منازعه ایران و عربستان؛ آیا ما قضیه را اشتباه میبینیم؟
۱۳۹۵ اسفند ۵, پنجشنبهاین نگاه که تنش میان ایران و عربستان را به دلایل مذهبی و فرقه یی می داند، باید تصحیح شود. به ویژه هنگامی که به گذشته نگاه می کنیم و روابط طولانی بین دولت های مدرن عربستان سعودی و ایران را بررسی می نمائیم. هنگامی که این دولت ها در سال های ۱۹۲۰ شکل گرفتند، حاکمان شان یعنی رضا شاه پهلوی و ملک بن سعود عمدتاً متوجه مدرن سازی کشورهای شان بودند. این کار با وجود مخالفت روحانیان ایران و قضات عربستان سعودی صورت می گرفت که این دو شخصیت را با هم نزدیک می گردانید. در سال ۱۹۲۹ هر دو کشور موافقتنامه دوستی امضا کردند. قریب یک دهه بعدتر هنگامی که رضا پهلوی به مثابه شاه تحت نفوذ امریکائیان قرار گرفت، روابط آن ها حتا نزدیک تر گردید. آن ها در کنار واشنگتن یک هدف را دنبال می کردند و آن عبارت بود از مهار زدن به گرایش پان عربیسم سوسیالستی و نفوذ کمونیستی اتحاد شوروی در منطقه.
مناسبات دشوار خمینی و ملک فهد
در سال ۱۹۷۹ هنگامی که شاه ایران سرنگون و جمهوری اسلامی ایران بنیاد گذاشته شد، فوراً از جانب عربستان سعودی به رسمیت شناخته شد. آرزومندی ریاض برای ادامه روابط حسنه ای که وجود داشت، برآورده نشد. از نگاه انقلاب اسلامی جهانی آیت الله خمینی سلطنت محافظه کار عربستان سعودی برای چنین بلندپروازی هایی جای نداشت و به نظر رهبر انقلاب اسلامی ایران عربستان سعودی حتی یک عامل بازدارنده شمرده می شد. خمینی کوشید تا اقلیت شیعه در عربستان سعودی را بشوراند.
با اینهم، این اقدام کمتر به مناقشه چندین قرنه بین شیعه و سنی می پرداخت، بلکه بیشتر «آزادی ستمدیدگان» را مطرح می نمود که ایران به این ترتیب می خواست اسلامگرایان در جهان سنی را طرفدار خود گرداند. چونکه امر اسلامی فراسوی اختلاف شیعه و سنی قرار می گرفت و یک عامل پیوند دهنده بود. حتا خمینی خواهان مشارکت بیشتر در مدیریت سفر زیارت مکه بود و در این مرحله زایران ایرانی با تظاهرات شان در راه اندازی امور حج موجب اخلال می گردیدند. چنانکه ملک فهد در سال ۱۹۸۶ مجبور شد لقب فراموش شده "خادم حرمین شریفین" را دوباره برگزیند. اینکه ریاض دیگر مداخله بیشتر از جانب تهران را تحمل نخواهد کرد، هنگامی معلوم شد که پولیس سعودی بر زایران خشمگین ایرانی در مکه شلیک نمود.
ایران در مقابل آن با الغای مناسبات دیپلوماتیک پاسخ داد. مناسبات دو کشور در پائین ترین سطح آن قرار گرفت. از سال ۱۹۸۰ به بعد که جنگ بین ایران و عراق دوام داشت، سعودی ها بیشتر برای افاده همبستگی در قبال جهان عرب تا موضوع اعتقادی از صدام حسین دیکتاتور حمایت کردند. اما در آغاز دهه نود جو سیاسی در منطقه تغییر کرد. صدام به ویژه پس از تهاجم به کویت در سال ۱۹۹۰ بیشتر از پیشتر ثابت نمود که آدم غیرقابل پیش بینی است، دیگر به تنهایی مایه ترس برای ایران نبود، بلکه برای خانواده سلطنتی سعودی نیز موجب ترس بود. با توجه به این پس منظر و نیز به دلیل آنکه خمینی در سال ۱۹۸۹ مرد، تهران و ریاض با هم نزدیک تر گردیدند و به زودی باهم سفیر تبادله کردند. بهبود مجدد مناسبات ایران و عربستان سعودی بعد از مرگ خمینی و با روی کار آمدن آیت الله اکبر رفسنجانی نتیجه یک پروسه توهم زدائی سیاسی در تهران بود. ایران از تبلیغ برای انقلاب جهانی اسلامی دست کشید و خود را از لحاظ سیاست خارجی به منطقه اش متمرکز ساخت.
