درسهایی که باید از ماموریت افغانستان گرفته شود
۱۴۰۱ مهر ۵, سهشنبهنیروهای اردوی آلمان حدود ۲۰ سال در افغانستان حضور داشتند. آنها در چوکات ناتو در ماموریت آیساف و سپس ماموریت «حمایت قاطع» مشترکاً با دیگر نیروهای تحت رهبری ایالات متحده امریکا در کنار اردوی حکومت پیشین افغانستان در برابر طالبان مبارزه میکردند. در کنار آن، قرار بود این نیروها در تقویت و نهادینهسازی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان نیز کمک میکردند.
اما ماموریت غرب که اردوی آلمان نیز شامل آن بود، با وجود امکانات زیاد پولی و حضور نیروها نتوانست از قدرتگیری دوباره طالبان در افغانستان جلوگیری کند. بعد از خروج کامل نیروهای ناتو در تابستان سال ۲۰۲۱ میلادی، زمانی که آخرین سرباز امریکایی به تاریخ ۳۰ آگست این کشور را ترک کرد، دیگر نیروی رقیب جدی در برابر طالبان وجود نداشت.
چه چیزی در این ۲۰ سال درست انجام نشده و اشتباه بوده است؟ یافتن پاسخ به این سوال وظیفه کمسیونی است که از سوی پارلمان آلمان برای بررسی ماموریت اردوی آلمان در افغانستان ایجاد شده و هفته گذشته به کار آغاز کرد. برخلاف یک کمیته تحقیق پارلمانی دیگر که در تابستان تشکیل شد و شرایط خروج نیروهای آلمانی و روند تخلیه را بررسی میکند، این کمیسیون نقاط قوت و ضعف کل ماموریت را تجزیه و تحلیل میکند. هدف همه ۲۴ عضو این کمیسیون که نیمی از آنها را نمایندگان پارلمان و نیمی دیگر را کارشناسان تشکیل میدهند، این است که از این یافتهها درسهایی برای سیاست خارجی و امنیتی آلمان در آینده ارائه شود.
«چرا چنین شد؟»
میشایل مولر، رئیس این کمیسیون به دویچه وله میگوید: «مطالبه ما این است که ماموریت سیاسی و کار حکومت و پارلمان (آلمان) را به گونه خودانتقادی و در مشارکت با بازیگران دخیل بررسی کنیم.» او افزوده است: «به خصوص ما میخواهیم نظری بر این داشته باشیم که نقشآفرینان در محل چگونه با هم کار کرده اند و چه فرصتهایی برای انجام این ماموریت شان داشته اند.»
مرتبط: حزب سبزهای آلمان: ماموریت افغانستان شفاف بررسی میشود
شاهینه گامبیر که از حزب سبزها در کمیسیون بررسی ماموریت افغانستان نمایندگی میکند، میگوید که به زنان و مردان افغان نیز باید در مورد نتایج این ماموریت روشنی داده شود. او با ابراز این که در ماه آگست سال ۲۰۲۱ زمان برای افغانها به عقب برگشت، افزود: «این به خصوص زنان و دختران صدق میکند: نیمی از جمعیت افغانستان در جادهها قابل دید نیستند. اقلیتها نیز بار دیگر در معرض خطر قرار دارند. ما بار دیگر به وضعیت ۲۰ سال پیش برگشته ایم. این چگونه اتفاق افتاد؟ برای روشن کردن این مسایل، همه ما کسانی که سهم داشته ایم، چه افغانها و چه کسانی که به اشکال مختلف سالها در این کشور فعالیت داشته اند، مسئولیت داریم.»
سِراپ گولر، معاون این کمیسیون گفته است بر اساس یافتههای اولیه نقاط ضعف بسیار متفاوت وجود داشته است. به گفته او یکی از ضعفها در چگونگی ماموریت بینالمللی نهفته بود که اردوی آلمان در چهارچوب آن فعالیت میکرد. گولر در مصاحبه با دویچه وله گفته است: «آلمان این شانس را نداشت که در تعیین اهداف و وظایف سهم بگیرد و سوالهایی را مطابق به اهداف این ماموریت مطرح کند. در عوض، آلمان دستورالعملها را یک به یک به عهده گرفت و پیش برد.»
