یازدهم سپتامبر و تجربههای کامیاب و ناکام زندگی افغانها
۱۳۹۴ شهریور ۲۰, جمعهدر یازدهم سپتمبر سال 2001 مرکز تجارت جهانی در نیویارک هدف بزرگترین حمله تروریستی قرار گرفت و 3000 نفر در نتیجه این حمله جانهای خود را از دست دادند. این حمله توسط القاعده که آن زمان مراکز مهمی در افغانستان داشت، رهبری شده بود.
ایالات متحده امریکا پس از این حمله تصمیم گرفت لانههای تروریسم و القاعده را در داخل خاک افغانستان هدف قرار دهد. حمله ایالات متحده امریکا و به دنبال آن شکست طالبان و تشکیل حکومت موقت و انتقالی فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در افغانستان دگرگون کرد.
از قالینبافی تا استاد دانشگاه
مجتبی هاشمی و خانوادهاش پیش از رویداد یازدهم سپتمبر مجبور به مهاجرت به پاکستان شده بود. این خانواده پس از آن راه مهاجرت را در پیش گرفت که هیچ امیدی برای زندگی در کابل باقی نمانده بود.
او میگوید با تسلط طالبان بر کابل پدرش که در یکی از ادارات دولتی کار میکرد، شغلش را از دست داد و یگانه چشمه عایداتی خانواده خشکید. یگانه راهی که برای درآمد ناچیز این خانواده باقی ماند، قالینبافی بود. تقریبا همه اعضای خانواده برای امرار معیشت، مجبور بودند شب و روز قالین ببافند.
مجتبی میگوید: «در دوران صنف هشت مکتب بودم؛ یک روز مکتب میرفتیم و یک روز دیگر قالینبافی میکردم. پدرم در امنیت ملی کار میکرد ولی طالبان او را از کار منفک کردند. وقتی پدرم منفک شد، دیگر هیچ امیدی برای ماندن ما در افغانستان باقی نماند بالاخره افغانستان را ترک کردیم.»
خانواده مجتبی شبی در دیار مهاجرت در پاکستان، خبری را از رادیوها میشنود که تروریستان به امریکا حمله کرده و برجهای تجارت جهانی منهدم شدهاند. پس از این رویداد، خانواده هرشب رادیو گوش میدادند تا بدانند که چه تحولات بعدی در منطقه و جهان رخ میدهد.
با شنیدن خبر حمله ایالات متحده امریکا به افغانستان و شکست طالبان این خانواده تصمیم میگیرد که دوباره به افغانستان برگردد. پس از برگشت، پدر و مادر مجتبی هردو در ادارات دولتی مصروف کار شدند و فرزندان خانواده همه به مکتب و دانشگاه رفتند.
مجتبی پس از اتمام دانشگاه، در یکی از موسسات مصروف کار است و از بابت کارش معاش خوبی دریافت میکند. او همزمان در یکی از دانشگاههای خصوصی استاد است.
حالا سه تن از اعضای این خانواده در ادارات دولتی و غیردولتی مصروف کار هستند و این خانواده عاید قناعتبخشی دارند. هاشمی میگوید اگر یازدهم سپتامبر رخ نمیداد، خانوادهاش قربانی فقر و بیسوادی میشد: «اگر روند طالبان ادامه مییافت من یک آدم بیسواد و بی همهچیز میبودم. ولی آمدن جامعه جهانی بر زندگی من و بسیاری آدمهای مثل من تاثیر خود را داشته است.»
خانوادهای که متواری شد
در همین حال، یازدهم سپتمبر نتیجه همسان بر زندگی همه افغانها نداشته است. برخی از خانوادههای افغان پس از این رویداد، همه دار و ندار شان را از دست دادند و از روستاهای شان متواری شدند.
اسدالله گلستانی یکی از این افغانها است. او پیش از رویداد یازدهم سپتمبر در یکی از روستاهای ولسوالی قرهباغ ولایت غزنی زندگی میکرد. این روستا زیر تسلط طالبان بود و مردم از امنیت نسبی برخوردار بودند.
پس از یازدهم سپتمبر، اسدالله و همسرش مدیریت یک مکتب دخترانه را در روستای شان به عهده گرفتند. در این روستا حداقل 600 تن از شاگردان دختر درس میخواندند. در دو سال اول حکومت کرزی زندگی به کام این خانواده بود و همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت.
هرسالی که میگذشت اوضاع امنیتی بدتر میشد و طالبان با شدت بیشتری امنیت و آرامش را از این قریه سلب میکردند. اسدالله گلستانی پس از آن خانه و روستایش را ترک کرد که طالبان یک برادر او را کشتند.
این خانواده به دلیل تهدیدهای مکرر طالبان مجبور شد همه هست و بودش را رها کند و فرار را بر قرار ترجیح دهد. گلستانی همراه با خانوادهاش از سال 1388 بدینسو در خانههای کرایی کابل زندگی میکند و زندگی دشواری دارد. او و همسرش شغلهای شان را از دست داده اند و با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم میکنند: «ما در زادگاه خود فعالیت های فرهنگی و آموزشی داشتیم. این فعالیتها سبب شد تا طالبان ما را تهدید کنند.»
این خانواده حالا هیچ منبع عایداتی ندارد. پدر و مادر خانواده شغل شان را از دست دادهاند و از یازدهم سپتمبر دل خوشی ندارند: «در کابل یازدهم سپتمبر برای ما خوشقدم نبود. ما هم از نگاه اقتصادی در تنگناه قرار گرفتیم و هم از نظر امنیتی با تهدید روبرو شدیم. فشارها و حملات طالبان سبب شد تا ما از خانه و منطقه کوچ کنیم.»
هردو خانواده که تجربههای مثبت و منفی از یازدهم سپتمبر دارند، آینده را تاریک و تار میبینند. اعضای این خانوادهها میگویند وقتی میبینند که همه به فکر خارج شدن از افغانستان هستند یک بار دیگر خاطرات دوره طالبان زنده میشود که همه در فکر فرار بودند.