فلسطینیها و ۷۰ سالگی دولت اسرائیل
۱۳۹۷ فروردین ۳۰, پنجشنبهفلسطینیها ایجاد دولت اسرائیلی را با تبعید و آوارگی خودشان تجربه کردند. این امر زخمهایی را به وجود آورده است که تا هنوز باز هستند. اما بحثها در مورد چگونگی مقابله با این تراژیدی جریان دارند.
محمد درویش (۱۹۴۱-۲۰۰۸)، شاعر فلسطینی نوشته است که حداقل "ما کشوری از واژهها داریم". درویش تنها با همین یک مصرع، تاریخ فلسطین را تشریح کرده است؛ تاریخی که از زمان ایجاد دولت اسرائیل، همواره شدیداَ آشفته بوده و حتی میتوان آن را یک تراژیدی عنوان کرد.
محمد درویش در شعر خود نوشته است: «ما مثل همه انسانهای دیگر سفر میکنیم، اما به هیچ جایی بر نمیگردیم.»
"در سنگ هویتی نیست"
درویش همواره روی زبان تاکید کرده است و در یکی از اشعار دیگرش میگوید که «من در رشته باستان شناسی تحصیل کردیم، اما هیچ هویتی در سنگ پیدا نکردم.» درویش در این شعرش پیام روشنی دارد. یعنی این که در پیوند با گذشته، فلسطینیها پس از آوارگی و تبعید، دیگر قادر به ایجاد هویت خود نشدند. این امر نیاز به یک استراتژی دیگر دارد.
در منطقه فلسطینی زیر قیمومیت بریتانیاییها که در سال ۱۹۴۷ توسط مجمع عمومی ملل متحد طرح تقسیم آن اعلام شده بود، عربها با ایجاد یک جنبش آزادی بخش حاکمیت میکردند.
پس از پایان جنگ از طریق آتش بس در ماه جنوری سال ۱۹۴۹، فلسطینیها مجبور شدند که بیش از ۴۰۰ روستا را ترک کنند که اکثریت آنها ویران و غیرقابل سکونت شده بودند. فلسطینی ها تا امروز از این خسارت به عنوان "نکبت" یا یک "فاجعه" یاد میکنند.
از حدود ۱،۴ میلیون عربی که در منطقه سابق زیر قیمومیت بریتانیا زندگی میکردند، بیش از نیمی آنها، یعنی بیش از ۷۰۰ هزار نفر، وطن شان را ترک کردند یا آواره شدند. از حدود ۱۳ میلیون فلسطینی امروزی، به گفته مقامات فلسطینی ۶،۵ میلیون شان در مناطق خودمختار زندگی می کنند و بقیه شان در تبعید در سراسر جهان.
وطن به عنوان یک اسطوره
زندگی کردن بدون یک دولت چه معنی می دهد؟ ادوارد سعید (۱۹۳۵-۲۰۰۳)، دانشمند امریکایی-فلسطینی عرصه ادبیات که در تبعید زندگی می کرد، گفته است که زندگی بدون دولت به مفهوم یک ارتباط تقریباَ اسطورهای با زادگاه والدین، آبا و اجداد است.
به گفته او، کودکان فلسطینی که امروز در جاهای دیگری چون نیویارک و یا عمان متولد شده اند، در مورد خود میگویند که از یک روستا مانند شفا عمرو، از بیت المقدس یا از طبریه هستند. به باور او، چنین ارجاع دادن هیچ منطق دیگری ندارد، به جز این که آنها این مساله را با پارادوکس حضور فلسطینی ارتباط میدهند که منطق تاریخی و جغرافیایی ندارد. ادوارد سعید در کتاباش زیر عنوان"مسئله فلسطینی" مینویسد که آنچه برای فلسطینیها اهمیت دارد، جنبه سمبولیک قضیه است. به گفته او جنبه سمبولیک به این معنی که «یک پسر یا دختر (فلسطینی) امروزه میتوانستند در جایی به دنیا بیایند که پیش از سال ۱۹۴۸ میتوانستند در آنجا به دنیا بیایند.»
