1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

چند موضوع بنیادین در بحث مشروطیت

۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

«یکی از اشتباه ها در مورد مشروطه خواهی، درک مغشوش از شاه امان الله خان است. زمانی می توان به این درک اشتباه پی برد که از حکومت او به عنوان حکومت مشروطه خواهان نیز یاد می شود.»

https://p.dw.com/p/14DJj
عکس: AP

یادداشت: رادیو صدای آلمان در سلسله بحثی در مورد مشروطیت در افغانستان، مقاله ای از دکتور لطیف ناظمی تحت عنوان «مشروطه افغانستان به روایت دیگر» چاپ کرد. اینک این مقاله از نصیر مهرین در همین رابطه به نشر می رسد.

***

در ماه دسامبر سال 2011، از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ سمینار مشروطیت در افغانستان دایر گردید که کاری بود در خور نیاز و پسندیده. هنوز گزارش جزییات و محتوای مقالات و یا مباحث آن محفل، از طرف نگارنده دیده نشده اند.

اما یکی از مواد قطعنامه یی که در پایان سمینار منتشر شده است، علاقمند موضوع را به شگفتی و هراس می برد. آن جا که آمده است: «از نظریات پراگنده و غیرموثق پیرامون مشروطه خواهان جلوگیری به عمل آید».

بی گمان کسانی که به موضوع، به مدارک گونه گون و تعبیر ها وتفسیر های مختلف و فاقد توحید نگریسته اند، می پرسند که چه کسی و کدام منبع صلاحیت تعیین نظریات ثقه ودرست را دارد واین برداشت از کجا حاصل شده است؟ به ویژه بازنگریی به آنچه نخستین مشروطه ویا جنبش مشروطیت نامیده شده، همواره این نتیجه گیری را به گونۀ فزاینده تری به دست داده، که تصویر ها وبرداشت های موجود، ناروشن، در پردۀ ابهام ودربرخی موارد خود چالش برانگیز اند.

هنوز تشویش چنین فیصله وجود داشت، که در خواست بحث وتبادل نظر در تارنمای صدای آلمان دریچه یی برای نگرش امیدوارانه به موضوع را گشود.

نکاتی که در پایان به آنها اشاره میشود، به منظورسهمگیر ی کوچکی درین جهت است. شاید این نکات موافق پاره یی از آن برداشت ها نباشد که چندین سال از یک اثر به اثر دیگربدون نقد وبازنگری کوچیده اند. به هرحال با بحث تحمل آمیز است که نتایج منسجم را به دست خواهیم آورد.

چند موضوع بنیادین در بحث مشروطیت

طی چند سال اخیر بدون اینکه به بحث با محتویات آثاری روی آورده باشم، که پیرامون مشروطیت پرداخته اند، راه دیگری را در پیش گرفتم، که عبارت است از تأمل به سرچشمه های بحث و حول وحوش موضوع .سرچشمه های که به نظر من تکیه گاه برداشت های مانند "جنبش مشروطیت" درزمانۀ سراجیه شده، طرزی را مشروطه خواه وحکومت شاه امان الله را " حکومت مشروطه خواهان" ویا دموکرات نامیده اند. نتیجۀ تأ ملات را در جزوه های " یادی از انیس"، نبشته های پیرامون دورۀ امانی، کلاهنامه . . . به نشر سپردم. این نوشته ها اکنون در وبلاگ "دمی با تاریخ" نیز انتشار یافته اند. چند نتیجه گیری حاصله در پایان میاورم:

1- تردید "جنبش مشروطیت "

امیر حبیب الله خان سراج الملة والدین؛ صد و دوسال پیش (1909) تعدادی از انسانهای بزرگوار را که دارندۀ پیشنهادیۀ اصلاحی دراوضاع جامعه وبه ویژه در زمینۀ اصلاح ساختارحاکمیت مطلقه بودند، با خشونت آمیزترین ابزارسرکوب کرد. صفت اصلاح طلبی برآنها از آن روی آوردیم که سخنان تایید شده یی که به ما رسیده، و جمعی به آن موافق اند، از چنان مطالباتی حکایت میکند. پیشنهادیۀ اصلاحی، چکیده یی بود از آرزومندی مشترک یک ترکیب تا حدودی نا متجانس.

