مهاجر اخراج شده: در کشورم خود را تنها و بیگانه احساس می کنم
۱۳۹۵ بهمن ۵, سهشنبهاین شهروند افغانستان که در ماه دسمبر با شماری دیگری از پناهجویان افغان از آلمان برگشت داده شد، نام اصلی اش فرید نیست. او چندین بار در مصاحبه اش تذکر داد که نمی خواهد نام اصلی اش را ذکر کند، زیرا از این بابت نگران است که مبادا چیزی ناگواری برایش رخ دهد. مثلا او هراس دارد که جنگجویان طالبان یا داعش (دولت اسلامی) رد پای او را بیابند.
وقتی با او گفتگو می کنیم، تقریباً در هر جوابی، نام این دو شبکه تروریستی را همواره بر زبان می آورد. او می گوید چون اطمینان امنیتی وجود ندارد، دوست دارد در کابل ناشناخته باقی بماند.
فرید خود می داند که ممکن نیست کسی بتواند به او چنین اطمینانی بدهد. اظهارات او بیانگر مایوسی کامل اوست. او می گوید: "من بسیار ترس دارم. من در افغانستان خود را مثل یک بیگانه احساس می کنم. من دیگر اینجا کسی را نمی شناسم، این برایم وضعیتی بسیار بد است."
فرید ۲۲ ساله است و در نوجوانی پدر و مادرش را از دست داد. او گمان می کند که طالبان آن ها را کشته اند. او به عنوان یک مهاجر زیر سن به آلمان آمده بود. زبان آلمانی را یاد گرفت و می خواست برایش زندگی نوی را سروسامان دهد. با وجود حمایت دوستان و امداد گران، او نتوانست در آلمان حق پناهندگی بگیرد.
رویای ماندن او در آلمان در ۱۴ دسمبر در میدان هوایی فرانکفورت پایان یافت. او همراه با ۳۳ مهاجر دیگر افغان مجبور شدند که با یک هواپیما آلمان به به قصد کابل ترک کنند.
او آن روز را به یاد می آورد: "در داخل هواپیما طرف راست و چپ ام پولیس ها نشسته بودند. حتی زمانی که من توالت می رفتم، یکی از آنها مرا تا در توالت همراهی می کرد و در آنجا منتظر می ماند."
تصویر: اعتراض به نخستین اخراج مهاجران افغان
کابل، تنهایی و بیکاری
صبح روز بعد، او پا به زمین افغانستان گذاشت. این گروه برگشته، در میدان هوایی کابل توسط نمایندگان وزارت مهاجرین و سازمان بین المللی مهاجرت (آی او ام) استقبال شد.
فرید می گوید که او کمکی از جانب آنها دریافت نکرده است. به گفته خودش، هیچ کسی در غم او نشد، او خود را کاملاٌ تنها احساس می کند. فرید حالا نمی داند که سرنوشت اش چطور خواهد شد. او در آغاز به زادگاهش به مناطق مرکزی افغانستان رفت و کوشش کرد که خویشاوندان اش را بیابد. اما آنها دیگر در آنجا زندگی نمی کردند و او دوباره به کابل برگشت.
او هنگامی که اخراج شد ۴۰۰ یورو نزد خود داشت که آن را یک آشنای آلمانی به او داده بود. او یک اتاق ارزان قیمت یافت که حالا در آنجا به سر می برد. حدود نیمی از پول هایش را او در این میان مصرف کرده است. او نمی داند که بعد از آن چه خواهد شد.
فرید می گوید: "من هر روز صبح ساعت هفت از اتاق بیرون می شوم تا کاری بیابم. هر جایی سر می زنم و می پرسم. من هرکاری که پیدا شود انجام می دهم، همه کارهای سخت جسمی را. می خواهم روی پای خودم بایستم."
تا هنوز او کاری نیافته است. او می گوید که کمک های سازمان یافته برای عودت کنندگان وجود ندارد. او خود را تنها می یابد: "من نمی دانم به چه کسی اعتماد کنم."
او همچنین با پناهجویان اخراج شده دیگر که در هواپیما با آنها به کابل رسیده بود، تماس ندارد.
ایستر فلدن/ ح. م.