وضعيت رقت باراطفال درافغانستان
۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبهبسياري از اطفال افغانستان زماني را که بايد به تحصيل در مکتب و يا به بازي بگذرانند درخيابان ها به کارهايي مثل موترشويي ساجق فروشي و يا پلاستيک فروشي مي پردازند. اوسط سن اين اطفال بين 8 تا 18 سال مي باشد.
آمار دقيقي در مورد شمار اطفال کارگر در دست نيست، اما آقاي محمد يوسف، مسوول موسسه آشيانه در افغانستان مي گويد: "درشهرکابل ارقامي را که فعلاً نشر کردند 60 تا 70 هزار طفل در روي خيابان کابل کارمي کنند. ازچهار طفل درافغانستان يک طفل مشغول کار اعمال شاقه است."
شبانه دختر 11 ساله که در خيابان به ليف فروشي و پلاستيک فروشي مشغول است در مورد وضعيت خانوادگي و زندگي خود مي گويد: "بسيار اقتصاد ما ضعيف است. پدر ما کار نمي کند. تکليف اعصاب دارد. در خانه بسيار مشکلات است. در بيرون که کار مي کنيم احساس ترس داريم. مشکل ما اين است که اقتصادما بسيار ضعيف است."
شمارزيادي از اين اطفال جزو آوارگاني اند که از کشورهاي همسايه مثل ايران برگشتانده مي شود وياخود برگشته اند. از آنجا که اينها ديگر در افغانستان پايه ي زندگي ندارند در اردوگاههاي آوارگان زندگي مي کنند.
بيشتراوقات سرپرست خانواده موفق به پيدا کردن کاري نمي شود و در نتيجه و از سر ناچاري اطفال خود را به خيابان ها روان مي کند.
ازاينروعلاوه بر محروميت از درس و تحصيل، خطرات بسياري ديگر نيز کودکان را درخيابان ها تهديد مي کند. آقاي يوسف مي گويد: "طفل که صبح که از خانه بيرون مي شوند و تا شام خطرات امنيتي ازناحيه تصادفات ترافيکي، عمليات انتحاري و انفجارها همه روز در خطر است. هر لحظه تحت فشار روحي و رواني هستند."
تعداد معدودي از نهادها و موسسات خيريه درشهر هاي مختلف افغانستان برنامه هاي خاصي براي کمک به اطفال خياباني و بي بضاعت و سعي براي کمک به آنها دارند.
يکي از اين موسسات مرکز آشيانه درشهر کابل است که از سال 1995 ميلادي براي کمک به اطفال برنامه هاي گوناگون و متنوعي را عرضه مي کند.به طور کلي مسوولان مرکز آشيانه به اطفال کارگر اين امکان را مي دهند که در کنار کار و امرارمعاش به مرکز آشيانه آمده و از درس وتعليم بهره مند شوند.
زلگي طفل 10 ساله اي که از راه موترشويي و ساجق فروشي به خانواده اش کمک مي کند؛ در مورد امکانات آموزشي موسسه آشيانه چنين مي گويد: " من در آشيانه چيزي کم بيست روزمي شود که آمده ام . اول که در اشيانه امده بودم هيچ الف را نمي فهميدم.
اينجا بسيار استادهاي مجرب دارند؛ مرا گفتند کوشش کن ، من کوشش کردم يگان چيزي را مثلاً در راه مي روم مي خوانم. \{تابلوي\} دفتر هاي نوي که جور مي شود مي توانم بخوانم."
با وجود نتايج مثبت اين گونه برنامه ها مشکلات اطفال در افغانستان ريشه دار تر از آنست که با زحمات تعداد معدودي ازسازمانهاي خيريه حل شود.
آقاي محمد يوسف، مسوول موسسه آشيانه نيزدرمورد آينده اطفال خياباني نگران است اومي گويد: "اگر به همين منوال که همين حالا ادامه دارد و اطفال روز به روز تعدادشان زياد شده مي رود و عودت کننده از کشورهاي مختلف مي آيند و کار پيدا کرده نمي توانند و طفل خود را روي خيابان روان مي کنند و اختطاف اطفال وجود داشته باشد؛ تجاوز جنسي بالاي اطفال وجود داشته باشد و اطفال در معرض خطر اعتياد به مواد مخدر باشد، د ر اينصورت وضع اطفال رو به رو به وخامت خواهد گراييد. هرگاه وضعيت اطفال افغانستان را دريک نگاه سر سري و درمقياس زندگي افغانستان ببينيم، اطفال افغانستان ابتدايي ترين حقوق شان را ندارند. براين اساس مي توان با جرئت مي توان گفت که مقايسه شرايط زندگي اطفال با کشورهاي اروپايي حتا درتصورهم نمي گنجد.
به عقيده کارشناسان، مشکلات کودکان در افغانستان زماني حل خواهند شد که دولت افغانستان به کمک جامعه بين المللي برنامه هاي طويل المدت براي بهبود وضعيت اطفال طرح و پياده کند.
انتظاري
ويراستار: ياسر