هنگامی که بخواهیم سراغ اسنادی رابگیریم، که صحه گزارچنان ترکیبی باشند، " جنبش مشروطیت" نوشتۀ پوهاند سید سعدالدین هاشمی به ویژه چاپ دوم یکجایی جلد اول ودوم ، این استنتاج را به دست میدهد. بقیه منابع نیز به رغم تفاوت ها یی که در شرح موضوع، دارند، حاکی از نبود جنبش اند. برداشتی که از آنها میشود این است که جنبشی به مفهوم دقیق واژه و تصویر سطح کیفی آن جمعیت، وجود نداشت. اما آثار نگاشته شده برخلاف ارایۀ چنین نتیجه گیری، آرزومند بوده اند کوشش هایی را که به نوشتن نامه برای امیر محدود شد، تا سطح جنبش بالابکشند.

به نظر نگارنده ، کاربرد صفت جنبش برای آن پیشنهادیۀ اصلاحی، درست نیست . زیرا جنبش حامل بار مفهومی از کیفیت سیاسی اجتماعی ویا نظامی را افاده میکند. در حالیکه آن اقدام دارای کیفیت محدود؛ و بالتبع تأثیر محدود در حیات آن وقت افغانستان بود. دامنۀ تردید در زمینه پذیرش وجود جنبش مشروطیت هنگامی افزایش میابد که اقدام آن عزیزان اصلاح طلب را از سطح بالقوه فراتر مثلا ًدر حوزۀ عمل نمی بینیم . مرگ تأسف بار آنها نیز موجد خیزش ها وجنبش های ضد مطلقیت امیر نشد.

برای آنکه نشود طرح تردید "جنبش مشروطیت " موجد ذهنیت ناثواب وجفاآمیزمبنی بر انکار از وجود عناصر مثبت و مورد نیاز آن زمانه تلقی گردد، بیفزاییم که برداشت درست این میتواند باشد که آن تصمیم، آرزومندی بهی خواهانه واصلاحی را در همان سطحی که بود بازشناسی نماییم. تا نه پای انکار آن چه که بود در میان آید و نه، برداشت جنبش مشروطیت را از آن حاصل کنیم. آن فعالیت های ابتدایی، چون حرکت جنین در رحم مادر بود. مظاهر مشروطه خواهی ابتدایی را داشت. دلهای آن پیشگامان برای اصلاح می تپید.

2- قربانیان استبداد

مورد دیگری که به مخدوش نمودن مرزها و مغشوش شدن تصویر آرأ وافکار اصلاح طلبان و مشروطه خواهان با تعداد دیگری که قربانیان استبداد هستند، انجامیده است، این است که همه قربانیان استبداد به گونه یی مشروطه خواه تصویر شده اند.

یکی از علل آن را در فهم مغشوش، ناروشن، و درهم آمیخته یی ازمشروطیت میابیم . واین برداشت واقعا موجود، درست نیست. نشان دادن چهره هایی که قربانیان استبداد هستند، باید در شناخت استبداد ره ببرد.

3- محمود طرزی مشروطه خواه نبود

در بسا ازآثار ونوشته ها، هنگام بحث مشروطیت ( که غالبا ً جنبش مشروطیت نامیده شده است)، نقش طرزی را به گونۀ مستقیم ویا از"راه روشنگری" درسطح پیشگام مشروطه خواهی نیزفراز آورده اند.

درحالیکه سندی درین زمینه وجود ندارد . اما اسنادی در دست است که او موافق مشروطه خواهی نبود. این یادآوری را نیز بیفزاییم که سهم ونقش محمود طرزی در حیات ادبی وارایۀ معلومات های مختلف به اندازه یی است که مشروطه خواه نبودن او، نمی تواند،آن واقعیت های زندگی او را خدشه دار نماید.

