اردوگاه پناهجویان در موریا: از دست دادن کنترول در اژه
۱۳۹۸ آبان ۲۶, یکشنبهاردوگاه موریا در ابتدا برای ۲۰۰۰ پناهجو در نظر گرفته شده بود. در چارچوب توافق اتحادیه اروپا و ترکیه ، قرار بود در مورد وضعیت تازه واردان در اردوگاه موریا در طی چند روز تصمیم گرفته شود و پس از آن پناهجو به ترکیه بازگردانده شود یا به داخل یونان انتقال داده شود. این طرح تا حال به طور مناسب عملی نشده است. امروز حدود ۱۴ هزار پناهجو در اینجا زندگی می کنند. اکثر مهاجران نه در داخل اردوگاه بلکه در باغ های زیتون که در همسایگی این اردوگاه واقع شده اند، تحت شرایط بسیار نامناسب به سر می برند. در اینجا خیمه های مهاجران یکی پهلوی هم قرار دارند. خریطه های زباله ها در همه جا انبار شده اند و از چند روز به این طرف در محل شستشوی موقتی که ایجاد گردیده است، دیگر آب جاری وجود ندارد. شب ها همیشه برخورد های خشونت آمیز رخ می دهد. بسیاری از ساکنان می گویند که آنها ترس از زندگی شان دارند و این اردوگاه برای شان به جهنم تبدیل شده است.
حکومت یونان نه تنها با قوانین شدیدتر بلکه با ابزارهای غیرقانونی، تلاش می کند تا بحران مهاجرت را در این کشور تحت کنترول داشته باشد. بنابراین در دوازده ماه قبل از اول نوامبر، نزدیک به ۶۰ هزار پناهجو به طور غیرقانونی به ترکیه اعزام شده اند. این خبر را رسانه خبری آلمانی "اشپیگل" با استناد از اسناد وزارت داخله ترکیه گزارش داده است. گفته شده است که این اخراج های غیر قانونی در مرز شمالی ترکیه و یونان صورت گرفته است. بنابر این گزارش "اشپیگل" پناهجویان تازه وارد بدون یک روند پناهندگی به ترکیه اعزام شده اند. حکومت یونان این موضوع را انکار می کند.
احمد از سوریه نیز با یکی از قایق ها از ترکیه به یونان آمده است. او می گوید چهار سال در استانبول زندگی کرده است. سپس او را به طور غیرقانونی به سوریه بازگرداندند. او می گوید تلاش بعدی فرار اش باید به اروپا ادامه یابد. احمد آرام و با دقت صحبت می کند. پشت سر او، چراغ های ساحل ترکیه از فاصله دور می درخشند. تنها ده کیلومتر از ترکیه تا یونان فاصله است. احمد می گوید، اندکی قبل از ساعت ۱۰ شب، او با قایق رابری از ترکیه به مقصد یونان حرکت کرده بود و بالاخره در نزدیکی ساحل لیسبوس یونان نجات داده شدند.
رها زن ۲۴ ساله افغان نیز سرنوشت مشابه داشته است. او اینک با حدود ۲۰۰ پناهجو دیگر از لیسبوس به داخل یونان منتقل می شود. او یک سال با دختر هفت ساله اش زیبا در اردوگاه موریا زندگی کرده است و در پروژه های محلی در این جزیره شرکت داشته است. رها نقاشی و خال کوبی می کند. او با لبخند می گوید رؤیای بزرگش داشتن استدیوی خال کوبی است. رها از اکثر زنان در موریا متفاوت است. او می گوید در یکسال اقامت اش در لیسبوس، دوستان زیادی پیدا کرده است. او در ادامه می گوید: «دوری از آنها برای من بسیار زیاد سخت تمام خواهد شد. من از صبح به این طرف فقط گریه کرده ام." رها سکوت کرده، به دور نگاه می کند و دست خود را روی دهانش می گذارد، با احساس اش می جنگد. کمی بعد، رها با دختر كوچكش در میان جمعیت جلوی بسی که آنها را از اردوگاه موریا انتقال می دهد، ناپدید می شود.
سفری نامعلوم
برای رها، برگشتی وجود ندارد او می خواهد به پیش برود. هدف بعدی سفر او شهر آتن، پایتخت یونان است.
رها و دختر اش زیبا با آخرین بس از اردوگاه موریا به سمت کشتی که آنها را به آتن انتقال می دهد، حرکت کرده است. رها با دو بکس بزرگ که رسامی هایش نیز در داخل آن اند و خریطه های مواد غذایی و وسایل مورد نیاز اش در برابر کشتی ایستاده است تا نوبت اش برسد و وارد کشتی شود. یکی از زنانی که دوست رها است نیز او را کمک میکند. زنانی که در تنها بسر می برند، اغلب در این چنین شرایطی همدیگر شانرا حمایت می کنند. او می گوید که بسیار هیجان زده است. باید مراقب دختر و اموال اش باشد. رها می گوید: «من وسایل زیادی با خود دارم و با دخترم تنها هستم. سخت است اما من با این همه مشکلات کنار می آیم. من قوی هستم.»
رها صبح روز بعد وارد آتن خواهد شد. اینکه بعدا چه اتفاقی می افتد هنوز رها نمی فهمد. اما او می گوید تنها اینرا می فهمم که هرگز به اردوگاه موریا برنخواهم گشت.
nka, si (Max Zander, Amien Essif)