حنان عشراوی، سیاستمدار فلسطینی میگوید که فلسطینیها از اشغال سرزمین شان رنج کشیده اند. او می گوید: «وقتی کسی مصیبت میکشد، وقتی کسی در تراومای (آسیب روانی) جمعی شریک است، پس روی همه چیزها استوار باقی میماند، هرچند که الزاماَ منطقی و مسئولانه هم نباشد.»
احیای فرهنگ
الیاس صنبر، نویسنده فلسطینی معتقد است که از دست دادن سرزمین به سادگی قابل تحمل و پذیرش نیست. پس از تاسیس اسرائیل، او ابتدا با پدر و مادرش به لبنان فرار کرد. سپس به پاریس نقل مکان کرد، جایی که او از چندین دهه به این طرف زندگی میکند.
او در کتاب اش زیر عنوان «چهرههای فلسطینی» نوشته است که دست کم آن فلسطینی هایی که به خارج فرار کرده اند، توانسته بخشی از میهن را نزد خود حفظ کنند. او نوشته است: «فلسطینیهایی که آواره شده اند، مهاجرت کرده اند، پراکنده شده اند و حقوق شان غصب شده است، در خارج دست کم زبان شان را حفظ کرده اند. آنها در تبعید اند، اما بیگانه نیستند. آنها از نظر فرهنگی و تاریخی و در خویشتنشناسی خود، خود را ادامه میهن فلسطینی میدانند.»
صنبر در ادامه مینویسد که فلسطینیهای مقیم خارج با فلسطینیهایی که امروز در مناطق دولت اسرائیلی زندگی میکنند تفاوت دارند. به باور او، این فلسطینیها در مناطق اسرائیلی از دست دادن سرزمین سابق شان را همه روزه تجربه کردند، چون آنها در کشوری زندگی کرده اند که سرزمین آنها را اشغال کرده است. فرهنگ روزمره آنها نابود شده است که حالا تلاش میکنند که به صورت مصنوعی آن را دوباره احیا کنند. فرهنگ عامه را میتوان از طریق فولکلور و رسم و رواجها زنده کرد، «اما در تمام جهان، فولکلور را معمولاَ میتوان در شهرها یافت، نه در ساحات روستایی. در روستاهایی [که فلسطینیهای اسرائیلی فرهنگ شان را احیا میکنند] این تلاشها به یک نمایش شیزوفرونی یا اختلال روانی میماند: یعنی اینها موجودیت خود را به حیث موجودیت فراموش شده به روی صحنه میآورند.»
"مسافرانی که به هیچ جایی برنمیگردند"
فلسطینیها همچنین علیه از دست دادن میهن خود از راه سیاسی مبارزه کرده اند. آنها این کار را تا امروز انجام میدهند، مانند جنبش فتح که بر مبنای سکولار مبارزه میکند و یا حماس که با تفکر افراطی اسلامی به تلاش خود ادامه میدهد. هیچ کدام از این جنبشها دست آوردهای قابل ذکر ندارند. از طرف دیگر ساخت و ساز شهرکها از طرف اسرائیل در حال حاضر احتمال رسیدن به یک راه حل «دو دولت» را کمرنگ کرده است.
آیا فلسطینیها برگشت به وطن از دست رفته را باید فراموش کنند؟ چنانچه محمود درویش چندین بار اشارت کرده است، دست کم در آینده قابل پیشبینی به نظر میرسد که میتوان بر مشکل تبعید از نظر فرهنگی فایق آمد.
به باور او، از دست دادن میهن نهایی است و باید با آن کنار آمد. به بیان او، تنها روشی که بتوان با این ضایعه کنار آمد، در این نهفته است که آن را بپذیریم، از به تجسم درآوردن تشریفاتی میهن از دست رفته و باقی ماندن در احساسات آن، دست بکشیم. این شاعر توصیه میکند که باید به آینده نگاه شود؛ آینده بازی که نویدهای زیادی میدهد، جز راه بازگشت به خاستگاه. او مینویسد: «ما مثل انسانها سفر میکنیم، اما به هیچ جایی برنمیگردیم/ مثل این که این سفر در مسیر ابرها بوده باشد.»
nka, af (Knipp)