حزب سوسیال دموکرات: قدیمی ترین حزب سیاسی آلمان
۱۳۹۶ خرداد ۱۸, پنجشنبههر حزبی، افسانه ای راجع به چگونگی بنیانگذاری اش دارد. حزب سوسیال دموکرات آلمان (اس پی دی) هم ادعا می کند که قدیمی ترین حزب دموکراتیک در جهان است. به یقین این ادعا در مورد قدمت این حزب در آلمان واقعیت دارد.
جنبش هایی که در آغاز به خاطر وضعیت نامناسب و حقوق انسانی (شهروندی ناچیز) به راه افتاده بودند، پس از گذشت مدت زمانی به ایجاد حزب سوسیال دموکرات آلمان (اس پی دی) منجر شد. کارگران آلمانی که از حقوق انسانی بسیار اندکی برخوردار بودند، علیه صاحبان کارشان دست به شورش زدند. این حقیقت که جنبش های کارگری در طول زمان با سازماندهی شکل گرفت و به یک نیروی سیاسی بالقوه تبدیل شد، تا اندازه زیادی مدیون تلاش های مردی به نام فردیناند لاسال است.
به تاریخ ۲۳ ماه می سال ۱۸۶۳ انجمن عمومی کارگران آلمان (ADAV) در شهر لایپزیگ تاسیس شد. یکی از اشخاصی که در راه بنیانگذاری این انجمن تلاش زیادی کرد، فردیناند لاسال نام داشت و پسر یک تاجر ثروتمند بود.
اکنون، ۱۵۰ سال دیرتر، از لاسال به عنوان بنیانگذار جنبشی یاد می شود که در قرن نوزدهم به عنوان حزب سوسیال دموکرات آلمان (اس پی دی) شناخته شد.
یکی از اندک احزابی که از سوسیال دموکرات قدیمی تر است، حزب جمهوری خواهان در ایالات متحده امریکا است که نُه سال پیش از انجمن عمومی کارگران آلمان در سال ۱۸۵۴ تاسیس شد.
اِرهارد اِپلَر، از سیاستمداران بلندپایه حزب سوسیال دموکرات آلمان دراین باره می گوید: «پیام بنیانگذاران حزب سوسیال دموکرات این بود: «شما کارگران، اگر می خواهید تحولی در وضعیت تان ایجاد شود، باید دولت را مجبور کنید که به عنوان شهروندان این کشور حقوق یکسان و امنیت اجتماعی شما را تامین کند».
با کمک انجمن های کارگری و حمایت مالی اندک جنبش نوپای سوسیال دموکراتیک، کارگران روزمزد و تنگدست، برای اولین بار فرصت آموزش حرفه یی و سیاسی را پیدا کردند.
در آن زمان نیمی از شهروندان آلمانی سواد خواندن و نوشتن نداشتند. انتخابات آزاد و رای گیری مخفی هنوز وجود نداشت.
فرانس مونته فرینگ، یکی از رؤسای اسبق حزب سوسیال دموکرات، با علاقه داستان ده مردی را تعریف می کند که کارشان «پر کردن سگرت» بود. او در این باره می گوید: «نُه تن کار می کردند و نفر دهم در مقابل آن ها می نشست و برای شان با صدای بلند از کتابی می خواند که همه باهم خریده بودند و به این ترتیب آن ها می توانستند تا اندازه ای از نظر اجتماعی و سیاسی آموزش ببینند».
امروز، سوسیال دموکرات هنوز هم وعده لاسال را – دال بر این که تحرک اجتماعی از طریق آموزش ممکن است – یکی از اهداف مرکزی اش می داند.
تعقیب، افراط گرایی، مقاومت
لاسال در نخستین اطلاعیه جنبش کارگران نوشت: «در حال حاضر ۱۰۰ هزار کارگر عضو این انجمن هستند... اما زمانی فراخواهد رسید که هرکسی آرزوی عضویت در این انجمن را خواهد کرد».
این ادعای او با گذشت زمان تایید شد. در زمان امپراطوری آلمان در دوره زمانی ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۸، این جنبش کارگری با سرعتی باورنکردنی به یک جنبش بزرگ اجتماعی با بیش از یک میلیون عضو تبدیل شد و در انتخابات مختلف یک سوم از آرای مردمی را از آن خود می ساخت.
میزان بالای محبوبیت سوسیال دموکرات ها، اُتو فون بیسمارک، صدراعظم امپراطوری آلمان را واداشت که این حزب را با تصویب یک سلسله «قوانین ضد سوسیالیستی» ممنوع کند. به این ترتیب طرفداران سوسیال دموکراسی که نسبت به اتحادیه های کارگری نظری دوستانه داشتند، ۱۲ سال تمام تحت نظر گرفته شدند، مورد جاسوسی قرار گرفتند و یا مجبور به مهاجرت شدند.
