پادشاهی چهل سالۀ محمد ظاهرشاه (1)
۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبهبخش نخست
پیش درآمد
چند ساعت پس از آن که محمد نادر شاه به قتل رسید، برادرش سپهسالار سردار شاه محمود خان وزیرحربیه، محمد ظاهر یگانه فرزند شاه مقتول را به حیث پادشاه معرفی کرد. آن روز، 16 عقرب سال 1312 خورشیدی بود. هنگام انتخاب محمد ظاهر به مقام پادشاهی، صدراعظم سردار محمد هاشم خان، اگر آرزو و تمایلی برای کسب پادشاهی داشت، آن را از دست رفته دید. زیرا در مسافرتی که به سوی صفحات شمال داشت، به مزار شریف رسیده بود.
سردار هاشم خان در سلسه مراتب قدرت خاندانی، بعد از نادرشاه شخص دوم بود. با توجه به قدرت خواهی صدراعظم هاشم خان، دور از تصور نبود که با موجودیت خویش در کابل دست به تشبث جانشینی برای خویش مییازید. سردار شاه محمود خان با اقدامش که منتظر نظرخواهی هاشم خان ننشست و دست بیعت به برادرزاده دراز نمود، احتمال بروز کشمکش قدرت طالبانه را که تاریخ افغانستان معاصر بارها پس از مرگ زمامداران شاهد بوده است، منتفی نمود.
نورالمشایخ در سخنرانیاش به مناسبت مرگ محمد نادرشاه و بر تخت نشستن ظاهرشاه، به گونۀ تلویحی به این موضوع اشارۀ ظریفانهیی دارد، به این گونه: «برادرانم این از علامت سعادت افغانستان است که امروز والا حضرت محمد هاشم خان صدراعظم با آن محبوبیت و رسوخی که دارد، در مزارشریف با اعلی حضرت محمد ظاهر خان بیعت و برای او و طن خود خدمت میکند....» (1)
اما پس از قتل محمد نادرشاه، ویژگیی در ساختار قدرت پدید آمد که نمایشگر قدرت تشریفاتی شاه جوان و خودکامگی صدراعظم بود. در واقع پس از قتل نادرشاه، به رغم آن که قدرت در دست برادران شاه مقتول باقی ماند، صدراعظم هاشم خان از صلاحیت بیشتری بهره مند شد.
این عامل یا نقش صدراعظم در دوران پادشاهی چهل سالۀ محمد ظاهر شاه، مبیین میزان نقش شاه، حدود صلاحیت و رهیافت بسا از تضادهای داخلی دربار است که در شکل کودتا و یا شبه کودتا تبارز یافته است. به سخن دیگر، پس از مرگ نادرشاه تا صدارت دکتور محمد یوسف خان، از آنجایی که قدرت اصلی حکومت در دست صدراعظمها بود، هر قدرت طلبی که از دربار سر فراز میآورد، نخست برکناری صدراعظم را البته با موافقه و تایید شاه در دستور کار قرار میداد.
در قسمتهای بعدی، حین مکث به تغییراتی که در این عرصه در ساختار حاکمیت ایجاد شده است، به این موضوع مشخصتر میپردازیم. اما با موجودیت صدر اعظمی کاکاهایش نقش محمد ظاهر شاه فرعی بود. در حالی که نقش بزرگتر و فعالتر او در دهۀ چهل خورشیدی تا کودتای 26 سرطان، که صدراعظمها حرف شنو او بودند، اصلی بود. این است که بررسی دوران پادشاهی او را غالب مورخان کشور ما در پیوند با نقش صدراعظمها نگریسته اند.
براین مبنا و به دلیل این که در زمان زمامداری 40 سالۀ ظاهر شاه چندین صدراعظم خاندانی و غیرخاندانی حضور یافتند، بررسی دوران پادشاهی او را با در نظرداشت نقش آنها بیشتر در نظر گرفته ایم. در زمان پادشاهی او سه صدراعظم خاندانی و شش صدراعظم غیرخاندانی، مجموعاً نه صدراعظم، به وظیفۀ صدرات پرداختند.
محمد ظاهر، پادشاهی که پس از مرگ پدرش توسط یک تن از مخالفان به نام عبدالخالق، بر مسند قدرت ظاهری نشست، تا وقتی که به دست یار دیرین، پسرکاکا و شوهر خواهرش سردار محمد داوود خان از قدرت بر افتاد (1973)، گونهها و شیوههای متمایز رفتار را از برجای نهاد. از خونریزیهای بیمحابا و اعمال آشکارترین روش نقض حقوق انسانی که آغازین زمانۀ شاهی او را رقم زده است، تا توشیح قانون اساسی دارندۀ مواد تحمل آمیز و دیدار نشریات و مظاهرات مخالفت آمیز، مستلزم بررسیهای مفصلتر و مشخصتر است. بدون نمایاندن جوانب آنها، نمیتوان تصویر لازم و واقعی از محمد ظاهر شاه ارایه کرد.
در چارچوب طرح فشردهیی که برای بررسی چهل سال پادشاهی او در نظر گرفته ایم، نخست به معرفی او پیش از رسیدن به مقام پادشاهی میپردازیم. اما شایان یادآوری است که به منظور فاصله گرفتن از تاریخنگاری معمولی و سنتی، ترسیم سیمای دوران او نیز زمانی میتواند میسر باشد که موارد مختلف مشخصتر دیده شود. همچنان دیدار با حال و روز گار یا تاریخ و سرنوشتی که کتلههای مردم در زمان پادشاهی او دیده اند، در متن بررسی میآید.