این تغییر اولویت ها نه تنها به بهبود مناسبات دوجانبه کمک کرد، بلکه همچنان برای سعودی ها مشکلات جدیدی را با خود داشت. البته در سال ۲۰۰۱ هردو کشور روی یک همکاری امنیتی توافق نمودند. اما تسلیح مجدد ملیشه های شیعه جانبدار ایران یا حزب الله لبنان که در دست اجرا بود، موجب تشویش ریاض گردید و در پاسخ عربستان شروع به حمایت از اردوگاه رقیب متشکل از مسیحیان و سنی ها نمود. سعودی ها همچنان نگران تاکید ایران بر برنامه هسته یی اش بودند. حتا همین اکنون این دو کشور که زمانی متحدین ایالات متحده امریکا در مبارزه علیه کمونیسم بودند، توسط منازعات مذهبی قدیمی از همدیگر جدا نمی شوند، بلکه بیشتر این نفرت آئینی (دکترینی) رژیم ایران از واشنگتن بود که با مداخله امریکا در عراق در سال ۲۰۰۳ بیشتر پرورش یافت. از آنجائی که ایران پیشروی ایالات متحده امریکا را یک مداخله در منطقه نفوذ بلافصلش می دانست، بعد از خارج شدن نیروهای ایالات متحده امریکا از عراق در امور آن کشور مداخله نمود. عربستان سعودی به مثابه واکنش به این اقدام ایران کوشید از بشارالاسد رئیس جمهورسوریه و متحد ایران پذیرایی کند. این نزدیکی سریع عربستان سعودی و سوریه به زودی پس از سال ۲۰۱۰ به دنبال بهار عربی به جنگ داخلی سوریه انجامید. در این جنگ عربستان سعودی و ایران از اردوگاه های مختلفی حمایت می کنند که جنگ بین مذاهب مختلف اسلامی پنداشته می شود و این اصلاَ درست نیست. اتحاد بین تهران و نخبگان حاکم علوی در دمشق هرگز جنبه خالص مذهبی نداشته است، بلکه عمدتاً مبتنی بر دشمنی مشترک با اسرائیل و صدام حسین می باشد. امروز در سوریه سنی ها نیز علیه همدیگر می جنگند و ملیشه های رادیکال "دولت اسلامی" یا داعش، مانند شیعه ها با گروه های سنی رقیب نیز دشمنی خونین دارد.
در حال حاضر از آنجایی که داعش هم از سوی ایران و هم از سوی عربستان یک تهدید خطرناک دانسته می شود، هردو رژیم در حالی که از داخل تحت فشار عرفی شدن قرار دارند، از دادن شعارهای تند مذهبی علیه همدیگر خودداری می کنند. تروریست، حمایت از تروریسم و یا آرزوی توسعه جویی اتهامات عام رسمی اند که علیه یکدیگر به کار می برند. این به هیچ صورت نگرش مذهبی یعنی همان چیزی نیست که غرب در حال حاضر منشأی رقابت ایران و عربستان سعودی می داند. اخیراً در کنفرانس امنیتی مونشن عدل الجبیر وزیر خارجه عربستان سعودی ادعا نمود که ایران به طور پنهانی با گروه ضد شیعه بسیار مشهور داعش یا "دولت اسلامی" همدست گردیده است. در مقابل، از نگاه پاسداران انقلاب ایران، داعش یک دست نشانده اسرائیل است و بنابراین بخشی از یک توطئه «صیهونیستی- امریکایی» است که به اقتضای نیازهای تبلیغاتی غالباً ریاض را نیز در بر می گیرد.
یوزف کروتورو/ ر. ر.