«اقتصاد جهان در مرحله بحرانی نیست» • مصاحبه
۱۳۸۶ بهمن ۳, چهارشنبهبا سقوط شدید ارزش سهام بورسهای آمریکا، اروپا و آسیا، در روزهای دوشنبه و سه شنبه این هفته، جهان اقتصاد، تکانهای را از سرگذراند که در مواردی از یازده سپتامبر به این سو سابقه نداشته است. ارزش سهام بورسها، در اروپا حدود ۵ درصد و در آسیا بعضا بیش از ۶ درصد سقوط کرد.
کارشناسان اقتصادی غرب، دلایل متعددی را برای این بحران جست و جو کردند. برخی از طرح جورج بوش برای مقابله با بحران اقتصادی آمریکا سخن گفتند، گروهی بحران بانک ها و مستغلات آمریکا را موثر دانستند و جمعی نیز، سیاستهای پولی بانک مرکزی را مقصر تشخیص دادند.
برای یافتن پاسخی روشنتر، به گفت و گو با دکتر شاهین فاطمی پرداختیم. دکتر فاطمی ریاست دانشکده اقتصاد و بازرگانی دانشگاه آمریکائی پاریس را به عهده دارد:
دویچه وله: آقای دکتر فاطمی! تکانههای شدید بورسهای اروپا و آسیا را، بعضی از کارشناسان غربی، نتیجه نارسائی طرح ۱۴۰ میلیارد دلاری بوش، برای مهار بحران اقتصادی آمریکا دانستند. این نظر، از دید شما درست است؟
دکتر شاهین فاطمی: این مربوط می شود به مالیات و مخارج دولت. این کار، در دست رئیس جمهور نیست. باید به کنگره برود. پس حرف آقای بوش اثر فوری نداشت. بلکه سیاستهای پولی می بایست کاری میکرد. این بانک مرکزی آمریکا بود که دیر اقدام کرد. روز دوشنبه در آمریکا تعطیل عمومی بود و بانک مرکزی کار نمی کرد تا بتواند بحران را مهار کند. این کار در روز سه شنبه انجام شد.
نظر دیگر این است که بحران بانکها و مستغلات آمریکا، زمینه ساز سقوط ارزش سهام بورسها و در نهایت یک بحران کمرشکن اقتصادی جهانی شده است. حتی مراکز اقتصادی آلمانی، پیش بینی رشد اقتصادی امسال کشور خود را به ۱/۷ درصد تصحیح کردند، در حالی که آن را قبلا ۲/۲ درصد تخمین زده بودند. یعنی ما در آستانه یک بحران جهانی قرار گرفته ایم؟
بستگی دارد که ما اسم چه چیزی را بحران بگذاریم. مسلما وقتی اقتصاد آمریکا دستخوش بحران میشود، این امر بر سایر کشورها نیز اثر میگذارد. اما من اسمش را بحران نمیگذارم. ماجرا زمانی ممکن است به یک بحران تبدیل شود که اقدامات بانک مرکزی آمریکا نتواند وضعیت را تغییر دهد. ما هنوز در مرحله بحرانی نیستیم. رشد اقتصادی در آغاز تا نیم درصد کاهش می یابد، اما همه پیشبینیها نشان میدهند که بعدا باز هم به بالای دو درصد خواهد رسید.
شما به سیاست تعیین بهره بانک مرکزی آمریکا اشاره کردید. اصولا بهره راهبردی بانکهای مرکزی چه اثری روی نوسانات بورسها دارد؟
بورسها سروکارشان با پول است و بانکهای مرکزی سر کیسه را به دست دارند. یعنی بانکهای مرکزی، با بالا بردن بهره، پول را گرانتر میکنند. آنوقت پولهائی که در بورس هست، از طریق فروش سهام، تبدیل به نقدینه میشوند. بزرگترین عاملی که میتواند روی بورسها عمل کند، همین بانکهای مرکزی هستند، چون بورسها، معمولا تابعی هستند از سیاست مالی کشور. بخش قابل توجهی از نوسانات نیز، جنبه روانی دارد. شما به بحران بانکی آمریکا اشاره کردید. مسلما این موضوع موثر بود، اما تعیین کننده نبود. یعنی اگر این دو موضوع اثر تعیینکننده بر هم داشتند، سقوط ارزش سهام بورسها، میبایست وضعیت بانکهای آمریکا را بهتر میکرد. اما ناآرامی بورسها هم که تمام شود، باز بحران بانکهای آمریکا به قوت خود باقی خواهد بود.
اخیرا برخی از کشورهای آسیائی، به ویژه کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس، سرمایهگذاریهای سنگینی روی برخی از بانکهای آمریکائی مثل سیتی گروپ کردند. آیا این سرمایه گذاریها میتواند به کاهش بحران در بانکداری آمریکا کمک کند؟
مسلما. مساله این است که کشورهائی مثل ابوظبی و کویت، مجبورند به رفع بحران بانکهای آمریکا کمک کنند، چون آنقدر دربازارهای مالی سرمایه گذاری کردهاند که درواقع خودشان را نجات میدهند. چون اگر بحران شدید شود، شاید صدها میلیارد دلار سرمایه آنها از بین برود.