تبصره: مبارزه برای آزادی هرگز تمام نشده است
۱۳۹۸ آبان ۱۸, شنبههرکسی که تصور می کرد که با فروپاشی دیوار برلین و باز شدن پرده آهنین، زمان "محوطه مرگ" و تاسیسات مستحکم مرزی به پایان رسیده است، شدیدا اشتباه کرده است. برعکس: ۳۰ سال بعد، دیوارها بازگشت جهانی شانرا دوباره تجربه می کنند. نه تنها در مرز بین ایالات متحده امریکا و مکسیکو، در مرز اسرائیل و فلسطین، بین دوکوریا، حتی در داخل اتحادیه اروپا، حصارها به سرعت اعمار می شوند و کنترول مرزی از سر گرفته می شود. به همین دلیل نگاهی به آلمان بیشتر لذت بخش و مایه خوشحالی است.
تکیه بر اعتماد بیشتر
آلمانی های شرقی با حمایت "گلاسنوست" یا "شفافیت" و پرستروایکا یا "بازسازی"، و با حمایت پولندی ها و مجارها، توانستند در یک انقلاب واقعاً صلح آمیز دیواری را که آلمان را به شرق و غرب تقسیم کرده بود، فروپاشند. در روز نهم نوامبر ۱۹۸۹ و قبل از آن هیچ شلیکی صورت نگرفت و هیچ کسی هم جراحت برنداشت. فقط با تکیه بر اعتماد هرچه بیشتر جامعه بین المللی به رهبری ایالات متحده امریکا و حمایت اتحاد جماهیر شوروی به رهبری گورباچف و همچنین حمایت گرچه با تاخیر فرانسه و بریتانیا، وحدت دو آلمان بر پایه حقوق بین الملل، تنها طی یازده ماه ممکن گردید. از این طریق تلاش برای ایجاد آلمانی گردید که پایه و اساس آن بر مبنای دولت اجتماعی استوار باشد و زیرساخت های مشترک و چیزهای بیشتری که نیاز بود، ایجاد شود، تا از دو بخش بسیار متفاوت، یک دولت کارا به وجود آید.
اشتیاق برای امیدواری
از این رو جای تعجب نیست که در این سی امین سالگرد اتحاد دو آلمان، نگاه جهان بار دیگر به آلمان معطوف گردیده است. شاید نیز تا به خود در این زمان های امیدواری داد که متاثر از احساس تهدید و عدم اطمینان، فروپاشی ساختارهای که به آنها عادت شده است، می باشد.
این در حالی است که در آلمان در این روز ها کمتر می توان شاهد خوشحالی و یا حتی افتخار از دستاوردها بود. در مقابل، آلمان با مبارزات سیاسی در داخل کشور دست و پنجه نرم می کند که منجر به تحولات سیاسی شده که تمام ساختارهای سیاسی ۳۰ سال گذشته را در تزلزل درآورده است. مهمتر از همه در ایالات آلمان شرقی، شاهد هستیم که عوام گرایان دست راستی حزب "بدیل برای آلمان" تقویت شده اند که منجر بر زیر سوال بردن پایه های آلمان متحد شده است. این امر را می توان از نقش اروپا گرفته تا سیاست های مهاجرت شاهد بود. این حزب تحت سلطه ی اندیشه های ناسیونالیستی و نژادپرستانه نسبت به جهان و انسان ها قرار دارد. احزاب بزرگ مردمی اهمیت خود را از دست می دهند، تشکل حکومت به طور فزاینده ای دشوار می شود. از قابلیت اطمینان و محاسبه پذیری که آلمان به آن شهرت داشت، حداقل در این روزها دیگر خبری نیست.
ظهور عوام گرایان دست راستی در حال حاضر، به هیچ وجه پدیده ای نیست که محدود به آلمان باشد. با این حال دلایل خاصی در اینجا وجود دارد که با تقسیم این کشور مرتبط می باشد. تا به امروز، دستاورد زندگی بسیاری از آلمانی های شرقی که شجاعانه پایان جمهوری دموکراتیک آلمان را رقم زدند، این همه تحولات را تحمل کردند و باید جای پا در آلمان متحد برایشان پیدا می کردند، به شکل شایسته ای به رسمیت شناخته نشده است. این بی توجهی و بی اعتنایی اکنون انتقام خود را می گیرد.
چالش های بزرگ
با توجه به عدم اطمینان عمومی و چالش های عظیم دنیای جهانی شده، آلمان در سی امین سال وحدت خود مجبور شده است تا به صورت اساسی با خودش درگیر بحث و مشاجره شود:
کدام کشور دوست دارد به جای آلمان باشد؟
کشوری که یهودیان هنگام جمع شدن در کنیسه برای عبادت، ترس داشته باشند؟
کشوری که سیاستمداران که به روشنی در برابر عقاید ملی گرایانه دست راستی و سیاست های شان موضع می گیرند، باید ترس از دست دادن جانشن را داشته باشند؟
آیا آلمان می خواهد کشوری باشد که نژاد یا رنگ پوست معیاری برای تعلق داشتن به این جامعه باشد؟
با در نظر داشت این همه فشار ها ناشی از سوالات بالا، ما در سی امین سالگرد فروپاشی دیوار برلین، شاهد شادی فراوان که همراه با سبکبالی باشد، نخواهیم بود. به هر حال من برای وطن خود آرزو می کنم که این روزهای یادبود از فروپاشی دیوار برلین، به ما جرئت بخشد. من آرزو می کنم که در این جشن یادبود ما از خود بپرسیم که کشور ما در اواسط قرن حاضر چگونه باید باشد: تصور من کشوری جسور و بی واهمه است که محکم برتهداب قانون اساسی ما استوارباشد.
ما باید آگاه باشیم که بسیاری از آنچه در این قانون اساسی حک شده است، حال زیر سوال قرار می گیرند. من امیدوارم در این روزها که ما شهامت گذشته را جشن می گیریم، بتوانیم از آن برای مبارزه برای یک آینده خوب که در آن آزادی و عدالت حاکم باشد، نیرو به دست آوریم.
تبطره ای از اینس پوهل
ترجمه: ن. ک. ا.