یک روز خونین در مصر
۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبهچندین موتر حامل نفرات اردو و تانک ها راه ورودی به بزرگ ترین کمپ اسلامگرایان حامی مرسی را در قاهره مسدود کردند. افسران پولیس گفتند که وضعیت خطرناک است و اجازه ورود به محل را ندادند. خبرنگاران در تلاش ورود به محل بودند، اما نیروهای امنیتی اجازه ندادند.
یک سرباز گفت که معترضان در داخل کمپ خیمه شان را آتش زده و به یک دیگر صدا می زنند که تقصیر این کار را به گردن نیروهای امنیتی بیاندازند. اما تصور نمی شد که این اظهارات واقعیت داشته باشد، زیرا این پولیس و اردو بودند که بر کمپ ها هجوم برده بودند.
گزارش از تلفات این حادثه را اینجا بخوانید!
در چند صد متری کمپ، صدها تن از اسلامگرایان در چهارراهی مرکزی ترافیک مصر تجمع کرده اند که پیش از رسیدن به شاهراه قرار دارد. برخی از آنها سنگ به دست گرفته بودند و شماری دیگر زانو زده بودند و دعا می کردند. از چهره آن ها خشم می بارید.
شماری از معترضان مردی را بر سر شانه های شان انتقال می دادند که چندین زخم جدی برداشته بود. این مرد از ناحیه سر هدف قرار گرفته بود. معترضان تلاش داشتند که او را به محل تجمع در شاهراه انتقال دهند و نجات دهند، اما لحظه ای بعد او جان داد.
معترضان خشم آگین از حادثه، برای کشته شده ها گریه می کردند و برای زخمیان دعا. فردی به نام "صبی"، یکی از افرادی که مرد به شدت زخمی را انتقال می دادند، قتل او را چنین شرح داد: «من از یک مارش اعتراضی در ایستگاه اصلی قطار بر می گشتم. ما می خواستیم که در مارش دیگر مانند این تظاهرات در زیر پل شرکت کنیم. پولیس و جنایتکاران مزدور به شلیک گاز اشک آور بر ما شروع کردند. بعد از آن آنها با سلاح واقعی بر ما شلیک کردند».
تظاهرکنندگان مسلح با سنگ
هر لحظه ای صدای شلیک گاز اشک آور شنیده می شد. در هر چند دقیقه گلوله های گاز اشک آور روی قیر سرک شلیک می شد. اما شمار تظاهرکنندگان نیز افزایش می یافت. آنها سه شاهراه را متصرف شدند و پارچه های سنگ را به دست گرفته بودند تا نرده های آهنی ایجاد شده توسط پولیس را هدف قرار دهند و آنها را بترسانند. آنها هرچند می خواستند مقابله کنند، اما تنها سلاحی که داشتند پارچه های سنگ بود.
به این ترتیب، شماری از نوجوان ها یک موتر زرهی انتقال دهنده پول را ضبط کردند. آنها بکس های پلاستیکی خالی پول را دور می انداختند و در عین حال، به پیش حرکت می کردند، جایی که قرار بود این موتر پناهگاهی برای معترضان ایجاد کند. آنها این موترها در میان جمعیت می راندند و مردم "الله اکبر" سر می دادند.
اما این موتر سرنشینان اش را از گاز اشک آور مصون نگه داشته نتوانست. راننده کنترول را از دست داد، موتر ابتدا به نرده های ایجاد شده اصابت کرد و سپس به یک پایه چراغ ترافیکی. راننده نجات یافت، اما موتر از سر پل به پایین افتاد.
در آن سوی پل، جوان 20 ساله ای به نام ابراهیم روی جاده نشسته است و تکان نمی خورد. یکی از دوستان اش بر دستان خون آلود اش آب می ریزد. پیراهن خاکی رنگ او نیز به خون آلوده شده است. او شرح می دهد: «من مردی را انتقال دادم که در پایش مرمی خورده بود. پایش قطعه قطعه شده بود. همچنان افراد دیگری را دیدم که در سر و شانه های شان شلیک شده بود».
"مانند سوریه"
لحظاتی بعد، صدای یک سلسله تیراندازی ها شنیده شد. این نخستین باری بود که تظاهرکنندگان از مقابله با پولیس دست کشیدند و فرار کردند. همین که شمار قربانیان افزایش می یافت، تظاهرکنندگان نیز پا به فرار می گذاشتند تا جان شان را نجات دهند. از یک موتر زرهی انتقال دهنده پول برای انتقال زخمیان از خط اول درگیری استفاده می شد.
اما کمک به بسیاری زخمیان بسیار دیر رسید. معترضان جسدی را از موتر پیاده می کردند که در پلاستیک پیچانیده شده بود. او هدف شلیک قرار گرفته بود. تلاش ها برای جلوگیری از خون ریزی این مرد زخمی سودی نداشت. دو تن پوشیده شده در حجاب زیر سرش گریه می کردند.
بسیاری معترضان نمی توانستند جلو اشک شان را بگیرند. احمد 50 ساله که این اتفاق ها را از فاصله دورتری نظاره می کرد، نتوانست بر خشم اش غلبه کند. او گفت: «آنچه اینجا اتفاق می افتد خیلی زشت است. این مشابه کاری است که بشار اسد در سوریه انجام می دهد».
بسیاری آسیب دیده ها خود را به مسجدی در همان نزدیکی رساندند. ملا امام مسجد از داکترها خواست به معالجه مریضان بشتابند و موترهایی را برای انتقال آنها مهیا کنند. او در آخر صحبت هایش گفت: «به لحاظ خدا به این خشونت پایان دهید». در دروازه مسجد موترها به صورت منظم زخمیان می رسانند.