت که تفاوت میان احزاب مردمی آلمان آنقدرها هم زیاد نیست.
رویه احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی کمی محافظهکارانهتر است، حزب دموکرات آزاد آلمان خود را حزبی لیبرال میداند، حزب سوسیال دموکرات کمی سوسیالیستیتر است، حزب سبزها بیش از همه سیاستی زیستمحیطی را نمایندگی میکند و حزب چپها خود را بدیلی سوسیالیستی میداند. تنها حزب تازه وارد "آلترناتیو برای آلمان" با توجه به دیدگاهای راست افراطی که دارد، نقشی در مذاکرات ائتلافی بازی نمیکند.
نقاط مشترک بیش از تفاوتها است
طبعا اگر بخواهیم وارد جزئیات شویم، میان احزاب تفاوت وجود دارد و در مذاکرات هم این تفاوتهای جزئی گاه کار را دشوار کرده است. اما وقتی مسئله بر سر درک ارزشها و پرسشهای مهم است، احزاب در مجموع چنان اتفاق نظری گستردهای دارند که برای رأیدهندگان روشن نیست، چرا علیرغم اتفاقنظرشان و بدون انکار هویتشان، قادر به تشکیل دولتی توانمند نیستتند.
قدرت بزرگ یک دموکراسی دقیقا در همین نهفته که علیرغم تمامی اختلافات، در نهایت قادر است دیدگاههای متفاوت و گاه مخالف یکدیگر را زیر یک سقف گرد آورد و از طریق تعامل به نتیجهای برسد که برای همه طرفین قابلقبول باشد.
اکنون وظیفه رئیس جمهور آلمان به عنوان بالاترین مقام در قانون اساسی این است که جناحهای مختلف را به یافتن راهحلی سریع وادارد. فرانک والتر اشتاینمایر از تمامی احزاب دعوت و درخواست کرده است که مسئولیت خود را جدی بگیرند و راه حلی پیدا کنند.
از دید او بحث برگزاری انتخاباتی تازه فعلا مطرح نیست. از دید او باید احزاب اول از همه باید تامل کرده و در مورد خواستهای خودشان تجدیدنظر کنند. به گفته او، مسئله فراتر از مصلحتها و خواستهای حزبی است. یعنی وقتی نتیجه انتخابات این گونه بوده که نیاز به ائتلاف است، احزاب وظیفه را دارند از شرایط کنونی به بهترین نتیجه ممکن برسند، راه حلی بیابند و دولتی توانمند تشکیل دهند که قادر به اداره امور باشد. به عبارتی لازم است احزاب، نه به مصلحت خودشان، که به مصلحت کشور گام بردارند.
طبعا این مهم و درست است که احزاب به هویت و برنامه خود توجه داشته باشند و تفاوت میان احزاب نیز محسوس بماند. رأیدهندگان هم میخواهند این حق انتخاب را داشته باشند و به حزبی رأی دهند که که فکر میکنند میتواند به شکلی مطلوب چالشهای آتی را از پیش رو بردارد. اما مردم از جمله در آلمان مدتهاست که از بازیهای درونحزبی برای کسب قدرت بیشتر خسته شدهاند.
وظیفه سیاست این است که مشکلات را حل و ایدههایی برای آیندهای بهتر ارائه کند. سیاستمداران هم برای همین کار انتخاب شدهاند. این دقیقا نکتهای است که احزاب باید در راستای تلاشهای خود برای تشکیل دولتی ائتلافی به آن توجه داشته باشند.
الکساندر فرویند
رییس بخش آسیا در دویچهوله