ارهارد اپلر، سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات می گوید: «در نهایت می توان گفت که قوانین ضد سوسیالیستی حتی به (پیشبرد روند) سوسیال دموکراسی کمک کردند... سوسیال دموکرات ها (در این راه) شهید دادند و (افراد در صدر قدرت) خیلی زود متوجه شدند که نمی توانند ما را سرکوب کنند، زیرا شمار کارگران و طرفداران ما به سرعت افزایش یافت».
تعقیب طرفداران و اعضای حزب سوسیال دموکرات آلمان باعث این شد که شماری از آن ها به افراط گرایی روی آورند. شمار بسیاری از سوسیال دموکرات ها به اصول انقلابی مارکسیسم روی آوردند که از هم پاشیدگی ساختارهای کاپیتالیستی و جایگزینی آن با یک جامعه بدون مالکیت و طبقه را پیش بینی کرده بود.
در پایان جنگ جهانی اول در نومبر سال ۱۹۱۸، این شکاف عقیدتی به جدایی سیاسی اعضای حزب و انشعاب جنبش کارگران به دو شاخه اصلاح گرا و انقلابی منجر شد.
هنگامی که ویلهلم دوم، آخرین امپراطور آلمان به تاریخ ۹ نومبر سال ۱۹۱۸ استعفا داد، هر دو شاخه جنبش سوسیال دموکراتیک همزمان خواهان بنیانگذاری یک جمهوری جدید شدند.
به این ترتیب فیلیپ شایده مَن، سیاستمدار حزب سوسیال دموکرات آلمان (اس پی دی) در پارلمان این کشور تاسیس جمهوری دموکراتیک میانه رو را اعلام کرد، در حالی که کارل لیب کِنِشت، سیاستمدار کمونیست آلمانی در برابر کاخ شهر برلین از برقراری «جمهوری سوسیالیستی آزاد» سخن زد.
اما طی سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰، عنوان «سوسیال دموکراسی» با «فروپاشی» مترادف شد. آلمانی ها حکومت دموکراتیک را برای نخستین بار در سال ۱۹۱۸ و با تاسیس جمهوری وایمار تجربه کردند. اما این حکومت که اکثریت سوسیال دموکرات های میانه رو در پایه گذاری آن نقش عمده ای داشتند و از آن حمایت می کردند، از نظر سیاسی بی ثبات بود و در سال ۱۹۳۳ با روی کار آمدن نازی ها فروپاشید.
شرایط اقتصادی آلمان به خاطر میزان بالای بیکاری و تورم اقتصادی ناامیدکننده به نظر می آمد. نهادهای ضعیف دموکراتیک دیگر نمی توانستند در برابر صعود ناسیونال سوسیالیست ها با رهبری آدولف هیتلر مقاومت کنند.
با این وجود، هنگامی که قانون «اختیار تام» هیتلر «در سال ۱۹۳۳» به رای گیری گذاشته شد، همه ۹۴ عضو سوسیال دموکرات در پارلمان در مخالفت با آن رای دادند. با تصویب این قانون حکومت دیکتاتوری هیتلر جایگزین دموکراسی در آلمان شد.
در آن زمان، اُتو وِلس، رئیس حزب سوسیال دموکرات طی سخنرانی در پارلمان آلمان گفت: «آزادی و نیازهای اولیه زندگی را شاید بتوانند از ما سلب کنند – اما حیثیت ما را نمی توانند از ما بگیرند».
به نظر هانس – یوخن فُگِل، یک سیاستمدار قدیمی و بلندپایه حزب سوسیال دموکرات، رای مخالفت نمایندگان سوسیال دموکرات به قانون هیتلر در آن زمان تا به امروز یکی از بزرگترین لحظات درخشان دموکراسی در آلمان است. او گفت: «(آن زمان) همه احزاب دیگر به نفع «قانون اختیار تام هیتلر» رای دادند».
سوسیال دموکرات زانو زد
پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، فقط نمایی از سوسیال دموکرات باقی مانده بود و در سال های پساجنگ این حزب عمدتا درگیر مشکلات درونی بود.
پس از این که حزب محافظه کار آلمان یک سلسله از اقدامات اصلاحی کاپیتالیستی را تصویب کرد و کشور را در مسیری قرار داد که به «معجزه اقتصادی» انجامید، سوسیال دموکرات نیز عقاید ضد کاپیتالیستی اش را تعدیل کرد و پایه های عقیدتی حزب را تغییر داد.