او ازآشنا سازی خوانندگان سراج الاخبار از مبادی درست نوشتن تا ترجمه های متعدد، وآگاه سازی خوانندگان از جریانات جهان کار های قلمیی سترگ وتحسین آفرینی انجام داد. بار کوشش و زحمت را در دشوارترین روزگار برای تبلیغ فرهنگ تحول جویی بر دوش نهاد. به ضرورت تغییرات تاکید نمود. درین موارد انبوهی مدارک از او دردست است. درحوزۀ سیاسی وفکری، دل در بند پا اسلامیسم وناسیونالیسم داشت . پان اسلامیسمی که دغدغۀ خلافت وبه ویژه خلافت در ترکیه از سرش دست بر نمیداشت. اما مشروطه خواه نبود.

درین یادآوری های فشرده مثالی از مواضع او را میاوریم که در آیینه اش ،مخالفت بسیار جدی او را با مشروطه خواهی می نگریم:

" ازهنگامیکه حکومت مشروطه در دولت علیه عثمانیه قایم وعنوان "خلافت عظمای اسلامیه " به عنوان " حکومت مشروطۀ عثمانیه " تبدیل ، نیرنگهای عجیب وتغییرات غریبی در آن سرزمین پاک، به صورت بسیار المناکی جلوه پذیر ظهورات شد.غیر از آنکه بسیاری از ممالک جسمیه ، مانند ولایت طرابلس غرب افریقا، وقطعۀ روم، ایلی اوروپا وجزایز بحر سفیدآسیا وبه ملیونها نفوس ضایع وغایب گردید. بسیاری از آدمهای نامدار و قیمتداری نیز طعمۀ آتش حرص وکین غرض ونفس پرستی گردید. . .
درمیان این ها ، ادیب ها،محرر ها، سیاسی ها،افسر ها ،وزیر ها ، ناظر ها ، سرکرده ها، صدارعظم ها، ناظر حربیه ها؛ نیزموجود است. اینها همه گی فدا شدگان نفس پرستی پارتی ها وفرقه ها شده است . . .
بصد ها هزار نفوس اسلام، بیگناه قتل عام شدند، به آتش سوختانده شدند.جبراً نصاراشدند، عرضها، ناموسها، شرفها، پامال گردید، معبد های اسلامی به کلیسا تحویل یافت . . .
ولی ما هنوزخوش ، که این اول قدمه های نردبان ترقی ماست. . . . میگوئیم که همچنین لازم است تا به مدنیت حقیقه، فرانسها، و روما وقارطاجها وغیره برسیم ! . . .

همچنان نکوهش مشروطه را هنگام شرح مبارزات فرقه های سیاسی در ترکیه ، زیرعنوان اجمال احوال سیاسیات عالم به وضاحت میتوان دریافت. در آنجا از به هم افتادن " فرقۀ حریت وائتلاف"، " فرقۀ اتحاد وترقی " و " فرقۀ مستقله" که به " قوام گرفتن حکومت مشروطۀ عثمانیه . . ." کمک میرساند، ابراز مخالفت دارد. " ( مراجعه شود به مقالات محمود طرزی. به کوشش داکتر روان فرهادی.صص 604-607. کابل. مؤسسه نشراتی بیهقی 1355 کابل

4- شاه امان الله

مورد دیگر که دربرداشت از مشروطه اثر اشتباه آفرین نهاده ، درک مغشوش از شاه امان الله خان است. چهرۀ اشتباه آمیز این درک را زمانی بهتر میتوان شناخت که ازحکومت او به عنوان حکومت مشروطه خواهان نیز یاد میشود. اما نه تنها سند ومدرکی وجود ندارد که آن شاه ترقی خواه وتغییر طلب را در چهرۀ مدافع مشروطه بنمایاند؛ بلکه عیب بزرگ او خود رأیی بود که با مشروطه خواهی سازگاری نداشت. همکاری وهمیاری اصلاح طلبان (که به مشروطه خواهی شهرت داده شده اند) با او، نشانگر توافق شاه با مشروطه خواهی نیست. بلکه توافق آن " مشروطه خواهان " را با اصلاحات شاه وموافقت شاه را با اصلاح طلبی آنها میرساند. پاره یی از مخالفت ها مانند مخالفت بزرگواری چون عبدالرحمان لودین با شاه واین اعتراض او بر شاه که وظیفۀ صدارت را همچنان عهده داربود؛ نیزحاکی از نیاز اصلاحات در قلمرو حاکمیت خودرأیانۀ شاه است، نه معرف مشروطه خواهی لودین. حتا شخص عبدالرحمان لودین در مرامنامۀ "فرقه استقلال و تجدد" از نظام یک حزبی به رهبری شخص شاه سخن دارد نه از مشروطه خواهی.