«اهداف دست نیافتنی»
ارزولا شرودر، دانشمند علوم سیاسی که به عنوان متخصص به این کمیسیون مشوره میدهد، میگوید که در واقع دستورالعملها و اهداف این ماموریت اغلباً مبهم و نامشخص بود و به مرور زمان جامعتر شد. او میگوید: «این ماموریت به عنوان یک عملیات ضد تروریستی آغاز شد و اهداف بعدی کمک به دولتسازی تا کمک به صلح بود.» او که مدیرعامل انستیتوت تحقیقات صلح و سیاست امنیتی در دانشگاه هامبورگ است، میگوید که این روش این کارآمد نبود، «چرا که اهداف باید واقعبینانه تدوین شود و اجرای آن همواره مورد بررسی قرار گیرد. چنین یک بررسی وجود نداشت. به این ترتیب به اندازه کافی واضح نبود که بعضی از اهداف دست نیافتنی اند. وقتی چنین باشد، مداخلات محکوم به شکست اند.»
شرودر میافزاید که برعلاوه روشن نبودن دستورالعملها و کاستیها در بازنگری، این ماموریت با مشکلات بزرگ در محل مواجه بود: «تحقیقات نشان میدهد که برقرار ساختن نظم پیچیده اجتماعی و دولتی از خارج در کشوری که در نتیجه خشونت، منازعه و رهبری خراب حکومتی تضعیف شده است، دشوار و در مواردی ناممکن است.» او ادامه میدهد که این مساله در مورد افغانستان نیز صدق میکند. این دانشمند علوم سیاسی میافزاید: «این کشور به دلیل جنگ درازمدت و خشونتهای مرتبط با آن از هر نظر متاثر شده است. دولتسازی در چنین شرایطی به شدت دشوار است.»
عدم شناخت کشور و مردمانش
میشایل مولر میگوید که در ماموریت افغانستان احتمالاً به زمینههای سیاسی و تاریخی این کشور به اندازه کافی توجه نشده بود و این باعث شده است که موفقیتهای این ماموریت از نظر مکانی بسیار محدود باشد: «ما باید بپذیریم که آنچه در کابل نتیجه داد، در دیگر بخشهای این کشور موفقیت آمیز نبود. این احتمالاً به این دلیل بوده که مردم در مناطق روستایی ارتباط و اعتماد کمی به حکومت و مسئولین شان داشتند.»
سِراپ گولر به این نظر است که ممکن حکومتداری ضعیف به شکست این ماموریت کمک کرده باشد. چرا که اگر خدمات مهم حکومتی وجود نداشته باشد، برای مردم اصول یک سیاست ترقیخواه دیگر در دسترس و قابل تحقق به نظر نمیرسد. گولر میگوید: «بسیاری از مردم در چنین وضعیتی نگرانیهای دیگری نیز دارند. آنها باید به این فکر کنند که به اندازه کافی چیزی برای خوردن دارند، کودکانشان بتوانند به مکتب بروند و آموزش ببینند و به طور کلی نیازهای مادی شان را برآورده سازند. همه این مسایل در محل فشاری را ایجاد میکند که ایدههایی مانند حاکمیت قانون یا دموکراسی نسبتاً انتزاعی به نظر میرسد. مردم به تجارب ملموس نیاز دارند تا بدانند که نورمها چه اهمیتی دارند و آن را عملی کنند.»
شاهینه گامبیر نیز به این نظر است که توجه بسیار کمی به مردم ملکی صورت گرفته است: «ما باید واضحاً بررسی کنیم که مردم و جامعه مدنی افغانستان تا چه اندازه (در این پروسه) شامل بوده اند. آیا برداشت ما از دموکراسی و حاکمیت قانون بر آنها تحمیل شده است؟ آیا اهداف ما با اهداف جامعه افغانستان تطابق داشت؟ این گونه سوالها برای آینده نیز بسیار مهم خواهد بود.»
ک ک/ پ ع/ ع ف