در سال ۱۹۵۹، سوسیال دموکرات در برنامه موسوم به «برنامه گودسبرگ» سیستم اقتصاد بازار را پذیرفت. اما این را هم افزود که باید مکانیزم های قوی تامین امنیت اجتماعی (برای حمایت از افراد کم درآمد و جلوگیری از گسترش فقر در جامعه) به این سیستم افزوده شود.
فرانس مونتِه فِرینگ، دبیرکل اسبق حزب سوسیال دموکرات «برنامه گودِسبرگ» را به مثابه تولد دوباره این حزب می داند. او گفت: «برای نخستین بار همه آن هایی که به ایده های سوسیال دموکراسی اعتقاد داشتند، برای شرکت در این برنامه دعوت شده بودند».
با آغاز کار حکومت ائتلافی متشکل از احزاب سوسیال دموکرات (اس پی دی) و دموکرات مسیحیان (سی دی یو) در سال ۱۹۶۶، سوسیال دموکرات سهم عمده ای در پایه ریزی و پیشبرد توسعه اقتصادی کشور در یک دوره ده ساله را داشت.
در حالی که سیاستمداران نسل های گذشته حزب سوسیال دموکرات سیاست های شان را بر برابری زنان، محدود کردن کار به هشت ساعت در روز و حمایت از اتحادیه های کارگری متمرکز کرده بودند، ویلی برانت، صدراعظم آلمان و رئیس این حزب در سال ۱۹۶۹ توجهش را به صلح و آشتی با کشورهای اروپای شرقی معطوف کرده بود.
برانت طی سفری به پولند در برابر «بنای قهرمانان گیتو» زانو زد. این حرکت از سوی یک صدراعظم برسر قدرت آلمان به عنوان عذرخواهی نمادین از ملت پولند به خاطر جنایات دیکتاتوری نازی تعبیر شد. پس از آن، صدراعظم آلمان در سال ۱۹۷۱ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد.
اگون بار که به عنوان معمار سیاست های برانت در اروپای شرقی شناخته شده است، در این باره گفته است: «در آن لحظه یک احساس درونی او را به این کار واداشت. فردی که شخصا هیچ گناهی (در این زمینه) نداشت، به خاطر گناه مردمش طلب بخشش نمود».
بحران و آغاز جدید
در سال های قبل و بعد از اتحاد آلمان شرق و غرب در سال ۱۹۹۰، پایه های سوسیال دموکرات دوباره متزلل شده بود. یکی از دلایل آن نقش هِلموت کُهل، صدراعظم آلمان از حزب دموکرات مسیحی در اتحاد این دو کشور بود. پس از آن از کُهل به عنوان «صدراعظم اتحاد» یاد می شد. این شهرت به سیاستمداران حزب راست میانه دموکرات مسیحی (سی دی یو) کمک کرد که سال های متمادی بر مسندهای حکومتی تکیه بزنند.
در این میان، حزب سوسیال دموکرات تا سال ۱۹۹۸ در پارلمان آلمان نقش حزب اپوزیسیون را بازی می کرد. پس از پیروزی این حزب در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۸، گرهارد شرودر، سیاستمدار این حزب، صدراعظم آلمان شد. در پی این پیروزی، حزب سوسیال دموکرات جرات این را پیدا کرد که به نوسازی ساختار حزب دست بزند.
گرهارد شرودَر حزب سوسیال دموکرات را از یک حزب کارگری به یک حزب «جدید میانه رو» تبدیل کرد تا این حزب در میان کارمندان حقوق بگیر، صاحبان مشاغل آزاد و طبقه کارگر قابل انتخاب باشد.
با وجود این، میزان بالای بیکاری و رکود اقتصادی سوسیال دموکرات ها را واداشت که بازار کار و سیستم اجتماعی را از طریق یک طرح موسوم به «اجندای ۲۰۱۰» تغییر دهند. در پی اجرایی شدن این تغییرات، کارگران صنعتی و اشخاص کم درآمد که از طرفداران سنتی حزب بودند، به آن پشت کردند. این وضعیت باعث شد که در پایان دوره کاری شرودر در سال ۲۰۰۵، این حزب به طور جدی گرفتار بحران هویت شود.
آرای این حزب در سطح فدرال و در بیشتر ایالات این کشور به زیر ۳۰ درصد ریزش کرد. از آن زمان همه تلاش های این حزب برای کسب موفقیت، ثمره چندانی به بار نیاورده است.
ریچارد فوکس/ م. ا.