به منظور گسست از شیوه هایی که مسایل را یا تنها سفید ویا سیاه می بینند ،یادآوری شود که تأکید بر موجودیت خودرأیی امان الله خان، چشم پوشی از اصلاحات و تلاشهای قانونمند نمودن جامعه نیست. اما وضع قوانین ونظامنامه ها نیز به معنی قانونمند نمودن نهاد ها و جامعه در راستای گسست از ساختارهای خودرایانه نیست. وضع قوانین میتواند اصلاحاتی را نشان بدهد، اما وقتی سیر پویایی وجنبه های عملی وتطبیقی میابد که حکمران یک کشور همچنان بالاترین مقام قوای چند گانه نباشد. شاه امان الله خان آن مقام را داشت. همان مقامی که اسباب موجبۀ مهم سقوط او را فراهم آورد. نمونۀ محمد نادرشاه مثال واضح چنان ساختاراست که افزون بروجود قانون اساسی و قوانین مرتبه در پرتو آن، صدراعظم نیز داشت، اما ممثل حاکمیت مستبدانه – خاندانی بود.

نگارنده اهمیتی را که برای این موضوع میدهد، بیشتر از چند نیازمـتأثر است:

1- جامعۀ ما برای بیرون رفت ازعقب ماندگی مزمن، در کنار برنامه های اقتصادی واجتماعی، درچارچوب ساختارقانونمند غیراستبدادی تضمین رشد وتوسعه میابد. معبرسیاسی برای تحقق آن، نظام پارلمانی است. تعدد افکار ونظریات واحزاب نیز چنین ساختاری را مطالبه میکند. دراین راستا جامعه محتاج آن است که با فرهنگ سیاسی خودرایانه بگسلد .این مامول زمانی میسر است که مردم به فرهنگ رعایت قانون ومتابعت همه شهروندان با آن آشنا باشند. یکی از ابعاد کمک کننده تجاربی است که از کشور خویش وبا ویژه گیهای آن داریم. سوکمندانه تجربۀ تاریخیی که از مشروطه خواهی و مضار استبداد در جامعه است، تبیین وتوضیح دقیق را ندیده ، مغشوش و ناروشن وحتا چالش برانگیزشده است. تمرکز روی این مسأله دریافت مهمترین مسألۀ روشنگرانه نیزاست.

2- در حوزۀ پژوهشی ،کمبود ها ونارسایی های سخت بازدارنده حضور دارند. پاره یی ازچهرۀ آنها ایجاد حساسیت در برابر نقد ونظریۀ جدید ( درست ویا نادرست) دیگران است. این نقیصه را با رعایت راه تحمل آمیز و در پیش گرفتن راه تبادل نظر عالمانه میتوان رفع نمود.

3- نیاز پایان دهی به فرهنگ بروکراتیک وآمرانه در قلمرو تبیین وتدوین تاریخ .همانگونه که در آغاز گفتیم، این روش باردیگر در پایان " سیمینارمشروطیت " درکابل چهره نمود. در اوضاعی که تاریخ ما در کل و موضوع مشروطیت به صورت خاص به بازنگری نیاز دارد، صدور چنان قطعنامه ها، مجال ندادن به ضرورت بازنگری است. صدور چنان قطعنامه ها تدوین وتبیین تاریخ واقعی را همچنان درچارچوب نیازهای رسمی میفشرد. بهتر آن است که سیمینار ها ومحافل مباحثاتی وانتقادی ادامه بیابند، نظریات پراگنده طرف نقد وبازبینی قرار بگیرند. معیار های تشخیص آن چه که موثق پنداشته میشوند، توضیح شوند.

نویسنده: نصیر مهرین

نصیر مهرین، نویسنده این مقاله
نصیر مهرین، نویسنده این مقالهعکس: DW

ویراستار: یاسر