تراژدى گونتر گراس
۱۳۸۵ مرداد ۲۵, چهارشنبه�پردازيم.
از وزن اخلاقى گراس كاسته خواهد شد
روزنامهى آلمانى «ميتل دويچه تسايتونگ» (Mitteldeutsche Zeitung) چاپ هاله در مورد اعتراف ديرهنگام گونتر گراس مىنويسد: «طنز در اينجاست كه عيبى را كه گراس از فاشگويى آن شرم داشت، بر او باقى خواهد ماند: نه اينكه در ۱۷ سالگى عضو اس اس بود، بلكه اينكه در اين مورد سكوت كرد. اين امر تغييرى در شايستگىهاى او به عنوان نويسنده ايجاد نخواهد داد، اما از وزن اخلاقى او كه اغلب مجادلهآميز هم بود كاسته خواهد شد. اين براى گراس يك تراژدى است، اما پيروزى كسانى نيست كه از هم اكنون خود را نامزد جاى خالى اين نهاد احساس مىكنند. موضوع دشوارى تاريخ ما همچنان باقيست. و همزمان موضوع بر سرشهامتى است كه بزرگترينها هم مىتوانند آن را كم بياورند».
واپسين فشنگ
روزنامهى رومانيايى «كوتىديانول» (Cotidianul) چاپ بوخارست در مورد اعتراف گونتر گراس مىنويسد: «او دروغ گفت و اين دروغ را ۶۰ سال به همراه كشيد. دقيقتر بگوييم: تا زمانى كه تصميم گرفت كتابى در اين مورد بنويسد. براى گراس كه عادت داشت همواره در پيشزمينه قرار داشته باشد، فقط يك فشنگ باقى مانده بود. فشنگى براى خودكشى كه او در استفاده از آن تامل نكرد، اگر چه با آن وجههاى را كه يك عمر ساخته بود بر باد مىداد. مىتوان پذيرفت كه عذاب وجدان ديرهنگام، گراس را به اعتراف در مورد اين راز دراز مدت برنينگيخته است. بلكه بيشتر نويسندهى درون او كه نيرومندتر از غريزهى بقاى (اخلاقى) او بود. درست به همين يك دليل، بايست تمام كسانى كه خواستار آنند تا وى جايزهى نوبل را پس دهد خاموشى گزينند».
اثر هنرى و هنرمند را نبايد يكى گرفت
روزنامهى هلندى «فولكسكرانت» (De Volkskrant) چاپ لاهه، در مورد اعتراف اخير گونتر گراس مىنويسد: «آن همه فرصتى كه گراس استفاده كرد تا خود را تبديل به وجدان ملت كند، همهى آن فرصتها را از دست داد تا تكليف خود را روشن سازد. دليل اين امر را فقط مىتوان حدس زد، چرا كه گراس در مورد آن به روشنى سخن نمىگويد. استدلالاتى كه وى مورد استفاده قرار مىدهد تا موضع خود را در بحث عمومى دربارهى جنگ روشن سازد، اگر چه هنوز اعتبار دارند، مانع از آن نخواهد شد كه سخن او در آينده وزن ديگرى داشته باشد. اميدوار باشيم كه اين امر در مورد آثار ادبى تاثيرگذار او صدق نكند. اجازه نداريم اثر هنرى را با هنرمند يكى بگيريم».
هوچيگرى در ابعاد شگفتآور
روزنامهى دانماركى «يولندز پوستن» (Jyllands-Posten) در همين زمينه مىنويسد: «در مورد گونتر گراس يك هوچيگرى با ابعاد شگفتآور آشكار شد. او بيش از ۶۰ سال، گذشتهى تاريك خود را پنهان كرد، در حالى كه همزمان وجدان اخلاقى آلمان، مربى معنوى و حقيقتگوى كل يك ملت وانمود مىشد. گراس دلخور مزمن بود. همواره حتا چماق را بالاى سر آلمانىهايى به گردش در مىآورد كه گرايش به سكوت درمورد دوران شوم نازى داشتند. گفته شد كه گراس در فاشگويى اسرار خود تاخير كرد، زيرا دهها سال نامزد جايزهى نوبل بود. احتمالا آكادمى در استكهلم اين جايزه را به او نمىداد اگر گذشتهى او در نيروهاى مسلح اس اس شناخته شده بود. شايد اين مساله درست باشد، اما به هيچ عنوان نبايد جايزهى او را لغو كرد. او از سالهاى زياد به اين طرف شايستهترين است. گراس به عنوان نويسنده، اعتبارى يگانه دارد».
ديرگفتن حقيقت
روزنامهى آلمانى «تورينگيشه لاندس تسايتونگ» (Thüringische Landeszeitung) چاپ وايمار مىنويسد: «گونتر گراس مورد نمونهى سكوتكنندگانى است كه در غروب عمر در واپسين هفتهها رازها را فاش مىسازند. ندانستن و بىميلى به دانستن تا كنون برخى آيندگان را در كنار بستر احتضار شوكه كرده است. گراس نمىخواست كار به اينجا بكشد. از جمله به دليل پروندههايى كه دربارهى او وجود داشت. كسى كه حقيقت را به موقع نمىگويد، به عنوان دروغگو و يا دست كم كسى كه حقيقت را دير بر زبان آورده شناخته مىشود. اين يكى از سرخوردگىهاى انسان است. اينكه گراس از واكنشها در مورد خود شگفت زده شده است، ديگر شگفتآور نيست. كسى كه مىخواهد در مورد اين موضوع بيشتر بداند، بهتر است پيش از آنكه خيلى دير شود در فاميل خود آن را جستجو كند».