1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آیا انقلاب فرهنگی دومی در راه است؟

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

اتفاقات روی‌داده در هفته‌ی جاری در حوزه دانشگاه‌های ایران، بسیاری از ناظران فرهنگی و سیاسی را نگران کرده است. دست گذاشتن دولت روی تمامی حوزه‌های دانشگاهی آیا می‌تواند معنایی شبیه وقوع یک انقلاب فرهنگی دیگر داشته باشد؟

https://p.dw.com/p/Pyll
عکس: IUST

انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران یا آنطور که وزیر بهداشت می‌گوید "ادغام این دانشگاه در دانشگاه‌تهران"، تغییر هیأت امنای دانشگاه آزاد به گونه‌ای که دلخواه رهبر جمهوری اسلامی است، انحلال شورای صنفی دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد و صحبت از احتمال انحلال دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی اخباری هستند که روزهای دومین هفته‌ی آبان ماه را پر کردند.

پایگاه اینترنتی دانشجونیوز همچنین خبر از احضار چند تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به دادگاه انقلاب داده است. این سایت نوشته: «تعداد نامعلومی از فعالین دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در آستانه‌ی سالروز تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان خط امام و به همراهی دانشجویان چپ‌گرا، به دادگاه انقلاب احضار شدند».

به گزارش دانشجونیوز تمامی احضارشدگان از فعالان ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی در انتخابات ۸۸ بودند و نشریه دانشجوی «سویدا» را در دانشگاه امیرکبیر منتشر می‌کردند.

این پایگاه خبری همچنین از بازداشت یک فعال دانشجویی در بابل خبر داده است. حسین پرهیزگار دانشجوی محروم از تحصیل و از فعالان ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در انتخابات سال گذشته پس از احضار به اداره اطلاعات شهرستان بابل بازداشت شده است.

در کنار هم چیدن این اخبار برای بسیاری یادآور سال‌های اول انقلاب و رویداد انقلاب فرهنگی است. اینکه تا چه حد شرایط و موقعیت کنونی ایران اجازه وقوع یک انقلاب فرهنگی دوم را می‌دهد پرسشی است که برای بسیاری از تحلیلگران پاسخ آن منفی است اما آنچه در واقعیت روی داده حکایت دیگری است.

دکتر علیرضا نامور حقیقی، تحلیلگر سیاسی مقیم کانادا می‌گوید: «واقعیت این است که در حوادث بعد از انتخابات نگاهی هم به مسئله‌ی دانشگاه شده است و با آمدن آقای کامران دانشجو در وزارت علوم، این روند تشدید شده است. روندی که هم محدودیت بیش‌تری بر اساتید اعمال می‌کند، اساتید برجسته‌ی قبلی را دارند بازنشسته می‌کنند، و هم محدودیت‌های بیش‌تری برای دانشجویان یا گروه‌های دانشجویی ایجاد می‌کند که اگر دقت کرده باشید، فضای بسته‌ای ایجاد شده و بسیاری از اساتید یا اعضای هیئت علمی که امکان سفر به خارج را داشتند، ترجیح دادند یا فرصت مطالعاتی بگیرند یا کلاً به خارج مهاجرت کنند».

آقای حقیقی معتقد است تفاوت‌هایی بین آنچه این روزها در عرصه دانشگاهی کشور در حال روی دادن است با انقلاب فرهنگی دهه ۶۰ وجود دارد. او می‌گوید: «می‌شود گفت انقلاب دوم فرهنگی. ولی نه استراتژیش مشخص است، نه دولت می‌داند که می‌خواهد چه کار کند و نه جبهه‌ی اصولگرایان در این زمینه متحدند. فقط فشارهای مستمری است برای این که دانشگاه و اساتید و دانشجویان در حلقه‌ی عمومی حمایت از دولت قرار گیرند. ولی واقعیت نشان داده است که در سی سال گذشته این نوع فشارها عملاً ناموفق می‌مانند».

وی از شاخص‌های جدیدی که در حال ورود به حوزه‌ی دانشگاهی هستند سخن می‌گوید و ادامه می‌دهد: «این شاخص‌ها که بیش‌تر محدودکننده هستند، قصد دارند که در حوزه‌های مختلف دانشگاهی اعمال نظر کنند و البته دارند این کار را انجام می‌دهند، بدون این که دانشگاه را تعطیل کنند. ولی تجربه نشان داده است که معمولا این کار ناموفق است».

اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در نامه‌‌ای به احمدی‌نژاد از "اشغال" این دانشگاه سخن گفته و نوشته‌اند: «اعلام خبر انحلال دانشگاه در ساعت ۱۹:۳۰ عصر روز جمعه در سایت وزارت بهداشت چه مفهومی دارد؟ آیا حضور سراسیمه ریاست دانشگاه تهران و جمعی از معاونین او در ساعت ۷ صبح شنبه مفهومی جز اشغال این دانشگاه دارد؟».

اعضای هیأت علمی دانشکده پرستاری و مامایی این دانشگاه نیز در نامه‌ای خطاب به وزیر بهداشت در پاسخ به وی که انحلال این دانشگاه را به منظور حذف موازی‌کاری در آموزش پزشکی عنوان کرده چنین نوشته‌اند: «اعتقاد داریم این تغییرات حتی اگر بهترین چاره کاهش موازی‌کاری و هم‌افزایی دانشگاه‌ها باشد، کاش به جای آنکه بدون مقدمه، توضیح و برنامه‌ریزی‌های لازم انجام می‌شد با حفظ حریم انسانها و عدم ایجاد تنش به شکل مطلوب و موجه و با همدلی و همراهی تمامی اعضای این دانشگاه انجام می‌شد».

دکتر نامور حقیقی نیز به نکته‌ی عدم پذیرش اینگونه تصمیمات از سوی دانشجویان و اساتید اشاره می‌کند و یکی از دلایل ناکامی اینگونه طرح‌ها را در همین مسئله می‌بیند. او می‌گوید: «در همه‌ی حوزه‌ها معمولا این کار را شروع می‌کنند، ولی به علت این که نه نیروی نخبه و تحصیل‌کرده‌ای دارند که به این کارها اقدام کند، نه مدیریت برجسته‌ای دارند که بتواند این امر را هدایت کند و نه اهداف روشن و مشخصی دارند که متناسب با واقعیت‌های اجتماعی باشد، اغلب شکست می‌خورند».

وی اضافه می‌کند: «مضاف براینها، نیروی جوانی که وارد دانشگاه می‌شود، توانایی جذب این نوع اندیشه‌ها را ندارد. یعنی ممکن است این روند برای ۱۰ یا ۲۰ درصد دانشجوها موفق باشد، ولی عملاً برای بقیه‌ی دانشجوها که از سطوح مختلف اجتماعی آمده‌اند ناموفق می‌ماند. تجربه‌ی گذشته نشان داده است که معمولا این نوع کارها خوب شروع می‌شود، بد ادامه پیدا می‌کند و فاجعه‌آمیز تمام می‌شود. به خاطر این که درک واقع‌بینانه‌‌‌ای از مسائل اجتماعی، موقعیت‌های بین‌المللی و مسائل ارتباطی جامعه ایران وجود ندارد».

میترا شجاعی

تحریریه: فرید وحیدی

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه

نمایش مطالب بیشتر