"بوی عیدی بوی توپ، بوی کاغذ رنگی"!
رشته تحصیلی فرزین اقتصاد است ولی عشق به موسیقی او را بیشتر به این سو کشانده. نسیم دنداپزشک جوانی است که از هر فرصتی برای نواختن موسیقی بهره میگیرد.
*********
دویچه وله: فرزین نوروز در غربت چه تفاوتی با نوروز در کشور خود آدم دارد؟
فرزین: خیلی تفاوت دارد.
مثلاً؟
فرزین: ما طبق آن سنتهایی که از قدیم داشتیم، هر سال نوروز دورهم جمع میشدیم. من با پدر و مادر و برادرهایم. ولی اینجا به خاطر شرایط آب و هوایی، آن زنده شدن طبیعت را گاهی اوقات مثل ایران متوجه نمیشویم. ایران زیباییاش به خاطر این است که طبیعت واقعاً شکفته میشود و آدم این را حس میکند. یک حال و هوای دیگری دارد. بازار، مردمی که خرید میکنند.
مثل این که از آن تبریکهای نوروزی هم خبری نیست اینجا؟
فرزین: نه دیگر. اینجا ما باید صبح بلند بشویم و برویم سر کار خودمان. در حقیقت یک روزیست مثل روزهای دیگر زندگیمان. عدهای سعی میکنند این روز را مرخصی بگیرند، ولی آن شور و شوق ایران طبیعتاً اینجا وجود ندارد.
در این سالهای دراز هیچ وقت نوروز به ایران نرفتی؟
فرزین: چرا. به خاطر همین هم میتوانم تأیید کنم که نوروز در غربت با ایران فرق میکند. گرچه آدم حس میکند که حال و هوا در ایران هم با قدیمها فرق کرده است.
نسیم، تو هیچ نوروزی در ایران بودهای؟
نسیم: من ۱۲ سالم بود که به آلمان آمدم و در این ۲۲ سالی که اینجا دارم زندگی میکنم، تا حالا نشده که نوروز ایران باشم. بزرگترین آرزوی من این است بتوانم نوروز به ایران سفر کنم. شب یلدا را یک بار در ایران بودم. آن شوق و شور شب یلدا را ما اینجا متأسفانه نمیبینیم چه برسد به نوروز.
شما وقتی که عید میشود، یاد کدام ترانه میافتید؟ میشود که بیاختیار سازتان را بردارید و شروع کنید به زدن؟
نسیم: عید که میشود، یاد آن سُرنا و دُهل میافتم. خانوادهی من از مشهد میآیند و روی اعتقاداتی که داشتند، من چندسال موقع تحویل در حرم بودم.
یعنی قبل از ۱۲سالگی؟
نسیم: بله، حرم از آن حالت مذهبی درمیآمد. صدای سُرنا و دُهل در تمام حرم میپیچید. من یاد آن موسیقی میافتم.
مردم چه کار میکردند؟ رقص و شادی هم بود؟
نسیم: شاد بودند. همه شاد بودند. ولی خب مسلماً رقص نبود. یک حس قشنگی بود.
فرزین تو کدامیک از ترانهها یادت میآید؟
فرزین: من هم فکر می کنم مشخصه نوروز همان سُرنا و دُهل است که صدایش در خیابانهای تمام شهرها می پیچد. من یکسال که عید در ایران بودم، با شنیدن این صدا حال عجیبی داشتم. دوتا پیرمرد بودند که یکیشان دُهل روی دوشش بود و یکی هم سُرنا داشت. من بدو رفتم و ایستادم و گوش کردم. این دو پیرمرد روستایی، برای من خیلی جالب بودند. به نظر من اینها خیلی قابل احترام هستند و متأسفانه در جامعهی ما به چنین انسانهایی کم بها داده میشود. با همهی مشکلات زندگی یک سنت فوقالعاده زیبایی را دارند حفظ میکنند که شاید ارزش فرهنگیاش از کار خیلی موسیقیدانان و اساتید بالاتر است.
کسی این حرف را میزند که خودش اهل موسیقیست. شما که هر دو نوازنده هستید، موقع نوروز بیاختیار سراغ سازتان نمیروید؟ یا فقط سُرنا و دُهل گوش می کنید؟
فرزین: نه. آدم وقتی که شاد است، احساس شادی را هم با ساز بیان میکند. مادر من نغمهی خوشی دارد و گاهی اوقات هم با ساز من همآوا میشود و میخوانیم و میزنیم. پدر هم تنبک میزند. ولی دیگر دل و دماغ اینجا از آدم گرفته میشود و آن حالت شادمانی کمتر است.
موقع عید یاد پول های لای قرآن نمی افتید؟
نسیم: پدر من روستازاده است. از آذربایجان میآید. پدر و مادر من همیشه این سیزدهروز تعطیلی را تقسیم میکردند. چند روزش را میرفتیم به خراسان و چند روزش را هم به آذربایجان و این وسط از شمال هم میگذشتیم و دریا هم میرفتیم.
فرزین چرا پول هایت را درآوردی؟
فرزین: من الان اتفاقاً کیف پولم را درآوردم که یک نگاهی بیندازم. من این اسکناس را حدود ۳۴ سال پیش از پدر بزرگم عیدی گرفتم. روی این اسکناس هزارتومانی نوشتند "عید شما مبارک" و امضاء هم کردند. این اسکناس را من همیشه توی کیفام دارم. فقط جنبهی یادگاری دارد. ما چه قدر ذوق و شوق داشتیم. در هر میهمانی عید ما درگیر شمردن این پولها بودیم و همیشه شب که میآمدیم خانه، میشمردیم ببینیم الان چه قدر شده، چند روز از عید گذشته، چند روز مانده و کجاها هنوز باید برویم و تا چه حد میتوانیم برسیم پول جمع کنیم.