معرفی محمد ظاهر شاه ( 1914- 2008 / 1293-1386)
محمد ظاهر دومین فرزند نادرشاه، روز دوشنبه 22 میزان سال 1293 خورشیدی در کابل تولد شد. در شش سالگی به مکتب رفت. سه سال نخستین را در مکتب حبیبه درس خواند (1299-1301). با بنیانگذاری مکتب استقلال، تا سال 1303 در آن مکتب به آموزش ادامه داد. هنگامی که پدرش محمد نادربه حیث سفیر افغانستان در پاریس تعیین شد، با او روانۀ فرانسه شد ( 19 سرطان 1303). درفرانسه نیز در چندین مکتب درس خواند. دو سال در مکتب "اینه ژانسون ده سالی" شاگرد بود. پس از آن که محمد نادر خان از عهده داری سفارت افغانستان در فرانسه/ پاریس، کناره گرفت و به جنوب فرانسه رفت، مدت یک سال و شش ماه همراه با او بود. متعاقب آن به پاریس برگشت، در مکتبی به نام "باستور" به فراگیری درس ادامه داد. مدتی هم در مکتب" کولیژ دومون پی نی" شامل شد. در آن هنگام که محمد نادرخان و برادرانش هنوز در جنوب فرانسه بودند، محمد ظاهر با یک خانوادۀ فرانسوی، موسوم به " دانیه لو" زندگی مینمود.
در مورد سطح آگاهی و فهم از دروس مکتبهای که او درس خوانده است، دو گونه گزارش آمده است. در سالنامۀ کابل (1312 خورشیدی) که در واقع مبلغ لزوم دیدهای دولت بود، زیرعنوان مختصر سوانح ذات همایونی، گزارش دولت این است که "در تمام ایام توقف خود در پاریس ذات همایونی مرتبا ً از جماعت ده الی اول (اعلی) تحصیل نموده". (2)
اما به نقل از محمد یعقوب خان که چندی با محمد ظاهرخان، محمد داوود خان و محمد نعیم در یک دبستان درس میخواند، تصویری ارایه شده است که هر سه تن شاگردان بسیار تنبل و درس نخوان بوده اند. (3)
محمد ظاهر چندی پس از تصاحب قدرت به وسیلۀ نادرخان، در حالی که 16 ساله بود، به تاریخ 20 میزان سال 1309 خورشیدی به افغانستان برگشت. در تعلیمگاه پیادۀ عسکری که تازه تأسیس شده بود، یک سال آموزش نظامی دید. با فراغت از آن تعلیمگاه در هفده سالگی کفالت وزارت حربیه به او سپرده شد. وزیر حربیه عمش شاه محمود خان بود. افزون بر آن وکالت وزارت معارف افغانستان را نیز عهده داربود. (4)
شهزاده محمد ظاهر17 ساله بود که با حمیرا، دختر وزیر دربار وقت سردار احمدشاه خان ازدواج نمود. یک برادر و دو خواهر داشت. برادرش محمد طاهر در زمان امارت امیر حبیب الله کلکانی در کابل فوت نمود. دو خواهرش با سردار محمد داوود خان و سردار محمد نعیم خان فرزندان سردار محمد عزیز خان، ازدواج نموده بودند.
شایان یادآوری است که محمد ظاهر بیشتر زبان فرانسوی را میدانست تا زبان فارسی دری. با زبان پشتو آشنایی نداشت. سپردن وظایفی چون وزارت حربیه و وزارت معارف به چنان جوان و در چنان سطح را باید در طرحها و نقشههای حکومتداری خاندانی به جستوجو نشست. بقیه جوانان خانواده نیز درهمین سن و سال و حتا کوچکتر از آن، جنرال و وزیر میشدند. زیرا سعی بزرگان خانوادۀ آنها این بود که در خلال اشتغال در چنان وظایف، صاحب تجربۀ بیشتر برای حکومتداری شوند و مقامهای کلیدی را نیز در دست اعضای خاندان سلطنتی بگذارند.
هنوز شهزادۀ جوان مشق لازم را برای حکومت کردن فرا نگرفته بود که او را بر تخت نشاندند. این بود که بار دیگر آن سنت دیرینۀ اعلان پادشاهی خوردسالان و جوانان که قدرت اصلی در دست شخص دیگری میبود، به نمایش رسید.
همان گونه که در بالا گفتیم، هنگام شروع پادشاهی محمد ظاهر، مرد قدرتمند صدراعظم کشور سردار محمد هاشم خان بود. با این تفاوت با پیشینههای تاریخی که بافت تفاهم و همکاری قدرت خاندانی را با دو بردار دیگر، سردارشاه محمود خان و سردار شاه ولیخان و شخص شاه، سالهای متمادی حفظ نمودند. اما اجرای امور به گونۀ مطلق العنانی در دست او بود.
ادامه دارد.
نویسنده: نصیر مهرین
ویراستار: عارف فرهمند
توضیحات و رویکردها:
1- مجلۀ کابل شماره 6 ص 84.
2- سالنامۀ کابل 1312
3- محمد هاشم زمانی. خاطرات زندانی. سرگذشت محمد یعقوب خان. ص 39 پشاور/ 1379 خورشیدی.
4- سالنامۀ کابل، مختصر سوانح ذات همایونی صص 1 و2.
5- سازمان رهایی بخش خلقهای افغانستان. (سرخا) چگونگی رشد بورژوازی. ص 13. زمستان 1357. کابل