صحبتمان را با موضوع موسیقی ادامه بدهیم. چیزی که به نظر من کمی عجیب می آید، این است که اخیراً دخترهای جوان خیلی به تنبک و دف علاقمند شدهاند. در حالی که در گذشته، اصلاً عیب می دانستند که دختری تنبک دستش بگیرد. علتش چیست؟
نسیم: من همیشه علاقه به خیلی از آلات موسیقی داشتم. ولی ریتم را خیلی دوست دارم، و از اینرو بود که با تنبک شروع کردم. در برنامه های کوچکی هم شرکت داشتم. خیلی موقعها تماشاگرها بعد از برنامه میآمدند و دقیقاً همین حرفی که شما زدید را با من در میان میگذاشتند. چه طور یک خانم میآید تنبک یا دف مینوازد. در صورتی که این اصلاً به نظر من ربطی به جنسیت ندارد. چون ساز، ریتم یا ملودی چیزی نیست که آدم روی جنسیت یک انسان مشخص کند. به خاطرهمین خیلی هم خوشحالم از این موضوع که خانمها دارند به این سازها روی میآورند. وقتی که یک خانم تنبک یا دف مینوازد، زیبائی خاص خودش را دارد.
آن وقتها خانمها بیشتر طرف پیانو و ویولن و این جور چیزها میرفتند. شاید تکیه ما بر روی موسیقی سنتی در سی سال اخیر سبب روی آوردن جوانان به ریتم بیشتر شده باشد؟
فرزین: علتهای مختلف میتواند داشته باشد. ما نوازندگان خوب تار یا کمانچه خانم هم داریم که در حال حاضر خیلی هم بیشتر شدهاند. ولی با این که ساز با جنسیت ارتباطی ندارد، فکر میکنم کلاً گرایش خانمها، به سازهای ریتمیک بیشتر است. این را من در فرهنگهای دیگرهم دیدهام.
چرا در گذشته این طور نبوده؟ منظورم گذشتهی خیلی دورنیست.
فرزین: در گذشته ساز پیانو یا ویولن، شیکتر بود و میگفتند برای خانم ها برازندهتر است. سازی مثل تنبک را شاید تا حدی سبک میدانستند برای خانمها...
نسیم: و یا حتی خشن.
نسیم جان وضعیت موسیقی را در سال آینده چه جوری میبینی؟
نسیم: چیزی که برای من خیلی جالب است، این که در این دو سال گذشته در کانالهائی که خارج از کشور پخش میشود، فعالیت خانمهای ایرانی در عرصهی موسیقی خیلی زیاد شدهاست. حالا چه خوانندگی و چه نواختن ساز. ولی چیزی که متأسفانه یکمقدار ناراحتکننده است، این است که، من اگر واقعاً بخواهم موسیقی گوش دهم، باید بنشینم موسیقی ۳۰ سال گذشته را گوش بدهم. کم پیش میآید زمانی که من موسیقی حال را گوش بدهم. موسیقیای که واقعاً برایش وقت بگذارم و لذت ببرم، همان موسیقی ۴۰ـ ۳۰ سال پیش است. یعنی زمانی که من هنوز نبودم.
یعنی منظورت این است که ما تولید خوب نداریم!
نسیم: نه، متأسفانه. به نظر من موسیقیما بهجای این که پیش برود، نه تنها ایست کرده، بلکه دارد به عقب برمیگردد و این خیلی ناراحتکننده است. برای موسیقی زمان کمی میگذاریم و سریع میخواهیم کار درست شود و یک ویدئو قشنگ برایش درست کنیم. روی موسیقی کار نمیشود.
تو هم موافقی فرزین با این نظر؟
فرزین: من کاملاً موافقم با نسیم. فکر میکنم ۹۰ درصد ایرانیها این جور باشند. اگر زمان فراغتی باشد و بنشینیم استراحتی کنیم و به یک موسیقی گوش کنیم، باز بنان و مرضیه و گلپا و مهستی و هایده و اینهاست. هنوز من باز باید موسیقی بچگیام را گوش دهم. یا اگر بخواهم پاپ گوش بدهم، خانم گوگوش، کارهای قدیم آقای داریوش و ..
میگویند خفقان زاینده هم هست. شاید در آن خفقان چیزهای بیشتری بهوجود آید؟
فرزین: بله. اینجا من باید بگویم که برای تمام همکاران و بچههایی که در ایران کار موسیقی دارند انجام میدهند احترام خاصی قائل هستم. حالا ممکن است حتی من موسیقیشان را هم دوست نداشته باشم، ولی میگویم در این شرایط کسانی که ساز دستشان میگیرند و مینوازند و این را بههر شکلی دارند حفظ میکنند، ولو این که با سلیقهی شخصی من مغایرت داشته باشد، باز من خیلی برای شان احترام قائلم. پیشاپیش هم سال نو را به همهشان، به همه هنرمندان ایران، تبریک میگویم که واقعاً آنجا دارند کار میکنند.
ما میخواهیم برگردیم به نوروز و ببینیم آرزو و امیدتان برای سال نو چی هست. نسیم جان تو چی آرزو میکنی؟
نسیم: من آرزو میکنم که ایران نوروزی را که واقعاً لیاقتش را دارد ببیند.
فرزین: نسیم این قدر زیبا بیان کرد که دیگر چیزی ندارم بگویم. آرزو می کنم شرایطشان بهتر شود، خنده به لبشان بیآید، دوباره شادی به دلهایشان برگردد. واقعاً نوروزی که شایستهی این مردم است، شایستهی این ملت است از راه برسد.